جهاد با نفس

یکی از مسائلی که در اخلاق اسلامی به آن پرداخته می‌شود مسئله جهاد با نفس یا کنترل نفس است. در فرهنگ اسلامی جهاد با نفس بسیار پسندیده است و آن را جهاد اکبر نامیده‌اند. در مقابل آن فرهنگ غرب است که تمایلات نفسانی را محور قرار می‌دهند. برخی از سوالاتی که در این نوشته به آنها پاسخ داده می‌شود عبارتند از:

  • جهاد با نفس یعنی چه؟
  • آیا جهاد با نفس معیاری دارد؟
  • مجاهده با نفس چه نقشی در تربیت انسان دارد؟
  • تفاوت مجاهده با نفس و پرستش نفس چیست؟

چکیده

  • جهاد با نفس اصلی ضروری برای کسب مَلکات اخلاقی اسلام است چرا که اگر انسان نفس خود را رها کند، تمناهای نفسانی، او را به ورطۀ گمراهی می‌کشاند و او را از سعادت دنیا و آخرت محروم می‌سازد.

  • جهاد با نفس تحت بندگی خداوند معنا می‌شود و نه به طور مطلق؛ از این رو توجه به قرآن و سنت در این اصل معیاری مهم می‌باشد.

  • بر اساس روایات، جهاد با نفس واجب و بزرگ‌ترین جهاد است.

  • در تفکر دنیا محور، اصلِ مجاهده با نفس معنایی نخواهد داشت بلکه پرستش نفس، اصل خواهد بود که نتیجه آن چیزی جز ضلالت که همان فروپاشی ارزش‌های واقعی انسانی در دنیا و آخرت است نخواهد بود.


رستگاری انسان در سایۀ جهاد با نفس

در حوزۀ تفکر دینی و اسلامی جهاد با نفس و تربیت نفس امری بسیار ضروری است. در اهمیت این موضوع خداوند متعال می‌فرماید:

«وَ أَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ * فَإِنَّ الجَنَّةَ هِيَ المَأوىٰ». [1]

و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او پروا کند و نفس [خود] را از هوا و هوس باز دارد، پس بی‌شک بهشت [برین] جایگاه اوست.

قرآن کریم صلاح انسان‌ را در دست‌یابی به سعادت‌مندی اخروی می‌داند، یعنی اصل برای انسان کامیابی اخروی است. پس باید نسبت به آخرت عنایت بیشتری بورزد، «وَ الآخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبقىٰ‏». [2]

در فرهنگ اسلامی دنیا گذرگاه است، یا به تعبیر نهج‌البلاغه، دنیا به منزلۀ تجارتخانۀ اولیای خداست. به زبانی ساده‌تر و امروزی می‌توان دنیا را به دورۀ دانشجویی تشبیه کرد که انسان برای رشد و تعالی به این دوره دعوت می‌شود. این دوره با زحمت و تلاش بسیاری همراه است. در دورۀ دانشجویی شب نخوابیدن، دوری از وطن و خانواده، صرف‌نظر کردن از بسیاری از لذت‌‌های زودگذر گاهی اجتناب‌ناپذیر است و دلیل تحمل این سختی‌ها چیزی نیست جز، دست‌یابی به موفقیت در آینده.

نیازهایی نظیر خوراک و پوشاک و مسکن از نیازهای گریزناپذیر زندگی هر انسان، حتی دانشجوست. اما دانشجو، به دلیل شرایط ویژه‌ای که در آن به سر می‌برد نباید به گسترش امکانات زندگی و یا برآوردن همۀ نیازهای زندگی خود در حد مطلوب برآید، زیرا این کار ممکن است او را از هدف اصلی‌اش یعنی کسب دانش بازدارد.

 در کل، دورۀ دانشجویی مقطع کوتاه و گذرایی از زندگی انسان است که در پس آن، منافع و راحتی بسیاری قرار دارد. زندگی کوتاه دنیایی بنا به توصیف آن در آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (ع) شباهت بسیاری به دورۀ دانشجویی دارد. ما در زندگی دنیایی برای تدارک حیات ابدی‌مان در جوار قرب خدا می‌کوشیم. مجموعۀ فعالیت‌های ما در دنیا در صورتی مورد تأیید است که به رستگاری اخروی ما بینجامد. قرآن کریم انسانی را سعادتمند و رستگار می‌داند که عاقبت بهشتی شود.

