فهرست مطالب این مقاله را ببینید
در سال ششم هجرت، اسلام موقعیت محکمتری پیدا کرده بود. پیامبر اکرم (ص) در جریان سفر حج، پیمانی را با مشرکان بستند که به پیمان صلح حدیبیه معروف شد. این پیمان سبب شد مشرکان اسلام را به رسمیت بشناسند و دست از آزار و اذیت مسلمانان بردارند. در این مقاله موضوعات زیر را بررسی میکنیم:
- جریان صلح حدیبیه
- مفاد صلح نامه
- آثار مفیدی که صلح حدیبیه برای اسلام داشت
- آغاز تبلیغ جهانی اسلام در سایه صلح حدیبیه
چکیده
- پس از جنگ خندق و ناکامی مشرکان، پیامبر اسلام (ص) در سال ششم هجرت تصمیم گرفت که برای زیارت خانه خدا به مکه عزیمت کند.
- رسول خدا (ص) در حدیبیه از مسلمانان بیعتی مجدد گرفت که در صورت وقوع جنگ از اسلام دفاع کنند؛ این بیعت در قرآن به بیعت شجره یا بیعت رضوان معروف است.
- مشرکان به مسلمانان اجازه ورود به مکه را ندادند، ولی سرانجام، مذاکرات طرفین به انعقاد پیمان صلح حدیبیه منجر شد.
- براساس این پیمان مسلمانان باید آن سال به مدینه بازمیگشتند، ولی میتوانستند از سال بعد، برای حج وارد مکه شوند. یکی از مفاد صلح حدیبیه نیز به مشرکان اجازه میداد که اگر یکی از آنان اسلام آورد و به مسلمانان پناهنده شد، مسلمانان باید او را به مشرکان تحویل دهند.
- برخی از مسلمانان به این دو مطلب اعتراضات شدیدی داشتند، ولی قرآن کریم این پیمان را فتح مبین خواند.
- قریش دو سال بعد، این قرارداد را نقض کرد و همین امر مقدمه فتح مکه را فراهم آورد.
- پس از صلح حدیبیه، رسول خدا (ص) فرصت را برای انتشار جهانی اسلام مناسب دید. آن حضرت نامههایی را برای سران کشورهای مهم و تمدنهای بزرگ آن روزگار و نیز برخی دولتهای وابسته به آنها و حکومتهای حاشیهای نوشت و آنان را به اسلام دعوت کرد.
- برخی از هوشمندان سیاسی و تأثیرگذار قریش متوجه شدند که با انعقاد صلح حدیبیه، پیامبر (ص) پیروز شده، نه قریش؛ ازاینرو برای حفظ موقعیت خود تصمیم گرفتند زودتر اسلام بیاورند.
پیامبر اکرم (ص) در راه زیارت خانه خدا
پس از جنگ خندق و ناکامی مشرکان، اسلام موقعیت محکمی یافت. در ذیالقعده سال ششم هجرت، پیامبر بزرگوار اسلام (ص) تصمیم گرفت که برای زیارت خانه خدا به مکه عزیمت کند. بنا بر روایات مختلف، بین هفتصد تا هزار و چهارصد نفر از مسلمانان، آن حضرت را همراهی کردند.
برای اینکه قریش نسبت به حرکت مسلمانان حسّاس نشود، رسول خدا (ص) فرمود که مسلمانان فقط سلاحهای تدافعی را که در آن زمان مرسوم بود با خود حمل کنند. همچنین قرار بر این شد که مسلمین شتران زیادی با خود همراه کنند که نشاندهنده قربانی کردن باشد تا معلوم شود که قصدشان در این ماه حرام، فقط زیارت کردن است.
ممانعت قریش در منطقه حدیبیه
وقتی گروه مسلمانان به منطقه حدیبیه در نزدیکی مکه رسیدند، قریش بدون توجه به قصد آنان، راه را بر ایشان بست و حتی حاضر به مذاکره و بیان علت ممانعت هم نشد. پیامبر اکرم (ص) دستور دادند که شتران را مقابل مشرکان رها کنند تا آنان بدانند که مسلمانان برای زیارت آمدهاند، ولی این کار هم سودی نبخشید.
بزرگِ احابیش 1 نزد مسلمانان آمد، وضعیت آنان را مشاهده کرد و بدون اینکه مذاکرهای کند دانست که مسلمانان تنها به قصد زیارت آمدهاند و درپی جنگ نیستند. او بهسوی قریش رفت و آنچه دیده بود گزارش داد، ولی ابوسفیان و بزرگان قریش سخن او را هم نپذیرفتند و کار را بر مسلمانان سخت کردند.
