تبلیغ دین
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
تبلیغ دین به معنای رساندن پیام الهی به مردم است. در آموزههای دینی شیوههای مناسبی برای تبلیغ بیان شده است تا اثرگزاری بیشتری داشته باشد. شیوه تبلیغی پیامبر اکرم (ص) و حضرات معصومین (ع) بسیار آموزنده است. رسول خدا (ص) در زمانی ابلاغ دین را آغاز کردند که مردم روحیهای خشن و سرکش داشتند و از پذیرش نظر مخالف امتناع میکردند. تعصّب شدید و فراوانشان نسبت به بتهای دست سازِ خود، کار تبلیغ دین را دشوار کرده بود. اما پیامبر اکرم (ص) توانستند آن مردم را به وسیلۀ تبلیغ صحیح دین به مجاهدانی مخلص و مؤمنانی کم نظیر تبدیل کنند. برخی از موضوعاتی که در این مقاله به آن پرداخته شده است عبارتند از:
- سیره تبلیغی معصومین (ع)
- معنای تبلیغ
- اهمیّت تبلیغ دین
- ویژگیهای مبلّغان دین
- روشهای اثرگذاری در تبلیغ دین
- عناصر اصلی تبلیغ
- ویژگیهای کلام
چکیده
- طبق آیات قرآن کریم یکی از مهمترین وظایف پیغمبر، بَلاغ، یعنی رساندن پیام است.
- خداوند متعال به پیامبر (ص) دستور داده است که به سه شکل مردم را به دین دعوت کند: اول با حکمت، دوم با موعظۀ حسن و نیکو، سوم با مناظره و جدال احسن.
- تبلیغ دین به معنای رساندن پیام دین است. هر تبلیغی بر سه عنصر استوار است:
- پیامدهنده (مبلّغ)
- پیامگیرنده (مخاطب)
- محتوای تبلیغ (متن)
- دعایه یعنی دعوت کردن. واژۀ دعایه قدیمیتر و فراگیرتر از تبلیغ است؛ بین این دو واژه تفاوتهایی وجود دارد.
- بحث تبلیغ بحثی دارای اهمیت و جایگاه والا است و آیات و روایات زیادی در این خصوص وجود دارد.
- کسی که میخواهد دین را تبلیغ کند باید ویژگیهایی داشته باشد از جمله:
- اخلاص
- خیرخواهی
- شجاعت
- شرح صدر
- صبر
- استقامت
- مطابقت قول با عمل
- تواضع و فروتنی
- اعتدال و میانهروی
- مردمی بودن
- برای اینکه شخصی مبلّغ خوبی باشد باید چند نکته را در القای سخن رعایت کند. این نکات عبارتند از:
- اندیشه و تأمل قبل از القای سخنرانی
- شناخت ژرف و عمیق از موضوع
- مخاطبشناسی و استعدادسنجی
- وضوح سخن
- استحکام
- زمانشناسی
- تکریم مستمعین
- مبلّغ، محتوا، شیوۀ القاء و مخاطب از عناصر تبلیغ به شمار میآیند.
- طبق آنچه در قرآن کریم آمده است ویژگیهای کلام عبارتند از:
- محکم بودن
- عدم تکلّف در کلام
- فصاحت و بلاغت داشتن
سیرۀ تبلیغی معصومین (ع)
یکی از موضوعات سیرۀ معصومین (ع) در ارتباط با سیرۀ تبلیغی ایشان است. تبلیغ دین بسیار مهم است. رسولالله (ص) مبلّغ دین بودند.
«يا أَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ…»[1]
ای پیامبر آنچه را که بر تو نازل شده است تبلیغ کن.
آنکه هشدار میدهد قطعاً راه راست را نیز نشان میدهد و نشان دادن راه راست به معنای تبلیغ است. خود آن حضرت در روایتی فرمودهاند: من مبلّغ هستم و شیطان مُزَیّن است. یعنی من خوبی را برایتان میآورم و به سوی خوبیها راهنمایی میکنم، امّا شیطان فقط به آراستن بدیها و دلپذیر جلوه دادنِ آنها میپردازد. دربارۀ تبلیغ و رساندن خوبیها به مردم، قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما عَلَى الرَّسولِ إِلاَّ البَلاغُ»[2]
بر پیامبر چیزی جز ابلاغِ آشکار نیست.
