رفتار اسلامی
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
سیرۀ رفتاری معصومین (ع) در برخورد با عموم مردم نکات آموزندهای دارد. زندگی اهل بیت (ع) نشان میدهد که ایشان به رفتار شایسته با دیگران و مدارا با مردم اهمیت فراوانی میدادند. در این مقاله قصد داریم بر پایه آیات و روایات، مصادیق رفتار اسلامی را بررسی نماییم. برخی از موضوعات مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- رفتار اسلامی در سیره معصومین (ع)
- مصادیق رفتار اسلامی
- رفق و مدارا
- انصاف
- اقسام انصاف
- صداقت و امانتداری
- اقسام امانتداری
- اقسام وفای به عهد
چکیده
- رفق و مدارا، رعایت انصاف، صداقت و امانتداری از جمله سیرۀ رفتاری معصومان (ع) هستند که باید در برخورد با عموم مردم رعایت شوند.
- مدارا با مردم و ایجاد رفق و صمیمیّت با آنها از مصادیق مهم رفتار اسلامی است.
- دومین ویژگی مهم در رفتار اسلامی انصاف است. انصاف به عدل نزدیک است امّا در عین حال عدل نیست.
- انصاف یعنی تقسیم کردن به صورت مساوی. امیر مؤمنان (ع) در هنگام تقسیم بیتالمال به صورت مساوی و بر اساس انصاف عمل میکردند.
- امانت سه نوع است:
- مادی
- غیر مادی
- معنوی
- وفای به عهد سه نوع است:
- وفای به عهد با خدا
- وفای به عهد با اوصیای الهی
- وفای به عهد با عموم مردم
رفتار اسلامی معصومین (ع)
یکی از مباحث مهم در سیره معصومین (ع)، سیرۀ رفتاری است که بسیار مهم و در خور تأمّل است. تعامل با مردم و همزیستی با آنان اصول و روش و شیوههایی دارد که از همۀ آنها در سیرۀ اهلبیت (ع) دیده میشود. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند:
سَعِ النّاسَ بِوَجهِكَ وَ مَجلِسِكَ وَ حُكمِكَ وَ إِيّاكَ وَ الغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيرَةٌ مِنَ الشَّيطانِ[1]
با مردم در برخوردهای چهره به چهره، همنشینی و هم صحبتی و در قضاوت گشادهرو باشد و از غضب و خشم جداً بپرهیز، زیرا تیری است از تیرهای شیطان.
مصادیق رفتار اسلامی
در بستر رفتار اسلامی چند مورد را که اهمیت بیشتری دارند و در این موضوع چشمگیرتر هستند بیان میکنیم:
۱- رفق و مدارا
مدارا با مردم و ایجاد رفق و صمیمیّت با آنها از مصادیق مهم رفتار اسلامی است. در تقسیمبندی کلّی باید گفت که مردمی که با ما همزیستی میکنند و در جامعه با آنان معیشت و زندگی میکنیم بر سه گونهاند: موافق، خنثی و مخالف.
در توضیح این سه گونه مثال میزنیم: موافق آن است که همفکر و همنظر من است. اگر از فلان تیم یا حزب یا اعتقاد طرفداری میکنم او نیز چنین است و با من هم اعتقاد است. خنثی آن است که هیچ گرایش و نظر و سلیقهای ندارد و اصطلاحاً همیشه رأیِ او ممتنع است. میگوید هر چه بادا باد. مخالف هم، همانگونه که از عنوانش پیداست در نقطۀ مقابل قرار دارد. تیم و حزب و گرایش مخالف را دارد. در جامعه بیشترین اختلافها و تنشها و اصطکاکها در نوع سوم که نوع مخالف است روی میدهد.