نماینده رسول خدا (ص) در راه مکه
رسول خدا (ص) تصمیم گرفت که نمایندهای به مکه بفرستد تا به مشرکان اعلام کند که ما برای زیارت آمدهایم و قصد دیگری نداریم. ایشان ابتدا عمربنخطاب را مأمور این کار کرد، ولی او این مأموریت را نپذیرفت و گفت: «من کسی را در مکه ندارم؛ بنابراین در خطر هستم. عثمانبنعفان را بفرستید که خویشاوند ابوسفیان است».
اینگونه بود که عثمان به مکه رفت و قرار شد که در مدت معیّنی بازگردد و پاسخ بیاورد، اما اقامت او در مکه طولانی شد و خبری هم از او نمیرسید. شایعه شد که عثمان بهدست قریش کشته شده و آنان قصد جنگ دارند.
بنابراین پیامبر (ص) احساس خطر کرد و مسلمانانِ همراه خود را زیر درختی در حدیبیه گرد آورد و اعلام فرمود که ما به قصد زیارت آمدیم، ولی دشمن قصد دارد که جنگی بر ما تحمیل کند؛ لذا باید آماده باشید که اگر در این موقعیت نابرابر، جنگی رخ داد، فرار نکنید.
بیعت شجره یا بیعت رضوان
مسلمانان برای مقاومت دربرابر دشمن، در زیر درختی در حدیبیه با رسول خدا (ص) پیمانی بستند که به «بیعت شجره» یا «بیعت رضوان» مشهور شد و خداوند متعال در قرآن کریم بدان اشاره فرموده است. 2
در این هنگام خبر رسید که فرستاده پیامبر (ص) سالم است و همراه با نماینده تامالاختیار قریش بهسوی حدیبیه میآید.
پیمان صلح حدیبیه
سهیلبنعمرو نماینده قریش به خدمت پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: «برای ما ثابت شده که شما قصد جنگ ندارید، ولی از نظر حیثیتی برای ما سنگین است که اجازه دهیم شما امسال وارد مکه شوید؛ زیرا در میان عرب خواهد پیچید که محمد (ص) حرف خود را بر قریش تحمیل کرد و قریش عقب نشست. بنابراین امسال بازگردید، ولی تعهّد میکنیم که از سال آینده راه را برای شما باز کنیم».
مذاکرات به این مسئله محدود نشد، بلکه توافقهای دیگری هم بهدست آمد که به بستن پیمانی انجامید که در تاریخ به «صلح حدیبیه» معروف شده است.
مفاد صلح حدیبیه
مفاد مهم صلح حدیبیه از این قرار بود:
١. مسلمانها امسال بدون زیارت کعبه و بیآنکه حج بهجا آورند، از حدیبیه باز خواهند گشت، ولی از سال آینده میتوانند به مکه بیایند و قریش تعهّد میکند که سه روز شهر را برای زیارت آنها تخلیه کند.
٢. بین قریش و اسلام، ده سال آتشبس اعلام میشود و نباید جنگی بین آنها رخ دهد.
٣. اگر کسی از قریش اسلام آورد و به مدینه پناه آورد، محمد (ص) باید او را به قریش بازگرداند، اما چنانچه مسلمانی از اسلام برگشت و به قریش پناه برد، مسلمانها نمیتوانند او را بازگردانند.
۴. راه تجاری شمال ـ جنوب باز میشود و کاروانهای دو طرف، در قلمرو یکدیگر امنیت خواهند داشت.
۵. هر دو طرف اختیار دارند که با هر قبیلهای که میخواهند همپیمان شوند و تعرّض به همپیمان هر یک از طرفین، در حکم تعرّض به خود آنها است.
این قرارداد نوشته شد و دو طرف آن را امضا کردند. پس از امضای قرار داد، پیامبر اکرم (ص) فرمان داد که مسلمانان باید از همانجا به مدینه بازگردند.
اعتراض به برخی از بندهای صلح حدیبیه
در این میان، دو مطلب برای مسلمانها بسیار سنگین بود و موجب اعتراض برخی از آنان به رسول خدا (ص) شد. یکی از این موارد، ماده سوم این پیمان بود که براساس آن، مسلمانان میبایست، تازهمسلمانان قریش را که به اسلام پناهنده میشدند، به قریش بازگردانند، ولی مسلمین چنین امتیازی نداشتند و نمیتوانستند، مرتدّین را بازگردانند.