ابلاغ یعنی رساندن پیام. رسولالله (ص) پیام خدا را به مردم میرساند و آنها را به سوی سعادت جاودانه و رستگاری و نجات هدایت میکند. رساندن پیام سه مرحله و شیوه دارد:
«اُدعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ»[3]
به سوی خدا با استفاده از حکمت و موعظۀ نیکو با آنان به صورتی زیبا مجادله کن.
گام اوّل: استفاده از حکمت و دانایی است. یعنی مطالبی که محکم و خللناپذیر هستند و از استدلال محکم برخوردار میباشند.
گام دوم: موعظۀ حَسَن و زیبا و دلپذیر که از شنیدن آنها روان آدمی نه تنها آزرده نمیگردد بلکه میآرامد و به سوی پذیرش میرود.
گام سوم: مناظره و جدال و گفتوگوی سالم و جدّی. هر سه گونۀ این دعوت و رساندنِ پیام در سراسر حیات و سیرۀ معصومین (ع) وجود دارد. آنان نخست مخاطب خود را با نگاهی عمیق تحلیل میکردند و برای خود روشن میکردند که آیا اهل حکمت است یا خیر؟ آیا از پذیرش حق و دیدن چهرۀ زیبای حقیقت استقبال میکند یا خیر؟ آیا درک حکمت را دارد و از عقل تحلیلگر برخوردار است یا نه؟ اگر مخاطب عوام و سادهدل باشد و و با استدلال حکیمانه میانهای ندارد به موعظه روی میآورند. مرحلۀ نهایی آن است که آیا مخاطب مخالف و عنود و لجوج است یا خیر؟ اگر چنین باشد و مبنای وی مخالفت و معارضه است در آن صورت از مجادله بهره میبردند، امّا از گونۀ زیبا و حَسَن که در آن اثری از پرخاش و تنش و کنایه و تحقیر وجود ندارد. مجادلهای که سراسر آن ادب و مهر و احترام است.
روش تبلیغ دین
ویژگیهای تبلیغ ائمّه (ع) چیست؟ اصولاً مبلّغ دین بایستی از چه ویژگیها و شروطی برخوردار باشد؟ در تبلیغ دین و استفاده از سه گامِ تبلیغ و رساندن پیام، به سه دارایی و شناخت مهم نیاز است: اوّل مخاطب شناسی است. یعنی در آغاز باید مخاطب را شناخت و نوع و توان و سبک و ذائقۀ او را کشف کرد. دوم موضوع شناسی است. باید در رساندن پیام، موضوع را به خوبی شناخت و از انبان و داراییِ علمیِ خوبی برخوردار بود. و سومین چیز ارائۀ آن است. باید بداند که چگونه و با چه روشی باید این محتوا منتقل شود.
سیرۀ تبلیغی معصومین (ع) روشهایی است که در امر تبلیغ دین به کار میبردند. رسول خدا (ص) در نقطهای از زمین ابلاغ دین را آغاز کردند که مردم روحی سرکش داشتند و از پذیرش نظر مخالف میآشفتند. روحیۀ خشن مردم آن سامان، و تعصّب شدید و فراوانشان نسبت به بتهای دست سازِ خود، کار تبلیغ دین را دشوار میکرد. اما نبی مکرم اسلام (ص) توانستند آن مردم را به وسیلۀ تبلیغ دین به مجاهدانی مخلص و مؤمنانی کم نظیر تبدیل کنند.
آنقدر که مردم از راه تبلیغ، با معارف دین و وظایف خود آشنا میشوند، این آشنایی با نگارش و تألیف حاصل نمیشود. بیشترین ارتباط مردم با دین و شناختی که در امر دین دارند از طریق تبلیغ به ویژه تبلیغ بیانی و چهرهبهچهره و روبهرو است.
آثار تألیف شده در موضوع تبلیغ دین
تبلیغ دین امر مهمّی است و بدین سبب محققان و نویسندگان دینی آثار پرشماری را به رشتۀ تحریر در آوردهاند که گذرا به چند مورد اشاره میکنیم و میگذریم:
1. التبلیغ فی القرآن و الحدیث؛ موسسۀ دار الحدیث، محمّدی ری شهری
2. تبلیغ در قرآن، محسن قرائتی
3. آیین سخن و سخنوری، شادروان محمّد تقی فلسفی
4. تبلیغ از دیدگاه شهید مطهری
5. تفسیر آیات تبلیغ
6. رابطۀ تبلیغ با سایر علوم، دانشگاه امام صادق (ع)
و آثار بسیاری که در اینباره تألیف شده است.