اگر جدالی پدید آید علّتش مخالفت است. راه و اعتقاد و سلیقه و باورِ او با من نه تنها همسوی نیست بلکه دقیقاً مخالف است. باری، اگر بناست درگیری و نزاعی در بگیرد در نوع سوم خواهد بود، زیرا مخالفت و تضاد انگیزهای است برای نزاع و اصطکاک. در رفتار اسلامی وطبق سنّت و شیوۀ اهلبیت (ع) نوع سوم را که مخالف و گاه دشمن است، بایستی با مدارا حفظ کرد. تحمّل مخالف، احترام نهادن به او و صبوری در برابر رفتارهایش موضوعی است ارزشی و دارای ثواب.
نکتۀ اصلی آن است که میان هر سه گونۀ موافق، خنثی و مخالف نباید فرق گذاشت. همین فرق نگذاشتن و رفتار ملایم و دوستانه با مخالف، باعث جذب مخالف میشود. بیتردید با دیدن این نگاه مساوی و نبودنِ تبعیض جذب میشود.
ناگفته روشن است که مراد ما در ضرورت مدارا عامّۀ مردم جامعه است که هر روزه با آنان همزیستی و معاشرت میکنیم نه موارد خاص و ویژهای چون منافقان و کافران که چه بسا دستور دین مخالفت و سختگیری و غلظتِ در رفتار است. اینکه خداوند میفرماید در برابر این افراد خاص، مانند منافقان و دشمنانِ دین، بایستی غلیظ بود و برایشان هرگز نباید استغفار کرد و رحمت طلبید، خارج از بحث است. بحث دربارۀ عموم مردم جامعه و افراد عادی است. رسول خدا (ص) میفرماید:
أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنی بِأَداءِ الفَرائِضِ[2]
خداوند مرا فرمان فرموده که با مردم مدارا کنم. آنگونه که به ادای فرائض و واجبات فرمان داده است.
تفاوت رفق و مدارا
درمورد این رفتار اسلامی برخی گفتهاند که میان رفق و مدارا تفاوت است. در رفق نوعی مهربانی و مودّت نهفته است، امّا در مدارا هیچگونه محبّت قلبی وجود ندارد. لذا با عموم مردم که غالباً هم کیشان و هم اعتقادهای ما هستند، با آمیزهای از مودّت و صحبت با آنان ملایمت و رفق میکنیم، امّا با دشمن بی آنکه به آنان محبّتی داشته باشیم، و بلکه حتّی با آنکه از آنان متنفر هستیم، برای حفظ جامعه و برای حفظ برخی مصالح اجتماعی، مدارا مینماییم. حافظ در این شعر گویا همین نکته را در نظر داشته:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
با این حال معنای دیگری نیز میتواند داشته باشد: رفق یعنی همراه شدن و راه آمدن با مردم، حال فرقی نمیکند که طرف مقابل میخواهد برخورد منفی کند یا نه. مثلاً ما به نانوایی و بقالی و قصابی میرویم و با نرمخویی و رفق برخورد میکنیم. با پسر و دختر و همسر خود نیز با همین رفق و خوش خویی رفتار مینماییم. امّا مدارا در مواجهه با افکار مخالف و رفتارهای متفاوت و ناهمسو است. مثلاً با کسی در رانندگی تصادف میکنیم و او تندی میکند یا زبان به ناسزا بگشاید، با او مدارا میکنیم. پس رفق دایرۀ باز و گسترۀ گستردهای دارد، امّا مدارا محدود است به موارد خاص و نادر و در هنگام تنش پیش میآید.
رفق و مدارا از صفات انبیای الهی
رفق و مدارا از صفات اخلاقی انبیاء و رسولان الهی است. این خصلت نرمخویی آدمی را نشان میدهد و به پرهیز از بزرگنمایی و برافروختن آتش اختلاف ربط دارد. انسانی که رفق و مدارا دارد در پی حل مشکلات و ایجاد فضای صلح و آشتی است. در پی ریختن آب بر روی آتش فتنه و اختلاف است. صفتی است که در برخورد با عامۀ مردم بسیار کارآمد و ضروری است و حضرات معصومین (ع) به آن عمل میکردند و ما را به آراسته شدن به این صفت و فضیلت اخلاقی دعوت میکنند.