در همان موقعیت بود که پسر سهیلبنعمرو که مسلمان شده بود، بیخبر از پیمان جدید، خود را به حدیبیه رسانده بود تا با مسلمانها به مدینه بیاید و از پدر مشرک خود آسوده شود. سهیلبنعمرو وقتی پسر خود را دید، به پیامبر (ص) عرض کرد که هنوز جوهر این پیمان خشک نشده، باید او را به ما تحویل بدهید. پیامبر (ص) نیز اجازه داد که او را ببرند. عوامل سهیلبنعمرو، فرزند او را به زنجیر کشیدند و بردند. او فریاد میزد و کمک میخواست و همین امر موجب ناراحتی و حتی گریه بسیاری از مسلمانها شد.
امر دیگری که موجب ناراحتی مسلمانان شده بود، بازگشتِ بدون زیارت بود. آنان حدود پانصد کیلومتر تا نزدیک مکه آمده بودند، ولی بدون اینکه به زیارت بروند، باید برمیگشتند و منتظر میشدند که آیا در سال بعد موفق به زیارت خانه خدا خواهند شد یا خیر.
این دو امر، موجب اعتراض عدهای به رسول خدا (ص) شد. در رأس معترضان، عمربنخطاب قرار داشت که خود میگوید: «نه یک مرتبه و دو مرتبه، بلکه بارها پیامبر (ص) را با اعتراضهای خود آزردم». او به پیامبر (ص) گفت: «مگر شما نگفته بودید که به حج میرویم؟ چه شد که حج نکرده برمیگردیم؟». آن حضرت فرمود: «من گفتم به حج میرویم، ولی نگفتم که این حج حتماً امسال واقع خواهد شد».
آنها اعتراض کردند که چرا آن مادّه صلحنامه را پذیرفتید. این به نفع مشرکان است و به ضرر اسلام و موجب سرشکستگی مسلمین میشود. این اعتراض از آن جهت جای شگفتی داشت که کسانی که بهدست پیامبر (ص) مسلمان شده و هدایت یافته بودند، به فرستاده خدا و صاحب شریعت اعتراض میکردند که کار شما باعث سرشکستگی مسلمانان است.
نظر پیامبر اکرم (ص) در مورد صلح حدیبیه
پیامبر (ص) فرمود: «اگر کسی ایمان واقعی داشته باشد، اگرچه او را به دشمن تحویل دهیم، خدا وعده داده است که مؤمنان را یاری خواهد کرد. کسی هم که از ما و اسلام بگریزد و به مشرکان پناه ببرد خود را بدبخت کرده و ما نیازی به بازگرداندن او نداریم».
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) اگرچه امتیازاتی به دشمن داد که موجب دلخوشی آنان شد، ولی در ضمن این پیمان، امتیازاتی از مشرکان گرفته شد که مبنای پیروزی اسلام و شکست شرک بود. قریش با امضای این پیمان، درواقع همان دینی را که سالها برای نابودی آن تلاش کرده بود و از آن خسارتهای بسیار دیده بود، به رسمیت شناخت.
این صلح اهمیت بسیار بالایی در پیروزی اسلام دارد تا آنجا که خدای متعال این صلح را فتحی آشکار دانسته است:
برخی تصور کردهاند که این آیه مربوط به فتح مکه است، ولی درست آن است که این آیه در تجلیل از صلح حدیبیه نازل شده.
پیش از این، قریش تنها درپی نابودی اسلام بود و هرگز نمیخواست موجودیت آن را بپذیرد، ولی با امضای این پیمان، پذیرفت که ده سال با مسلمانان در صلح باشد و با آنان مراوداتی هم برقرار کند. مشرکان با این کار اعتراف کردند که نمیتوانند اسلام را نابود کنند و باید با آن کنار بیایند. این پیروزی بزرگی برای اسلام بهشمار میآمد.
نکته دیگری نیز در این پیمان وجود داشت که نتیجه آن، پیروزی کامل اسلام و نابودی مشرکان بود. براساس این پیمان تا ده سال نباید بین طرفین جنگی در میگرفت، ولی هنوز دو سال نشده بود که مشرکان این ماده را نقض کردند و همین امر موجب فتح مکه و نابودی کامل مشرکان شد. بنابراین فتح مکه از پیامدهای ارزشمند صلح حدیبیه است.