معنای تبلیغ دین
کلمۀ تبلیغ به معنای رساندن پیام است. بلوغ، بلاغ، تبلیغ، ابلاغ، صیغههای مختلفی از آن است به این معنا که پیامی را به دیگران از طریق برقراری ارتباط برسانیم. به عبارت دیگر هر تبلیغی بر سه عنصر مستقر و استوار است: پیام دهنده، که مبلّغ است؛ پیام گیرنده که مخاطب است و دیگری محتوای تبلیغ که متنِ پیام است.
البتّه در اینجا واژههای دیگری هم وجود دارد، از جمله: دعایه. دعایه یعنی دعوت کردن به چیزی، فراخواندن به چیزی. در بیشتر نامههای پیامبر اکرم (ص) واژۀ دعایه وجود دارد، از آن جمله نامۀ آن حضرت به امپراتوری روم که در آن نوشتند: أَدعُوكَ بِدِعَايَةِ الإِسلَامِ؛[4] تو را به دعوت اسلامی فرا میخوانم. شاید کلمۀ دعایه واژۀ کهنتری است که برای تبلیغ به کار میرفته است. گاهی اِعلام هم میگویند. اعلام به معنای ارتباطرسانی است که این هم در ساختارهای مختلفی به کار میرود.
واژۀ propaganda واژهای فرانسوی است که در آغاز، کاتولیکها برای تبلیغ و نشر عقاید خود به کار میبردند و تقریباً معادل واژۀ تبلیغ و دعایه است که مدّنظر ماست. هم واژۀ تبلیغ و هم دعایه در قرآن به کار رفتهاند: أُبَلِّغُكُم رِسالاتِ رَبِّی[5]، و : يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ[6]، و: لَقَد أَبلَغتُكُم رِسالاتِ رَبِّی[7]، و: وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ البَلاغُ [8]. کلمۀ دعوت در قرآن به گونههای مختلف به کار رفته است: ادعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ[9]، و داعياً إِلَى اللَّهِ[10]،إِنّی دَعَوتُ قَومی لَيلاً وَ نَهاراً [11]، أَدعوا إِلَى اللَّهِ [12]، يَدعوكُم لِتُؤمِنوا بِرَبِّكُم[13]. حال اگر با این استقرائی که دربارۀ دو واژۀ تبلیغ و دعوت در قرآن انجام دادیم به نتیجهای برسیم، این دستاوردها را خواهیم داشت.
تفاوت تبلیغ و دعایه
1. واژۀ دعوت در قرآن بیش از تبلیغ به کار رفته است؛
2. در آیات دعوت، بیشتر به محتوای تبلیغ توجّه شده است، امّا در آیات تبلیغ و بلاغ بیشتر به رساندن پیام توجّه و تأکید گردیده است؛
3. در دعوت آیات تحریمی و ترغیبی بیشتر است، و دعوت بیشتر به افراد خارج از اسلام نظر دارد، حال آنکه در آیات تبلیغ بیشتر به مسلمانان خطاب کرده است.
اکنون با این درآمد چند مطلب را دربارۀ تبلیغ دین بررسی و تبیین میکنیم:
اهمیت تبلیغ دین
در قرآن چنین میخوانیم:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا استَجيبوا لِلهِ وَ لِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم»[14]
ای مؤمنان، هرگاه خدا و رسول شما را دعوت میکنند اجابت کنید زیرا شما را زندگی و حیات میبخشند.
استَجيبُوا یعنی پاسخ دهید. این دعوت از سوی خدا و رسول به حیات، تبلیغ است. در آیۀ دیگری میفرماید:
«وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النَّاسَ جَميعاً»[15]
کسی که انسانی را زنده کند مثل آن است که جهانی را زنده کرده است.
یعنی انگار تمام مردم روی کرۀ زمین را حیاتِ مجدد داده است. منظور از این احیا و زندگی بخشیدن این است:
مَن أَخرَجَها مِن هُدًى إِلَى ضَلالٍ[16]
آنکه آدمی را از گمراهی نجات دهد و به هدایت برساند.
هرگاه شخصی در پی هدایت انسانی برآید و در هدایتگری موفق شود و او را در صراط مستقیم الهی و ولایت قرار دهد، فی الواقع او را جانی تازه بخشیده و از مرگ به زندگی رسانده است.