۲- انصاف
دومین ویژگی در رفتار اسلامی که اهمیت فراوانی دارد انصاف است. انصاف به عدل نزدیک است امّا در عین حال عدل نیست. عدالت یعنی نهادن هر چیز در جای خویش و غالباً در امور مربوط به حکم کردن و تصمیمگیری و تعیین حق است. به این مثال توجّه کنیم: در کلاسی با چهل دانشآموز امتحان گرفته شد و یک نفر از آنها بالاترین نمره را به دست آورد و سایر افراد نمرههای هیجده و شانزده و پایینتر. عدالت آن است که هر کسی نمرۀ حقیقیاش را بدهیم و براساس تلاشی که کردهاند پاداش و نتیجه را میبینند. نمیشود همه را بیست داد یا هجده.
حال یک جعبۀ بیسکویت آوردند و گفتند به همۀ دانشآموزان کلاس بدهیم. در اینجا نمیتوانیم به هر که بیست گرفته است بیشتر و هر که کمتر گرفته است کمتر بدهیم، بلکه به همه به صورت مساوی بیسکویت میدهیم. این عمل انصاف است. انصاف واژهای است که از «نصف» گرفته شده است؛ یعنی تقسیم کردن به صورت مساوی. امیر مؤمنان (ع) در هنگام تقسیم بیتالمال به صورت مساوی و بر اساس انصاف عمل میکردند. چنان نبود که مثلاً هر که نماز شب میخواند و در سپاه آن حضرت فعالانه خدمت میکرد بیشتر دهد و به کسی که از جهاد میگریزد و نماز خود را گاه نمیخواند و علیه او شکایتهایی از مردم رسیده است، کمتر بدهند.
آن حضرت به صورت مساوی به همه پرداخت میکردند. خواهر آن حضرت، امّ هانی، نزد آقا آمد و سی درهم گرفت، بلافاصله زنی غیر عرب آمد و او نیز سی درهم دریافت کرد. امّ هانی گفت: من خواهرِ خلیفه هستم و این یک زن عجم است. من عرب و از بنیهاشم هستم. آقا فرمودند: هیچ امتیازی برای این اموری که نام بردهای در قرآن نیامده است. برای شخصی که قاضی است عدالت مهمترین صفت است. امّا همین قاضی اگر بخواهد در مسجد محل سخنرانی کند براساس انصاف به همۀ حاضران بالسویه نگاه میکند.
اقسام انصاف در رفتار اسلامی
انصاف بر سهگونه است: انصاف با خداوند متعال، انصاف با خود و انصاف با مردم.
انصاف با خدا آن است که مثلاً نعمتهای الهی را پاس بداریم و هدر ندهیم و برای سپاسگزاریها از خداوند گناه را ترک کنیم. شرط انصاف نیست که هم نعمت و عطای او را بخوریم و هم او را معصیت کنیم. نیز نماز را برای خدا بخوانیم نه از سر ریا و برای مردم. در انصاف با خویشتن هم باید اعضای تنِ خود را پاس بداریم و نگذاریم طعمۀ آتش دوزخ شوند. آزردن بدن خلاف انصاف است. در انصاف با مردم هم وظیفه داریم که پا را از مرز حق بیرون ننهیم و با بیانصافی مایۀ ظلم و رنجش مردم نشویم و این معنای رفتار اسلامی است.
در تاریخ آمده است که امام حسن و امام حسین (ع) خط نوشته بودند، پیغمبر اکرم (ص) به حضرت زهرا (س) که میخواست در مورد آنها نظر بدهد فرمود: مواظب باش انصاف را رعایت کنی. لذا در برخورد با بچّهها هم باید انصاف رعایت شود. اگر میخواهیم برای فرزندان خود خانه بخریم شرط انصاف آن است که برای همۀ آنها بخریم نه اینکه یکی را برخوردار بسازیم و یکی را محروم بداریم.
