فهرست مطالب این مقاله را ببینید
پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه، زمینهای ایجاد شد برای گسترش اسلام. پیامبر در مدینه حکومت اسلامی تشکیل دادند و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند. در سال اول هجرت وقایع مهمی رخ داد از جمله:
- ایجاد برادری بین مسلمانان
- تأسیس مسجد النبی
- تشریع اذان و اقامه
- گسترش دشمنان
- پیمان با یهودیان
- شکل گیری منافقان
در این مقاله به بررسی وقایع مهم سال اول هجرت میپردازیم.
چکیده
- سران مکه، نخبگان و خواص شهر بودند و در افکار عمومی تأثیر بسیاری داشتند؛ ازاینرو مقابلۀ آنان با پیامبر (ص) مانع گسترش اسلام در مکه شد، ولی ازآنجاکه سران مدینه از رسول خدا (ص) پیروی کردند، اسلام در مدینه گسترش یافت.
- رسول گرامی اسلام (ص) از آغاز ورود به مدینه، کارهای بسیار مهم و مؤثری را در جامعۀ تازهمسلمان مدینه انجام دادند که موجب تحکیم اسلام در میان آنان شد. از نخستین کارهای آن حضرت ایجاد برادری بین مسلمانها بود.
- از دیگر اقدامات مهم رسول خدا (ص) در سال اول هجرت تأسیس مسجدالنبی در مدینه بود.
- پس از بنای مسجد، اذان و اقامه تشریع شد. عبارات اذان و اقامه به پیامبر خدا (ص) وحی شد و ایشان آن را به بلال حبشی آموخت و او به تعلیم رسول خدا (ص) در هنگام نماز با صدای بلند اذان میگفت و مردم را از وقت نماز آگاه میکرد.
- پس از تشکیل حکومت، دشمنان اسلام گسترش یافتند، علاوه بر مشرکان قریش، یهودیان و منافقان نیز به دشمنی با مسلمانان پرداختند.
- رسول خدا (ص) که میدانست یهودیان میتوانند خطرساز باشند، پس از ورود به مدینه به آنان پیغام داد که ما میخواهیم در اینجا در کنار هم زندگی کنیم؛ بنابراین باید شرایط زندگی مسالمتآمیز را مشخص کنیم و قراردادی بنویسیم و بر مبنای آن عمل کنیم. سران یهود نیز این سخن محکم و منطقی را پذیرفتند.
- پس از هجرت و تأسیس دولت اسلامی، جریان نفاق به سرکردگی یکی از اشراف و بزرگان قبیلۀ خزرج به نام عبداللهبناُبَی شکل گرفت.
- منافقان در میان مسلمانان پراکنده بودند، به مسجد میآمدند و در جهادهای رسول خدا (ص) حاضر میشدند؛ بنابراین شناخت آنان و برخورد با ایشان، سختتر از دشمنان دیگر بود.
سال اول هجرت
با هجرت رسول بزرگوار اسلام (ص) به شهر یثرب، این شهر «مدینة النبی» نام گرفت؛ یعنی شهر پیامبر (ص). آن حضرت سیزده سال در مکه رسالت خود را عرضه کرد، ولی سران معاند قریش، مانع از تحقق کامل اهداف ایشان شدند و نگذاشتند که آنگونه که باید، عموم مردم به دین مبین اسلام روی بیاورند؛ زیرا سران مکه، نخبگان و خواص شهر بودند و در افکار عمومی تأثیر بسیاری داشتند و به عموم مردم خط میدادند؛ مردم هم فکر میکردند که نخبگان و برجستگانشان خیر و صلاح آنان را بهتر تشخیص میدهند.
اما رسول خدا (ص) با آنکه در مدینه غریب بود، از ابتدای ورود، در دعوت عمومی و تشکیل حکومت اسلامی موفق شد و رهبری جامعه را بهدست گرفت.