 همچنانی که در سوره مؤمنون درباره رستگار شدن مؤمنان می‌فرماید: حقاً که مؤمنان رستگار می‌شوند، کسانی که در نماز خود خاشع‌اند، از کار و حرف لغو روی می‌گردانند، زکات می‌پردازند. دامن خود را از گناهان حفظ می‌کنند و به وفای به عهد پایبندند، ادای امانت دارند و بر نمازهای خود محافظت می‌کنند. در نهایت می‌فرماید.

«أُولئِكَ هُمُ الوارِثونَ * الَّذينَ يَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فيها خالِدُونَ». [3]

آنانند که میراث‌بران‌اند. همانان که بهشتِ برین را به ارث می‌برندو در آن جاویدان‌اند.

پس فلاح و رستگاری انسان در بهشتی شدن است. از یک منظر اهل بهشت شدن، در مخالفت و جهادِ با نفس است. بدون جهاد با نفس هرگز تربیت نخواهیم شد. نفس ما خواهش‌هایی دارد که ما را به ورطۀ سقوط و تباهی می‌کشاند و همچنین تمایلاتی معنوی دارد که ما را به سوی ملکوت و رضوان الهی عروج می‌دهد. اگر نفس را رها کنیم با درخواست‌‌های حیوانی و شهوانی انسان را سقوط خواهد داد.

«فَأَمّا مَن طَغىٰ * وَ آثَرَ الحَياةَ الدُّنيا * فَإِنَّ الجَحيمَ هِيَ المَأوىٰ». [4]

 اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را [بر آخرت] ترجیح دهد، پس بی‌تردید جهنم جایگاه اوست.

کسی که با شکستن مرزهای الهی طغیان کند و دنیا را بر آخرت برگزیند، مسیر او به گونه‌ای خواهدبود که یقیناً جهنمی خواهد شد.

«وَ أَمَّا مَن خافَ مَقامَ رَبه وَ نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ* فَإِنَّ الجَنَّةَ هِيَ المَأوىٰ‏». [5]

 و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او بترسد و نفس را از هواها منع کند، پس بی‌شک بهشت جایگاه اوست.

معیار جهاد با نفس

در اینجا دو نکته در خور ذکر است. نکتۀ اول دربارۀ «خافَ مَقامَ رَبِّهِ» و بعدی دربارۀ «نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ‏» است. در جهان مکتب‌های ریاضتی و پرمشقتی وجود دارد که گاهی به ادیان آسمانی نیز رخنه کرده‌اند. این مکتب‌ها به‌طور عمده بر پایۀ این عقیده استوارند که انسان تنها زمانی به تعالی روح دست می‌یابد که با هر چه دوست دارد مخالفت کند.

 در صورتی که در دین خدا ریاضت، در این معنی که انسان با آنچه دوست دارد مخالفت ورزد جایگاهی ندارد. آنچه در ادیانِ الهی حائز اهمیت است بندگی است. انسانِ خدامدار از روی بندگی با نفسِ خود مخالفت می‌کند و آن را از هوا و هوس باز می‌دارد.

انسانی که اهل خدا نیست آزادانه معصیت می‌کند، اما انسانی که خداجوست از معصیت بیزار است. شاید به گناه تمایل پیدا کند، اما حس خداجویی و اوج‌گیری به سوی ملکوت او را از معصیت باز می‌دارد و آزادی را از نفس سلب می‌کند. بنابراین در ادیان الهی مخالفت با نفس، نه به صورت مطلق بلکه در سایۀ بندگی مطرح می‌شود.

مکتب‌‌های ریاضتی گاهی ریاضت را مطلقاً زیبا می‌بینند اما در شریعت این‌گونه نیست؛ اگر کسی از سر ریاضت روزه بگیرد، معلوم نیست روزۀ او صحیح باشد. باید از روی بندگی خدا و اطاعت فرمان او روزه گرفت. البته معلوم است که روزه گرفتن نوعی مجاهدۀ با نفس است. جلوگیری از لذت چشیدنِ غذا و رفع نکردن نیاز گرسنگی در انسان، نوعی مقابله با خواستۀ نفس است.