در روایات تفسیری این تعبیر را داریم: ذاكَ تَأويلُها الأَعظَمُ؛[17] بزرگترین و صحیحترین تأویل این آیه همین است. نکتۀ دیگری که در اینجا وجود دارد در ارتباط با اهمیت تبلیغ آن است که: إِن تَنصُروا اللَّهَ يَنصُركُم؛[18] اگر خدا را یاری کنید او نیز شما را یاری خواهد کرد. در روایات تفسیری آمده است که منظور از نصرت دادن به خدا و یاری رساندن به او، آن است که دین او را نصرت و یاری دهی. نصرتِ دین خدا سه نوع است؛ امیر مؤمنان (ع) میفرمایند:
انصُرِ اللَّهَ بِقَلبِكَ وَ لِسانِكَ وَ يَدِكَ[19]
خدا را با قلب و زبان و دستانت یاری ده.
یاری رساندن به خدا از راه قلب، یعنی ولایت و محبّت، یاری رساندن با زبان تبلیغ و آگاهی دادن دیگران است. یاری میرساند با دستان نیز به معنای مبازه و جهاد و تلاش است. بنابراین، تبلیغ از مباحث بسیار مهم است و قرآن به آن در آیات فراوانی به صورت مستقیم و غیر مستقیم پرداخته است.
آیهای که عالمان دین آن را پیوسته طرح میکردند و در آن امر به تبلیغ شده است، این است:
«وَ ما كانَ المُؤمِنونَ لِيَنفِروا كافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِی الدّينِ وَلِيُنذِروا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرونَ»[20]
و مؤمنان را نمیسزد که همۀ آنها به سوی جهاد بروند. چرا از جمعیّتی گروهی به سوی پیامبر کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که به سوی آنها بازگشتند، بیم دهند تا از عذاب خدا بپرهیزند؟
در شأن نزول این آیه گفتهاند که هنگامی که فرمان جهاد صادر میشد همه برای جهاد خارج میشدند. این آیه میگوید که باید عدهای بمانند و به جهاد نروند و در عوضِ آن، دین را یاد بگیرند و سپس نزد قوم و قبیلۀ خویش برگردند و دین را به آنان تعلیم دهند. چنانکه آشکار است موضوع تفقّه در دین و فراگیری علم دین بسیار مهم است و خداوند متعال بر آن تأکید میفرماید. روایات ما دربارۀ ضرورت تبلیغِ دین بسیارند. برخی بر اهمیت آن تأکید میکنند و برخی جایگاه آن را تبیین مینمایند. از امام رضا (ع) این تعبیر مهم و عمیق را بخوانیم:
رَحِمَ اللَّهُ عَبداً أَحيا أَمرَنا فَقُلتُ: لَهُ وَ كَيفَ يُحيي أَمرَكُم؟ قالَ يَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ يُعَلِّمُها النّاسَ[21]
خدای رحمت کند بندهای را که امر ما را احیا کند. پرسیدم: چگونه امر شما احیا میشود؟ فرمودند: علوم ما را فراگیرد و به مردم یاد دهد.
به این صراحت دقّت کنید: علوم ما را یاد بگیرد و به مردم آموزش دهد. نکتۀ مهم این روایت ادامۀ آن است که فرمودند:
فَإِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ كَلامِنا لَاتَّبَعونا
زیرا اگر مردم زیباییهای کلام ما را بشناسند از ما تبعیت خواهند کرد.
این سخن امام در حکم یک قاعدۀ اجرایی است. به تعبیر دیگر برای آنکه مردم از ما تبعیت کنند راه آن آشنا شدن با محاسن گفتارهای ماست. اگر با زیباییها و محاسن روایات ما آشنا شوند به حقانیت ما آشنا میشوند و لاجرم و لابد از ما پیروی خواهند کرد. تعبیر محاسن کلام ما، بدان معنا نیست که کلام نازیبا هم در روایات ائمّه (ع) وجود داشته باشد، خیر، بلکه بدان معناست که کلام ایشان سراسر خوبی و حسن است. بنابراین در اهمیت تبلیغ این روایت یک مطلب مهمّی است.
ویژگیهای مبلّغ دین
آنکه میخواهد دین را تبلیغ کند باید ویژگیهایی داشته باشد. با مراجعه به سیرۀ معصومین (ع) در پی کشف ویژگیها و شروطی که مبلّغ دین بایستی داشته باشد، به این نکتهها دست مییابیم:
۱. اخلاص؛ مبلّغ دین بایستی کار خود را خالصانه و ناب و به دور از ریا و خودخواهی و مالاندوزی و مانند اینها انجام دهد. کار خود را برای رضای خدا انجام دهد. خدای متعال در قرآن فرموده است:
«وَ مَن أَحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسلِمينَ»[22]
چه سخن و کلامی از این زیباتر که شخص به سوی خدا دعوت کند و کار نیک انجام دهد و بگوید که من هم از مسلمانانم و تسلیم امر خدای خویشم؟
تسلیم و عمل صالح برآیند این آیۀ مبارکه است. رسول اکرم (ص) میفرمایند:
خِيارُ اُمَّتی مَن دَعا إلَى اللّهِ تَعالى، و حَبَّبَ عِبادَهُ إلَيهِ[23]
نیکان امّت من آنانند که مردم را به سوی خدا دعوت میکنند و بندگانش را نزد او محبوب کنند.