ریشۀ این بحث نیز به پرهیز از تبعیض برمیگردد. در اموری که عمومیاند و به همۀ مردم جامعه مربوط است نباید قائل به تبعیض باشیم. باید منصف بود و برخوردار از وجدان بیدار.
۳- صداقت و امانتداری
یکی دیگر از ویژگیهای رفتار اسلامی در جامعه امانتداری است. مرحوم کلینی، که از اهمیت این موضوع آگاه بوده است، در کتاب کافی بابی گشوده با عنوان: «باب صدق الحدیث و اداء الامانة» در روایات ما غالباً این دو با هم میآیند: صدق الحدیث به معنای راستگویی، و اداء الامانة به معنای امانتداری. صداقت و امانت در کلام بلیغ و فصیح اهلبیت (ع) با هم میآیند نه جدای از هم. آری، چنین به نظر میرسد که این دو در هندسۀ اخلاقی دین مبنایی و کلیدیاند. برای همین است که فرمودهاند:
لَم يَبعَث نَبيّاً إِلَّا بِصِدقِ الحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ[3]
هرگز خداوند پیامبری را برنمیانگیخت مگر با این دو خصلت راستگویی و امانتداری.
بسیارند صفاتی که برای پیامبر شدن و دریافتن وحی و رساندن آن به مردم و هدایت کردن آنان به سوی توحید و ولایت، به کار میآیند و لازم هستند و چه بسا به نظر برسد که مهمتر از صدق حدیث و ادای امانت باشند، امّا با اندکی درنگ و ترجیح دادن نظر خدا و اهلبیت (ع)، پی میبریم که ارزشمندی و ارجمندی این دو بسی بالاتر و گستردهتر از دریافت ما هستند. در روایتی دیگر از امام صادق (ع) چنین میخوانیم:
فَإِنَّ عَلیَّاً إِنَّما بَلَغَ ما بَلَغ عِندَ رَسولُ اللّه (ص) بِصِدقِ الحَديث وَ أَداءِ الأَمانَة[4]
علی (ع) نزد رسولالله (ص) به جایگاه بلند و فرازمندی رسید، و این جایگاه را به سبب صدق گفتار و امانتداری به دست آورد.
آری، اگر آدمی بداند که معنای صدق چیست و امانتداری به چه معناست، بیتردید به اهمیت این دو پی خواهد بُرد.
اقسام امانتداری در رفتار اسلامی
امانتداری، شاید به تعبیری مهمتر از صدق و راستگویی است. امانت هم سهگونه است: گاه مادّی است، مثل ماشین و خانه که نزد شما مثل عاریت است و میتوانید در آن تصرف کنید. فرق عاریه و امانت آن است که در عاریه حق تصرف وجود دارد و میتوان از آن استفاده کرد. از ماشین –به شرط سالم ماندن آن- میتوانید استفاده کنید، اما امانت، مالی است که بایستی آن را عیناً به صاحب آن برگرداند بیآنکه به آن ناخنک زده باشیم. خداوند سبحان میفرماید:
« إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها»[5]
بیتردید خداوند فرمانتان میدهد که امانات را به صاحبانِ آنها برگردانید.
نوع دیگر امانت آن است که غیر مادّی باشد. مثلاً رازهای مردم، مسئولیّتهای اجتماعی، و مانند اینها امانت هستند.
وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فی عُنُقِكَ أَمانَةٌ[6]
عمل و شغلی که داری طعمۀ تو نیست بلکه امانتی است بر گردنت.
نوع سوم امانت آن است که معنوی باشد، وقتی که صدای اذان بلند میشد حضرت امیر مؤمنان (ع) میفرمودند: هنگام ادا کردنِ امانت رسیده. نیز امام معصوم نیز امانت است و بایستی این امانت را گرامی بداریم: السَّلامُ عَلَيكَ يا أَمينَ اللَّهِ فی أَرضِهِ؛[7] سلام بر توی ای امینِ خداوند در زمینِ او.