عربهای آنجا، افراد قبایل اوس و خزرج بودند که از نظر نژادی، یمنی محسوب میشدند و از عربهای شمال و اولاد حضرت اسماعیل (ع) بودند و پیامبر اکرم (ص) از بنیهاشم و قریشی بود؛ بنابراین مکیان از جهت نژاد و نسب، بسیار به رسول خدا (ص) نزدیکتر بودند؛ پس چگونه شد که دعوت آن حضرت در مدینه مورد پذیرش قرار گرفت و در مکه چنین پذیرش گستردهای رخ نداد؟
علت استقبال اهل مدینه از پیامبر (ص)
این پذیرش، به نقش خواص برمیگردد؛ چون بزرگان اوس و خزرج دعوت پیامبر (ص) را اجابت کردند، مردم عادی نیز درپی آنها ایمان آوردند. البته انگیزۀ بزرگان یثرب برای اسلام آوردن دو احتمال دارد. ممکن است واقعاً ایمان قلبی و معرفت به ساحت قدسی آن حضرت و حقیقت ادّعای او داشتهاند یا اینکه بهخاطر جنگهای طولانی و خونهای بسیاری که ریخته شده بود به ستوه آمده بودند و از طریق اسلام میخواستند، به این نزاعها پایان دهند. بههرحال، با هر نیتی که بود، خواص و نخبگان اوس و خزرج دعوت پیامبر (ص) را اجابت کردند و بهتبع آنها تمام افراد این دو قبیله اسلام را پذیرفتند.
بخش اعظم اهالی مدینه، پیش از ورود رسول اکرم (ص) اسلام آورده بودند؛ زیرا مصعببنعمیر از سوی آن حضرت برای تبلیغ اسلام به این منطقه آمده بود و مردم را با اسلام آشنا کرده بود. پس از حضور آن حضرت نیز کسانی که هنوز اسلام نیاورده بودند، مسلمان شدند و رسول خدا (ص) از این جهت مشکلی در مدینه نداشت. البته مخالفتها و دشمنیهایی بعد از تأسیس دولت اسلام به وقوع پیوست، ولی تودۀ مردم در این باره مشکلی ایجاد نکردند.
ایجاد برادری بین مسلمانان
پیامبر اکرم (ص) پس از ورود به مدینه، کارهای بسیار مهمی را در مدینه انجام دادند که موجب تحکیم اسلام در میان آنان شد. یکی از این کارها ایجاد برادری بین مسلمانها بود.
پیامبر (ص) مسلمانان را دوبهدو به برادری یکدیگر درآورد.[1]
برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع میتوانید به مقاله «عقد اخوت» مراجعه نمایید.
تأسیس مسجدالنبی
از دیگر اقدامات مهم رسول خدا (ص) در سال اول هجرت تأسیس مسجدالنبی در مدینه بود. آن حضرت زمینی را که روبهروی محل اقامتشان یعنی خانۀ ابوایّوب انصاری بود خریداری کرد. این زمین به دو یتیم تعلق داشت و پیامبر اسلام (ص) آن را به دوبرابر قیمت از کفیل آنها خرید و مسجد را در آنجا بنا کرد.
مسجدالنبی پایگاه بزرگ عبادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، قضایی و آموزشی اسلام شد. این مسجد تنها برای نماز و عبادت نبود، بلکه در موارد لزوم، رسول خدا (ص) بسیجهای نظامی را از این مسجد سازماندهی میفرمود. همچنین رؤسای قبایل، فرستادگان کشورها یا قبیلههای گوناگون را در این مسجد به حضور میپذیرفت. معارف دینی و قرآنی نیز در این مسجد به مردم آموزش داده میشد.
تشریع اذان و اقامه
پس از بنای مسجد، اذان و اقامه تشریع شد. دربارۀ چگونگی تشریع اذان و اقامه، نظر شیعه و سنی مختلف است. شیعه معتقد است که عبارات اذان و اقامه به پیامبر خدا (ص) وحی شد و ایشان آن را به بلال حبشی آموخت و او به تعلیم رسول خدا (ص) در هنگام نماز با صدای بلند اذان میگفت و مردم را از وقت نماز آگاه میکرد، اما اهلسنت معتقدند که رسول خدا (ص) بعد از بنای مسجد دربارۀ اینکه چگونه مردم را از وقت نماز آگاه کند، با اصحاب مشورت کرد.