بنابراین، اخلاص از مهمترین شروط یک مبلّغ دینی است. اگر اخلاص نباشد اثر کلام نیز کم میشود و در دلها خوشنشین و ماندگار نمیگردد، امّا اگر خالصانه و بیریا باشد بیشتر بر دلِ مخاطب مینشیند و حتماً اثرگذار است.
۲. ویژگی دوم یک مبلّغ دینی آن است که بایستی ناصح باشد. خیرخواهی نصیحتگر و مخلص باشد. آمیختگی دو خصلت اخلاص و نصیحتگری مایۀ تأثیرگذاری بیشتر و بهتر است. انبیای الهی که برترین مبلّغان توحید و بندگی بودهاند ویژگی نُصح را به خوبی داشتهاند. میگفتند: وَ أَنَا لَكُم ناصِحٌ أَمينٌ؛[24]من برایتان نصیحتگری امین هستم. نصیحتگری همبستۀ خیرخواهی است. معنای خیرخواهی با نصیحتگری پیوستگی آشکار و عمیقی دارند. خیرخواهی به این معناست که در کلام خود هیچ میل شخصی و غرض و مرض وجود ندارد. قولوا لِلنَّاسِ حُسناً؛[25] با مردم خوب سخن بگویید؛ سخن خوب و خوب سخن گفتن.
۳. سومین ویژگی مبلّغ دین دلیری و شجاعت است. ترس مایۀ ناکامی در تبلیغ است، زیرا مبلّغ دین با آغاز کردن کار خویش عدهای را مخالف خود مییابد. این مخالفان گاه قدرتمند و پر زور هستند. به زندگی انبیای الهی سری بزنید. همیشه جبّاران ستمگر و قدرتمند از یک سوی و مردم نادان استهزاگر از سوی دیگر مانع تبلیغ میشدند، امّا انبیای الهی به سبب داشتن روحیّۀ شجاعت و بیباکی از آنها واهمهای نداشتند. رسول اکرم (ص) در حیات خویش به خصوص دوران حضور در مکّه یا در سفر به طائف شجاعانه به تبلیغ دین خدا میپرداختند.
ابوذر غفاری شجاعانه علیه حکومتِ زرپرست و ثروتاندوز فریاد میزد و نهایتاً به ربذه تبعید شد و به شهادت رسید. عمرو بن حمق خزاعی در برابر ستم و ستمگران ایستاد و سرانجام سرخود را از دست داد. عمّار یاسر، مالک اشتر، میثم تمّار، و مانند اینها شجاعانه به ابلاغ دین میپرداختند و هرگز ترسی به دل راه نمیدادند. حضرت زهرا (س) در تبلیغ ولایت و دفاع از آن جان خود را از دست داد و به شهادت رسید.
در تاریخ آوردهاند که در جنگ جمل جوانی به نام مسلم مجاشعی جلوی سپاه دشمن، قرآن به دست و نصیحتگر، ایستاد. قرآن خواند و آنها را به صلح فراخواند. مادر او نیز در این نبرد حضور داشت. دشمن با تیر قرآن را به بدنش دوختند و او تا جایی که در توان داشت فریاد برآورد و قرآن خواند و روی پاهای خویش ایستاد تا آنکه مثل نخل سربلند ایستاده جان داد. امیر مؤمنان (ع) دربارۀ او فرمود: حَشَا اللَّهُ قَلبَهُ نُوراً [26] خداوند دل او را پر از نور کرده است.