 اما مهم این است که انسان مؤمن برای اطاعت خدا این زحمت را به نفس خود روا می‌دارد و نه صرفاً برای ریاضت و یا اغراض دیگر. دین هرگز چنین مشقتی را برای انسان تجویز نکرده است که از هر چه دوست دارد، پرهیز کند. بلکه سمت و سویی برای پرهیز کردن قرار داده است. بسیاری از لذت‌های زندگی، از منظر دین مجاز است.

برای مثال اگر کسی به این منظور ازدواج نکند که نخواهد به تمنای نفسانی خود پاسخ دهد و با نفس خود مخالفت ورزد، رفتار او خارج از سنت و مذموم است و هرگز پسندیده نیست. یا شخصی غذا نخورد یا از حد مورد نیاز بدن کمتر بخورد و با این کار سلامتی خود را به خطر اندازد، البته برای او این کار جایز نیست. مخالفت با نفس در آیین ما تنها در راستای اطاعت خداست و در لذت‌هایی که خداوند بدان اذن داده است، مخالفت با نفس مطلوب نیست.

 همان‌گونه که گفتیم ریاضت گاهی به ادیان آسمانی هم سرایت کرده است. برای مثال مسیحیان رهبانیت را در خود پروراندند که قرآن‌کریم آن را نفی می‌کند.

«وَ رَهبانِيَّةً ابتَدَعوها ما كَتَبناها عَلَيهِم إِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللَّه». [6]

و رهبانیتی که از نزد خود پیشه کرده بودند، ما بر ایشان حکم نکرده بودیم؛ بله پی‌جویی رضوان خدا را ما بر آن‌ها حکم کرده بودیم.

خداوند مسیحیان را به جستجوی رضوان الهی امر کرده بود و هرگز نخواسته بود ازدواج نکنند و از مواهب زندگی دست بشویند. اگر قرار شد انسان خدایی زندگی کند، آنگاه از مواهب و نعمت‌ها و لذائذ حلال بهره‌مند می‌شود ولی تا یک جایی می‌تواند پیش برود. از یک مرحله‌ای دست او بسته می‌شود. اتّفاقاً این خدانگهداری خیلی سخت است.

 شاید رهبانیت مسیحی آسان‌تر از مبارزه با نفس اسلامی باشد، چون راهب مسیحی معمولاً در آغاز جوانی راهب می‌‌شود و از همۀ دنیا جدا می‌شود. وقتی او با خیلی از لذت‌ها مواجهه نداشته باشد، خواهش‌های نفسانی‌اش کمتر می‌شود و جهاد با نفس راحت‌تر صورت می‌پذیرد. اما دین اسلام در حوزۀ زهد، نظر به کناره‌گیری از دنیا ندارد، بلکه سفارش می‌کند که در متن زندگی حاضر شوید ولی به دنیا دل نسپارید. ازدواج یک سنت است، فرمان قرآن کریم این است که ازدواج کنید و بعد از ازدواج هم موظف به تأمین مخارج زندگی هستید.

در اسلام نفقه‌ و هزینۀ خانواده بر عهدۀ مرد است. از آن‌سو ادارۀ زندگی در داخل منزل بر عهدۀ زن است. پس انسان به‌ناچار باید به پاره‌ای امور دنیوی بپردازد تا بتواند زندگی خود را در دنیا سامان بخشد و نقش خود را در آن به درستی ایفا کند. اما نباید در این راه، کج رود و به حرام دست بیالاید. کسب و کار وظیفۀ ناگزیر بشر است، اما نباید با مالِ حرام و شبهه‌ناک درآمیزد. در حقیقت زندگی دنیایی فضایی است که خداوند رحمان برای آزمودن بشر فراهم آورده است.

دنیا محل امتحان است و انسان در آن آزموده می‌شود که آیا برای رضای خدا از حرام دست نگه می‌دارد یا فریفتۀ آن می‌گردد. در دنیا لذت‌ها و شهوت‌های بسیاری فرا راهِ انسان سر برمی‌آورد و او را وسوسه می‌کند. پس شایسته آن‌ است که انسان به زندگی و شئون مختلف آن بپردازد، اما از لغزشگاه‌های آن بر حذر باشد.