آغاز تبلیغ جهانی اسلام در سایه صلح حدیبیه
پس از صلح حدیبیه وجود مطهر رسول خدا (ص) از جانب دشمن اصلی خود، آسودهخاطر شد؛ بنابراین فرصت را برای انتشار جهانی اسلام مناسب دید. آن حضرت برای تحقق بخشیدن به این مقصود، نامههایی را برای سران کشورهای مهم و تمدنهای بزرگ آن روزگار و نیز برخی دولتهای وابسته به آنها و حکومتهای حاشیهای نوشت.
خسرو پرویز پادشاه ایران، هراکلیوس امپراتور روم، مقوقس حاکم مصر که تابع امپراتوری روم بود، نجاشی پادشاه حبشه، حاکمان دولتهای حیره و غسّان،4 پادشاه بحرین که در سواحل شرقی عربستان قرار داشت، و چند تن دیگر از حاکمان، مخاطبان نامههای رسول خدا (ص) بودند. آن حضرت در این نامهها آنها را به اسلام دعوت کرد.
نامه به خسرو پرویز پادشاه ایران
پیک رسول خدا (ص) زمانی به خسرو پرویز رسید که او در جنگهای بیست و چهارسالۀ خستهکنندهای که با امپراتور روم داشت شکست خورده بود و داشت امتیازاتی به رومیها میداد. او ابتدا پیروزهای بزرگی بهدست آورده بود، ولی در ادامه مغلوب شد و بهناچار بخشی از متصرّفات خود را در شام و مصر و مناطقی در ترکیۀ امروزی تخلیه کرد و صلیب مقدس5 را که در پیروزیهای اولیه از فلسطین بهدست آورده بود بازگرداند.
پیک رسول خدا (ص) در چنین موقعیتی نزد خسرو پرویز آمد و براساس تعالیم اسلامی عمل کرد و آداب درباری را رعایت ننمود. از سوی دیگر، در این نامه نام مبارک رسول خدا (ص) پیش از نام خسرو آمده بود و القابی را که او انتظار داشت، در نامه نبود و به عنوان «عظیمُ الفُرس» یعنی بزرگ ایران، بسنده شده بود.
این موارد موجب ناراحتی پادشاه ساسانی و اهانت او به نامۀ رسول خدا (ص) شد. او نامه را پاره کرد و به پیک آن حضرت گفت: «اگر پیک نبودی، دستور قتل تو را میدادم». سپس به فرمانروای یمن که ایرانی و تابع حکومت ساسانی بود نامهای نوشت و به او دستور داد که پیامبر (ص) را دستگیر کند و بهسوی او بفرستد. این بحث را در مقاله «ظهور اسلام در یمن» دنبال کنید.
نامه به امپراطور روم
اما هراکلیوس به شکرانۀ پیروزی بر ساسانیها، به فلسطین رفته بود و در آنجا زیارت میکرد. در این هنگام بود که پیک رسول خدا (ص) به او رسید. هراکلیوس در موقعیتی مناسب سفیر آن حضرت را به حضور پذیرفت و پس از مطالعۀ نامه، تحت تأثیر قرار گرفت.
نقل شده که او کسانی را مأمور کرد که در فلسطین بگردند و یکی از مردمان منطقۀ پیامبر (ص) را پیدا کنند و نزد او بیاورند تا تحقیقات بیشتری دربارۀ اسلام و پیامبر آن داشته باشد. جالب آنکه آنان ابوسفیان را پیدا کردند که برای تجارت به فلسطین آمده بود. او را نزد هراکلیوس آوردند و چون ابوسفیان دشمن پیامبر (ص) بود، شروع به بدگویی کرد، اما هراکلیوس گفت: «تو پاسخ پرسشهای مرا بده».
او از پاسخهای ابوسفیان دریافت که پیامبر (ص) فرستادۀ خدا است و گفت: «اگر آنگونه باشد که تو پاسخ مرا دادی، قطعاً او رسول خدا است». نقل شده که او میخواست اسلام بیاورد، ولی از سوی اسقفها و مقامات حکومتی تهدید شد؛ ازاینرو منصرف شد.