شجاعت در تبلیغ دین اصل بسیار مهمّی است و امروزه نیز این اصل مهم نقش مهمی در تبلیغ دین دارد. در زمان رسول خدا (ص) نیز نخستین کسی که برای تبلیغ دین به مدینه گسیل شد مصعب بن عمیر نام داشت. او جوانی بود بیباک که سرانجام در نبرد احد به شهادت رسید و رسول اکرم (ص) کنار بدنِ بیجان او فرمودند: هَذَا اَلَّذی نَوَّرَ اللَّهُ قَلبَهُ؛[27] این همان کسی است که خداوند قلب او را نورانی کرده است. شجاعت در قرآن نیز طرح شده است:
«الَّذينَ يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخشَونَهُ وَ لا يَخشَونَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»[28]
آنان که رسالتهای خداوند را ابلاغ میکنند و فقط از خدا بیم دارند و جز از خدا از هیچ کسی نمیترسند.
شجاعت و بیباکی در تبلیغ دین در جاهای فراوانی به کار میآید که عمدهترین جا برخورد با مخالفان است که دین را به ضرر خود میبینند. علاوه بر این سه ویژگی که براساس آیۀ قرآنی طرح شد،
۴. چهارمین ویژگی مهمّی که مبلّغ دینی بایستی داشته باشد همانا گشاده دلی و شرح صدر است. تعبیر شرح صدر پنج مرتبه در قرآن کریم آمده است. یک بار دربارۀ حضرت موسی است: رَبِّ اشرَح لی صَدری؛[29] پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفۀ سنگین] گشاده گردان. قرآن کریم دربارۀ رسول خدا (ص) میفرماید: أَلَم نَشرَح لَكَ صَدرَكَ[30] آیا سینهات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟ سه مورد دیگر در قرآن به کار رفته است: فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ؛[31] هرگاه خداوند متعال بخواهد کسی را هدایت کند سینهاش را برای پذیرش دین اسلام گشاده میسازد.
مبلّغ دینی بایستی گشاده دل باشد. دریا دلی و بلند نظری و برخورداری از صفات اخلاقی از ابزارهای مهم مبلّغ دین است.
۵. پنجمین ویژگی مهم دیگری که یک مبلّغ دینی بایستی داشته باشد صبر و شکیب است. صبوری در برابر مشکلاتِ پیشرو با صفت شرح صدر که پیشتر گفته آمد، تفاوت دارد، هر چند به همدیگر نزدیکاند. در شرح صدر قدرت تحمّل آدمی بیشتر میشود و در صبر، تحمّل مشکلات بیشتر میشود. در قرآن کریم میفرماید: فَاصبِر لِحُكمِ رَبِّكَ؛[32] برای حکم پروردگارت صبور باش. نیز: فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ؛[33] صبور باش که وعدۀ خداوند حق است.
۶. ششمین ویژگی استقامت است. مبلّغ دین بایستی استقامت بورزد. خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«فَادعُ وَ استَقِم كَما أُمِرتَ»[34]
پس دعوت کن و همانگونه که فرمان یافتهای استقامت بورز.
۷. ویژگی هفتم مطابقت قول و عمل است. مبلّغ دینی بایستی گفتارش با کردارش هماهنگ و همانند باشد. از مهمترین عوامل ناکامی مبلّغان دینی که امروزه شاهد آن هستیم تفاوت گفتار مبلّغ دینی با عملکرد اوست. وقتی که مردم را به کنترل چشم و زبان میخواند و از آنها میخواهد دنیا دوستی را کنار زنند و به یاد آخرت باشند، نبایستی خودش در کنترل زبان و نگاه خود ناتوان باشد و مثلاً امکانات زندگی و دنیاییاش همانند مترفان و ثروتمندان باشد. زندگیاش را با قشر پایین جامعه همانند کند تا فقیران به او دلگرم شوند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
«لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ»[35]
چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟
۸. تواضع و فروتنی از ویژگیهای دیگر مبلّغ دینی است که به عنوان هشتمین ویژگی در اینجا طرح میشود. تواضع مایۀ اعتبار و محبوب شدن آدمی در دل مردم است. آنکه معارف دینی را تبلیغ میکند باید از این صفت برخوردار شود. مبلّغ دین وقتی که خاکسار و فروتن باشد، مردم به شنیدن سخنانِ او رغبت و تمایل مییابند. در قرآن اینگونه و در اوج فصاحت و زیبایی ضرورت تواضع را میخوانیم: وَ اخفِض جَناحَكَ؛[36] و بالهایت را فروتنانه بگستران.
جوجههای پرنده وقتی که نزد مادر میآیند و آرامش میطلبند، مادرشان بالهای خود را با اشتیاق پایین میآورد و باز میکند و آنها را در سایۀ بالهایش جای میدهد. خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) با چنین تعبیری میگوید که برای مردم متواضع باشد. نیز در وصف پیامبر اکرم (ص) خطاب به ما مسلمانان میفرماید:
«لَقَد جاءَكُم رَسُولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ»[37]
پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که به مشقّت افتادنِ شما برایش دشوار مینماید. اشتیاق شدیدی به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان بسیار رئوف و مهربان است.