 در روایتی دل نبستن به دنیا به زیبایی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است. از حضرت پرسیدند: این مقام را چگونه به دست آوردی؟ هر چند این سؤال از امام معصوم جایی ندارد ولی پاسخ امام بسیار زیبا است حضرت فرموند: «بر درِ خانۀ دلِ خود نشستم و هر چه غیر خدا خواست وارد شود در آن راه ندادم». [7] چیزی غیر از خدا محور زندگی و ملاک محبت‌ها و رفتارهای آن بزرگواران نبود. قرآن‌کریم می‌فرماید:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تُقَدِّموا بَينَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ». [8]

ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید، بر خدا و فرستادۀ او تقدم نجویید.

پس این خود آموزه‌ای است مهم که هرگز نباید از خدا و رسول‌‌خدا (ص) پیشی بگیریم و نه از آنان عقب بمانیم؛ چراکه فرموده‌اند:

«المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِق‏ وَ المُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِق‏». [9]

 هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید، ولى ملازم ایشان به حق خواهد رسید.

بنابراین تا اینجا معلوم شد که اصل مجاهدۀ با نفس نخستین گام در تربیت اسلامی است که این مجاهده بر محور اطاعت خدای سبحان صورت می‌گیرد که البته این امری است دشوار و نیازمند تلاش و زحمت. «وَ أَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبه وَ نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوىٰ‏» [10] این آیه به روشنی بیان می‌کند که هم جهاد با نفس لازم است و هم این مجاهده باید بر محور اطاعت خدا و خوف از او باشد.

جهاد با نفس در بستر روایات

امير المؤمنين (ع) فرمود:

إنَّ رسولَ اللّهِ (ص) بَعثَ سَريّةً، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصغَرَ و بَقيَ علَيهِمُ الجِهادُ الأكبَرُ. قيلَ: يا رسولَ اللّهِ و ما الجِهادُ الأكبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفس. [11]

پيامبراکرم (ص) هنگام برگشت از سَریه‌ای [12] فرمودند: مرحبا به قومی که جهاد اصغر را به اتمام رساندند، اما جهاد اکبر بر عهدۀ آنان است. سؤال کردند: یا رسول الله (ص)، جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: پیکار با نفس.

 در افتادن با هوای نفس که دشمن درونی است بسیار دشوار‌‌تر از پیکار با دشمن خارجی است. این که انسان در برابر خواهش‌های نامشروع دل خود مقاومت کند و آن‌ها را زیر پا ‌گذارد. سپس آن حضرت فرمودند:

أفضَلَ الجِهادِ مَن جاهَدَ نَفسَهُ الَّتِي بَينَ جَنبَيهِ.

برترین جهاد، جهاد کسی است که با نفسش که در میان دو پهلویش جای گرفته پیکار کند.

نفس انسان طالب شهوت‌‌های حرام است، اما امکان جلوگیری از آن نیز وجود دارد. همچنین نفس انسان به غضب در می‌آید، اما انسان می‌تواند غضب خود را فرو خورَد، به خاطر غضب می‌خواهد پرخاش کند، اما به خاطر خدا لبخند بزند. این‌ها همگی نمونه‌هایی از جهاد با نفس است. نمونه‌‌هایی از این دست در تمام امور زندگی ما مشهود است. در اخلاق اسلامی مخالفت با نفس یک اصل است، به طوری که بدون آن نمی‌توان تربیت الهی را عملی کرد. از امام حسین (ع) سؤال شد: جهاد فریضه است یا سنت؟ حضرت فرمودند:

جهاد چهار نوع است. دو نوع آن واجب و دو نوع آن سنت (مستحب) است… اما یکی از انواع واجب جهاد آن است که انسان با نفس خود در برابر معاصی خدا مجاهده کند و آن بزرگ‌ترین جهاد است. [13]

و در حدیثی دیگرامام علی (ع) می‌فرماید:

جِهَادُ النَّفسِ مَهرُ الجَنَّةِ. [14]

جهاد با نفس مهریۀ بهشت است.

مجاهده با نفس یا پرستش آن

بر عکس اخلاق اسلامی که در آن کنترل و بازداشتنِ نفس از هوا و هوس یک اصل است، در اخلاق دنیای غرب و تفکر اومانیتسی چنین موضوعی در حوزۀ اندیشه و فکر آن‌ها وجود ندارد، مگر این که انسان برای رعایت حقوق دیگران خویشتن‌داری کند که این کار نیز به نوعی به نفس بر می‌گردد.