یکی از اصحاب پیشنهاد کرد که این تعابیر در هنگام رسیدن وقت نماز قرائت شود. پیامبر (ص) نیز این نظر را پذیرفت. همین که بلال داشت اولین اذان را میگفت، عمربنخطّاب سراسیمه خود را به پیامبر (ص) رسانید و گفت: «اینها چه عباراتی است؟». ایشان فرمود: «به این صحابی الهام شده و من هم این را پسندیدم». عمر گفت: «بیست روز پیش هم بین خواب و بیداری این تعابیر به من الهام شده بود، اما شرم داشتم که بخواهم به رسول خدا چیزی را بیاموزم».
البته مضمون این نقل، دلیل نادرست بودن آن است؛ زیرا اگر بنا باشد چیزی دربارۀ تکالیف مسلمانان به کسی الهام شود، رسول خدا (ص) از دیگران سزاوارتر است؛ چراکه او صاحب شریعت است و وظیفۀ هدایت مردم بر عهدۀ اوست.
گسترش دشمنان در سال اول هجرت
پس از هجرت، شدت برخی از فشارها بر مسلمانان کاهش یافت، اما نباید تصور شود که آنان بهکلی در آسودگی قرار گرفتند. اگر پیش از هجرت، مسلمانها با یک دشمن، یعنی مشرکان قریش روبهرو بودند، پس از تأسیس دولت اسلامی، دشمنانشان بیشتر شد. قریش همچنان دشمن اصلی اسلام بود، ولی یهودیانی که در یثرب زندگی میکردند هم در برابر اسلام موضع منفی گرفتند و رفتهرفته به دشمنی برخاستند.
علاوه بر این دو دسته، پدیدۀ شوم نفاق نیز در میان مسلمانان شکل گرفت که در قالبی پنهان، به دشمنی با اسلام میپرداخت. قبائل مشرک و بتپرست داخل حجاز و صحرای نجد هم وقتی متوجه شدند که اساس دعوت پیامبر (ص) توحید و نفی بتپرستی است، با اسلام و پیامبر (ص) به دشمنی برخاستند.
یهودیان منتظر ظهور پیامبر در یثرب
یهودیان منتظر بودند که آخرین پیامبر در منطقۀ حجاز و یثرب ظهور کند. بنابر فرمودۀ قرآن کریم، آنان چنان با اوصاف پیامبر خاتم (ص) آشنا بودند که نسبت به او همچون فرزندان خود شناخت داشتند،[2] ولی تصوّر آنها این بود که پیامبر (ص) در یثرب ظهور میکند. هنگامی که شنیدند همان کسی که در مکه نبوّتش را اعلام کرده، بهسوی یثرب هجرت کرده، به تردید افتادند که نکند او همان موعود تورات باشد. ازاینرو وقتی رسول خدا (ص) در قبا توقف کرده بودند، هیئتی از علمای یهود به آن منطقه آمدند و با آن حضرت دیدار کردند.
در این دیدار، آنان سؤالاتی از رسول اکرم (ص) پرسیدند و وقتی سخنان آن حضرت را شنیدند، یقین پیدا کردند که او همان پیامبر موعود است. آنان گفتند: «ما به شما ایمان میآوریم، ولی به این شرط که برای ما امتیازاتی در نظر بگیرید». رسول خدا (ص) از منظور آنان پرسید و آنان گفتند: «ما اهل کتاب و یکتاپرست بودهایم، ولی این عربها که به شما ایمان آوردهاند، مشرک و بتپرست بودهاند؛ بنابراین ما باید در اسلام بر اینان برتری داشته باشیم». منظور آنها بیشتر دربارۀ بهدست آوردن برتریهای مادّی بود. پیامبر اسلام (ص) سخن آنان را نپذیرفت.
یهودیان گمان میکردند زودتر از هر کسی به آن پیامبر موعود ایمان میآورند و با یاری او بر دشمنان خود غلبه پیدا میکنند، اما وقتی دیدند که عربها زودتر اسلام آوردند و آنها عقب افتادند، احساس کردند که اگر اسلام بیاورند در عرض عربها خواهند بود؛ ازاینرو اسلام را نپذیرفتند، هرچند میدانستند که حضرت محمد (ص) همان پیامبر موعود تورات است. آنگاه که رسول خدا (ص) به پیشنهاد آنان پاسخ منفی داد، تنها تعداد انگشتشماری از افراد فهیم یهود اسلام آوردند و بقیه، در مقابل اسلام قرار گرفتند.