سادهتر بگوییم که او درد ما را میفهمد و اصلاً دردِ خود میداند. برای ما بسیار دلسوز و مهربان است.
۹. نهمین ویژگی اعتدال و میانهروی است. اعتدال در عقاید دینی ما آشکارا دیده میشود، لذا نه خوفِ محض و نه رجای یکسره و امید واهی. نیز در افعال خودمان نه مجبوریم و نه مختار. بنابراین، اعتدال در رفتارها و گفتارها از پسندیدهترین ویژگیهای یک مبلّغ دینی است. هم بشیر باشد و امیدبخش و وعده دهندۀ بهشت و نعمتهایش، و هم نذیر و هشدار دهندۀ جهنّم و رنجهایش.
«يا أَيُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً»[38]
ای پیامبر، ما تو را شاهد و بشارت دهنده و هشدار دهنده و دعوتگری که به سوی خدا دعوت میکند، فرستادیم، آن هم به اذن و رخصت او و نیز در حالی که سراج و چراغی تابان هستی.
۱۰. دهمین ویژگی و خصلتی که یک مبلّغ دینی و هدایتگر مردم بایستی داشته باشد آن است که مردمی باشد و با آنان و مثل آنان باشد. درد مردم را بشناسد، و برای آنان مهربان و دلسوز باشد.
روشهای اثرگذاری در تبلیغ دین
اکنون بحثی را با عنوان شیوۀ تبلیغ و القای آن آغاز میکنیم. گفتنی است که ما اکنون بر آن نیستیم که وارد بحث شیوههای تبلیغ شویم چون گسترۀ آن بسی گسترده و دامنهاش بسی بلند است. در همینباره اثری از بنده با نام «سیرۀ تبلیغی پیامبر اعظم (ص)» منتشر شده که این بحث به تفصیل در آنجا آورده شده است. در آنجا شانزده درس و فصل بیان شده که چند درس از آن به شیوههای تبلیغ اختصاص دارد.
اکنون میخواهیم به سیره و روش معصومین (ع) در شیوۀ القای مطالب و رساندنِ پیام دین به مردم بپردازیم. بسیاری از مبلّغان عزیز در شیوۀ القا و عرضۀ پیام اثرگذار نیستند. تبلیغ مؤثّر آن است که این شیوهها در آن جمع شده باشد. به تعبیری دیگر میتوانیم نام و عنوان این بحث را فرهنگ تبلیغ یا متُد تبلیغ بگذاریم. اگر کسی بر آن است که مبلّغ موفّق و اثرگذاری باشد بایستی چند ویژگی مهم را داشته باشد که در اینجا فهرستوار بیان میشود.
1. اندیشه و درنگ و تأمّل قبل از القای سخنرانی و ارسال پیام؛ برای این عنوان، این حدیث مناسب حال و مقال است که از امیر مؤمنان علی (ع) نقل گردیده است. ایشان میفرمایند:
فَكِّر ثُمَّ تَكَلَّم تَسلَم مِنَ الزَّلَلِ[39]
نخست فکر و اندیشه کن سپس سخن بگو تا از لغزش در امان باشی.
تأمّل در موضوعات بحث و نقدِ آن مطالب و تحلیل منتقدانه و فهرست کردن تمام بحث و درنگ و تأمّل کردن در مباحث موجب میشود که سخنور دچار لغزش و خطا نشود و مایۀ استغنا و پرباری بحث میشود.
سخنور نامی و منبری مشهور روزگار معاصر مرحوم آقای فلسفی میگفت: من گاهی هشت ساعت برای یک سخنرانی مطالعه میکردم. البتّه بحث مرحوم فلسفی دربارۀ تبلیغ گفتاری و زبانی است. در مورد تبلیغ نوشتاری نیز به همین صورت است. برای نوشتن باید فکر کنیم؛ برای گفتن، فیلم ساختن، مناظره، مصاحبه، حضور در جلسات علمی و مانند اینها باید بیندیشیم. این مسأله بسیار مهم است. بارها در قرآن بر اندیشیدن و تأمّل و تدبّر تأکید شده است. در روایات ما نیز به ضرورت اندیشیدن و درنگ کردن اشاره شده است: الفِكرُ مِرآةٌ صافِيَةٌ؛[40] فکر آیینۀ صاف و بیزنگاری است. حقایق را بازتاب میکند.