 در تفکر انسان محور، مجاهدۀ با نفس به عنوان یک اصل مطرح نیست، بلکه بر عکس رساندن نفس به لذت‌ها یک اصل است. قرآن‌کریم تعبیر عجیبی از این مسئله دارد. بیراه نیست که این آیۀ قرآن را ناظر به صاحبانِ این تفکر در آخرالزمان بدانیم.

«أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلي‏ سَمعِهِ وَ قَلبه وَ جَعَلَ عَلي‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَن يَهديهِ مِن بَعدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ». [15]

آیا توجه داری به آن کسی که هوای نفس خود را معبود خود می‌گیرد و خدا او را با این که دانشی هم دارد گمراه می‌کند و بر گوش و قلبش مهر می‌نهد و بر چشمش پرده می‌اندازد؛ دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می‌کند. آیا باز هم متذکر نمی‌شوید. در تفکر توحیدی، خدا اصل و محور است. هر چه او می‌خواهد باید انجام بشود و ما باید بدان عمل کنیم.

تفکر انسان‌محور قائل به این است که «هر چه انسان دوست داشته باشد، همان ملاک است. به عبارتی انسان باید به خواسته‌هایش برسد». اما با وجود این که بهره‌ای از دانش دارند، خداوند عاقبت آن‌ها را به ضلالت می‌افکند. یعنی مسیر آن‌ها به گونه‌ای خواهد بود که نهایتاً به ضلالت منتهی می‌شود. دلیل آن، صرفاً محوریتِ نفس است. نفس انسان، هم خواسته‌‌های مثبت و هم خواسته‌‌های منفی دارد.

 در نتیجه اگر انسان بخواهد نفس خود را محور و ملاک رفتارهایش قرار دهد، سقوط خواهد کرد. این، امر مسلّمی است و احتیاج به اثبات ندارد که اگر کسی نفس را ملاک تصمیم‌گیری‌های خود قرار دهد، در نهایت گمراه می‌شود. شاید این آیه بیشتر ناظر به زمان ماست. در این زمان اندیشه‌ای پدیدار شده که نفس انسان را محور و معبود قرار داده است و همه چیز را با آن و بر اساس آن، تنظیم می‌کند.

 هر چند در انواع دانش‌های بشر، سود و منفعتی برای او هست، نمی‌توان آثار سلبی این دانش‌ها را که گاهی اسباب انحراف او می‌شود نادیده گرفت. دانش‌های تجربی ‌با توجه به مبنای تجربی و غیرقطعی آنها‌ از خطا و اشتباه منزه نیستند. ازاین‌رو نمی‌توانند ملاک امور معنوی و دینی همچون ارزش‌های اخلاقی قرار گیرند.

Cinque Terre

سبک زندگی

این مقاله بخشی از دوره سبک زندگی با موضوع اخلاق و سیره معصومین (ع) است که در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. دوره سبک زندگی توسط اساتید ارجمند دکتر سید محسن میرباقری، دکتر رفیعی و حجه‌الاسلام حسینی قمی تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این دوره به اینجا مراجعه کنید.


[1]. سورۀ نازعات، آیات 40 و 41.

[2]. و آخرت بهتر و پايدارتر است؛ سورۀ اعلی، آیۀ 17.

[3]. سورۀ مؤمنون، آیات 10 و 11.

[4]. سورۀ نازعات، آیات 37 تا 39.

[5]. همان، آیات 41 و 42.

[6]. سورۀ حدید، آیۀ 27.

[7]. شيخ بهائی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين مع تعليقات الخواجوئى، ص 378

[8]. سورۀ حجرات، آیۀ 1.

[9]. مصباح المتهجد، ص28.

[10]. سورهٔ نازعات، آیات 40 و 41.

[11]. معاني الأخبار، ج1، ص160.

[12]. «سَريِّه» یا بعث، به جنگ‌هایی در دورۀ پیامبراکرم (ص) اطلاق می‌شود که بدون حضور مستقیم ایشان و به فرماندهی يكى از اصحاب انجام می‌شده است.

[13]. تحف العقول، ص243.

[14]. میزان الحکمه، ج1، ص452.

[15]. سورۀ جاثیه، آیۀ 23.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 نظرات
  1. علی‌جوان می گوید

    بسیار عالی،نسبتا کوتاه و مختصر و فوق مفید

    1. ایمانور می گوید

      از لطف شما سپاسگزاریم