مسجد که محل عبادت و نیایش و پرستش مؤمنان و باورمندانِ موحّد است امانت میباشد. خون شهیدان نیز امانت است که باید آن را گرامی داشت.
امانتداری یکی از مهمترین رفتار اسلامی
به هر روی یکی از مهمترین امور در رفتار اسلامی امانتداری است. و اگر آدمی در رفتار خود همیشه امانات را ارج نهد و به خوبی ادا کند، در آن صورت فردی سالم و معتبر خواهد بود. ائمّۀ معصومین (ع) در رفتار خود نسبت به امانتداری بسیار حساس بودند و شیعیان را به رعایت و ادای آن دعوت میکردند.
در حدیث آمده که سه چیز است که هیچکسی حق ندارد در ادای آنها کاهلی کند: وفاداری به عهد و پیمان چه طرف مقابل ما مسلمان باشد و چه کافر، دیگری ادا کردنِ امانت است چه صاحب آن مسلمان باشد و چه کافر و نیکی به والدین چه کافر باشند و چه مسلمان.[8] این سه موضوع، یعنی وفای به پیمان و نیکی به والدین و امانتداری اموری هستند فرا دینی و بینالمللی. فرقی نمیکند که طرف ما در این سه موضوع چه کسی باشد، هر که باشد و با هر باور و اعتقادی که باشد، باید به ادا کردن آنها مقید باشیم. این سخن امام حسنِ مجتبی (ع) مشهور است که فرموده بودند: اگر ابن ملجم آن شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رساند امانت میداد قطعاً به او پس میدادم. این نشانگر اهمیت امانتداری است.
یکی از امور مهم در کردار و رفتار اسلامی وفای به عهد است که ائمّۀ معصومین (ع) بدان پایبند و مقیّد بودهاند، و چون الگو و اسوۀ ما هستند، وظیفه داریم از آنان پیروی کنیم. فرمودهاند: لا إِيمَانَ… لِمَن لا عَهدَ لَهُ؛[9] آنکه به عهد و پیمان وفادار نباشد، ایمانی ندارد. در قرآن کریم وفای به عهد نیز مانند موضوعات دیگری همچون امانتداری مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است و غالباً این دو در کنار هم و با هم طرح میشوند.
اقسام وفای به عهد
وفای به عهد بر سه نوع است: وفای به عهد با خداوند متعال، وفای به عهد با امام معصوم و وفای به عهد با مردم. دربارۀ ضرورت وفا کردن به عهد خداوند چنین آیهای در خور توجّه است:
«مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ»[10]
از میانِ مؤمنان مردانی وجود دارند که با آنچه با خدا بر آن پیمان بستند صادقانه وفا کردند….
وفای به عهد و ادای امانت به عنوان دو محور اساسی در رفتار اسلامی در سیره ائمّۀ معصومین (ع) است که به وفور در زندگی ایشان قابل ملاحظه است که در اینجا به صورت گذرا طرح شد. محورهای دیگری نیز قابل طرحاند، مانند: خدمترسانی، اصلاحگری در میان مردم، مروّت و… . اهل تحقیق میتوانند این مطالب را در سیرۀ معصومین (ع) دنبال کنند.
[1]. نهجالبلاغه، نامۀ 76.
[2]. الکافی، ج 2، ص 117.
[3]. الکافی، ج 2، ص 104.
[4]. سفینة البحار، ج 6، ص 41.
[5]. سورۀ نساء، آیۀ 58.
[6]. نهجالبلاغه، ص 366.
[7]. کامل الزیارات، ص 39.
[8]. مجموعۀ ورّام، ج 2، ص 121.
[9]. بحار الانوار، ج 69، ص 198.
[10]. سوره احزاب، آیۀ 23.