پیمان بین مسلمانان و یهودیان
یکی از اتفاقات مهم سال اول هجرت پیمان مسلمانان با یهودیان بود. رسول خدا (ص) که میدانست یهودیان میتوانند خطرساز باشند، پس از ورود به مدینه به آنان پیغام داد که ما میخواهیم در اینجا در کنار هم زندگی کنیم؛ بنابراین باید شرایط زندگی مسالمتآمیز را مشخص کنیم و قراردادی بنویسیم و بر مبنای آن عمل کنیم. در این صورت اگر اختلافی بین ما پدید آید، راهکار آن روشن است. سران یهود نیز این سخن محکم و منطقی را پذیرفتند. آنان با رسول اکرم (ص) جلسهای گرفتند و پیمانی نوشته شد.
به گفتۀ برخی پژوهشگران معاصر، میتوان این پیمان را نخستین قانون اساسی در اسلام دانست. مواد مفصّلی در این پیمان وجود دارد که مهمترین آنها را در اینجا بیان میکنیم:
- مسلمانان و یهودیان خدای یکتا را میپرستند، پس قرار بر این شد که امت واحده تشکیل دهند.
- مدینه حریم امن اعلام میشود و هرگونه قتل و تعدّی و تجاوز در این حریم ممنوع است. اگر مدینه مورد حمله قرار بگیرد، مسلمان و یهودی وظیفه دارند که از شهر دفاع کنند.
- یهودیان تعهد میکنند که با قریش بهعنوان دشمن اصلی اسلام، هیچ مراودۀ تجاری و غیر تجاری نداشته باشند. اگر در مسائل بین مسلمانها و یهودیها اختلافی پیش آمد، آخرین داور و حَکَم، پیامبر اسلام (ص) خواهد بود.
- اگر کسی از این پیمان عدول کند و مفاد آن را زیر پا بگذارد، از شمولِ آن خارج است.
معنای این ماده از پیمان این بود که پیامبر (ص) اختیار دارد با متخلّفان از پیمان برخورد کند.
یهودیان این پیمان را امضا کردند و رسول خدا (ص) هم مهر خود را با عنوان «رسول الله» پای این قرارداد زد. درحقیقت یهودیان با امضای این قرارداد، ناخواسته به رسالت پیامبر اکرم (ص) اعتراف کردند.
با تدبیر حسابشدۀ آن حضرت، یهودیها دیگر نمیتوانستند آزادانه و آنگونه که میخواهند مدینه را به هم بریزند و مقابل اسلام بایستند. اگر میخواستند چنین کاری کنند، پیامبر اکرم (ص) بر مبنای این پیمان میتوانست با آنها برخورد کند. این تدبیر مهم در آغاز سال اول هجرت صورت گرفت.
شکلگیری منافقان در سال اول هجرت
یکی دیگر از اتفاقات سال اول هجرت شکل گیری جریان نفاق بود. جریان نفاق به سرکردگی یکی از بزرگان خزرج به نام عبد الله بن اُبَی شکل گرفت.
تفاوت منافقان با مشرکان در این بود که منافقان در ظاهر اسلام میآوردند ولی در باطن به آن خیانت میکردند. جریان نفاق در مقاله «شکلگیری منافقان در صدر اسلام» بررسی شده است.
[1]. قرآن کریم میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون» (و به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را یاد کنید، آن هنگام که دشمن بودید و بین قلبهایتان الفت داد، پس به نعمت خدا با هم برادر شدید، و کنار پرتگاه آتش بودید و شما را از آن رها کرد. خدا اینگونه نشانههای خود را برایتان روشن میسازد که شاید هدایت یابید.)؛ سوره آل عمران، آیه ١٠٣.
[2]. ««الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»» (کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] دادیم، او را میشناسند، همانگونه که فرزندانشان را میشناسند)؛ سوره بقره، آیه ١۴۶.
متن خلاصه و مفید بود و مبرا از حاشیه.
از لطف شما سپاسگزاریم.
متن کامل و جامع بود
از توجه شما سپاسگزاریم