نامه به مصر و حبشه و غسّانی
مقوقس، پادشاه مصر هم که تابع امپراتوری روم بود، اسلام را نپذیرفت، ولی ادب کرد و هدایایی برای رسول خدا (ص) فرستاد که نشاندهندۀ صلح و صفا بین او و اسلام باشد. در عرف سیاسی آن زمان بازگرداندن هدایای مقامات بزرگ مملکتی، نشانۀ وقوع جنگ بود و چون پیامبر (ص) قصد جنگ نداشت، هدایای او را پذیرفت. در بین هدایای او بانویی بود به نام ماریۀ قبطیه که افتخار همسری رسول خدا (ص) را یافت.
نجاشی، پادشاه حبشه دعوت پیامبر (ص) را پذیرفت و اسلام آورد. او فرزند خود را با هیئتی بهسوی آن حضرت فرستاد، ولی کشتی آنها در دریای سرخ دچار حادثه شد و سرنشینان کشتی غرق شدند.
حارثبنابیشمر غسّانی، فرمانروای دولت غسانی که در اردن امروزی قرار دارد، خیانتی کرد و پیک رسول خدا (ص) را کشت؛ درحالیکه پیک مصونیت دارد، حتی اگر پیک جنگ باشد. براساس نقلی پیامبر (ص) دو نفر را برای پیگیری ماجرا فرستاد که او آنها را هم کشت. این اقدام زمینهساز جنگ موته در سال هشتم هجری شد.
اسلام آوردن چند تن از سران مشرکین
اقدام بسیار هوشمندانۀ رسول خدا (ص) در انعقاد صلح حدیبیه موجب شد که قریش گمان کند دست برتر را دارد، اما پیروزی اصلی از آنِ اسلام بود. برخی از هوشمندان سیاسی و تأثیرگذار قریش متوجه این مطلب شدند و دانستند که در این میان، پیامبر (ص) پیروز شده، نه قریش؛ ازاینرو برای حفظ موقعیت خود تصمیم گرفتند زودتر اسلام بیاورند. یکی از آنان، خالدبنولید بود که باعث پیروزی مشرکان در جنگ احد شده بود و مغز نظامی ـ سیاسی مشرکان بهشمار میآمد.
عمروبنعاص نیز که در جنگ خندق نقش مهمی داشت و بسیار سیاستمدار و در عرصۀ نظامی نیز مورد توجه بود، در همین موقعیت اسلام آورد. عمرو به همراه مغیرةبنشعبه که او نیز سیاستمدار برجستهای بود، فهمیدند که با انعقاد این پیمان، اسلام رو به پیشرفت و قدرت میرود و قریش رو به ضعف و نابودی؛ ازاینرو اندکی پس از صلح حدیبیه و پیش از فتح مکه، نزد پیامبر (ص) آمدند و مسلمان شدند تا جایگاه اجتماعی خود را بالاتر ببرند.
پی نوشت ها
- احابیش نام مجموعهای از قبایل همپیمان با قریش است.
- سوره فتح، آیه ١٨.
- سوره فتح، آیه 1.
- حیره و غسان دو دولت عربی در شمال شبه جزیره بودند. حیره تابع ساسانیان و غسان تابع امپراتوری روم بود.
- مسیحیان اعتقاد داشتند که این همان صلیبی است که عیسی (ع) را بدان مصلوب کردند.
سلام خدا قوت مطالبی بسیار سودمند مطالعه شد…
فقط یه سوال
مگه بحرین سال ۱۳۵۰ از ایران جدا نشد؟
در دورانی که پیامبر نامه به پادشاهان اون زمان زد به پادشاه ایران هم نامه زد….
حالا سوال: بحرین جزو ایران بوده یا نه
با سلام و احترام
و تشکر از پیام شما
منافاتی با هم نداره. مثلا فرض کنید هر استانی یک حاکم داشته باشه و برای اون نامه ارسال شده باشه.
یعنی لزوما بر اساس کشور بودن یا نبودن یک منطقه نامه ارسال نشده. بلکه بر اساس اهمیت یک منطقه یا اهمیت مردمش یا اهمیت حاکم آن نامه ارسال شده.
سلام ببخشید از متن این سایت در کتاب مان استفاده کنیم مانعی دارد؟
با سلام و احترام
مشکلی نداره و میتوانید استفاده کنید.
عااااااالی
از لطف شما سپاسگزاریم
خیلی هم با مفهوم وواضح
از لطف شما سپاسگزاریم
سلام.خیلی کامل و جامع بود ممنون
با سلام و احترام
ممنون از توجه شما