2. شناخت موضوع: دومین نکته دربارۀ شیوۀ تبلیغ مجموعۀ ابتلائاتی است که آدمی در مسیر و راه پیش روی خود دارد. اگر بخواهم به این مسأله عنوان بدهم این است: شناخت ژرف و عمیق از موضوع یا فزونی دانش بر گفتار. بگذارید مثالی بزنم: اگر مسألۀ قضا و قدر هنوز برای بنده حل نشده است و حالا میخواهم آن را برای مردم طرح کنم، قطعاً خراب خواهم کرد و بر تردیدها و شبهههایشان خواهم افزود. خودم که این مسألۀ کلامی و اعتقادی را نمیدانم چگونه میتوانم دربارهاش سخن بگویم و بنویسم یا سخنرانی کنم. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند:
إِيّاكَ وَ الكَلامَ فِيما لَا تَعرِفُ طَريقَتَهُ وَ لا تَعلَمُ حَقيقَتَهُ[41]
جداً بپرهیز از سخن گفتن در چیزی که شیوه و حقیقت آن را نمیشناسی.
مثال مناسب همین بحث قضا و قدر یا مسئلۀ جبر و اختیار است که تا کاملاً حل نشود نمیتوان آن را برای دیگران طرح کرد.
3. مخاطبشناسی و استعداد سنجی؛ روا نیست که یک بحث مناسب دانشجو و دانشگاه را برای دانش آموزان دبیرستانی طرح کرد. بحث مربوط به زنان را نمیتوان برای مردان گفت. موضوعی که ویژۀ روستا و زندگی روستایی است روا نیست آن را برای مردمی که آپارتمان نشین هستند عرضه کرد. بحث مناسب مسجد محل را نمیتوان در رسانۀ سراسری گفت. امیر مؤمنان میفرماید:
أَحسَنُ الكَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذَانُ[42]
بهترین کلام آن است که گوشها را ملول و خسته نکند.
برای مخاطب مطلوب است که آن را متناسب با نیاز خود دریافت کند. این از مهمترین موضوعات تبلیغ است.
4. وضوح سخن؛ سخن باید واضح و رسا و روشن و شفاف باشد. مبهم و پیچیده گفتن و درازگویی هنر نیست. رسایی سخن و بلاغتِ آن در سادگی و زودیابیِ معناست.
«وَ لَقَد يَسَّرنا القُرآنَ لِلذِّكرِ»[43]
قرآن را برای تذکّر انسان آسان کردیم.
خداوند متعال میفرماید که من مطالب را آسان میکنم. پس آسانی و روانی امتیازی است چشمگیر و مهم که خداوند به آن عمل میکند. عجیبتر آنجاست که این آیه در سورۀ قمر چهار مرتبه تکرار شده است. یعنی در یک سوره چهار مرتبه خداوند فرموده است که خودم قرآن را آسان و روان ساختم تا معانی آن را به راحتی و آسانی دریافت شود.
ناگفته روشن است که پیچیدگی و ابهام معنایی با استواری محتوا و هنروری بیانی تفاوت دارد. سخن استوار و محکم و هنرمندانه هرگز مبهم نخواهد بود، زیرا ابهام از ضعفهای متن و پیام است نه از آرایههای آن. دربارۀ رسول خدا (ص) روایت کردهاند که چنان شمرده سخن میگفت که شنونده میتوانست واژگانش را بشمارد.[44] آن حضرت خوشسخنترین و شیواگوترینِ مردم بود. امیر مؤمنان علی (ع) نیز میفرمودند که اندیشیدن در گفتار، انسان را از لغزش باز میدارد.[45]
یکی از همسران پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است که: وَ كانَ كَلامُهُ فَصلًا يَفهَمَه كُلُّ مَن سَمِعَهُ؛[46] کلام رسول خدا (ص) شمرده شمرده بود و هر که میشنید میفهمید. نیز امام حسن مجتبی (ع) به ابو هاله فرمود: صِف لی نَبِیَ اللَّهِ؛ رسول خدا (ص) را برایم توصیف کن. او به توصیف رسول اکرم (ص) به تفصیل پرداخت و از آن جمله از شمرده سخن گفتن و شیوایی و رسایی کلامشان گفت. [47] این حدیث بسیار مفصّل و طولانی است.
5. استحکام سخن؛ استحکام سخن به این معناست که از ضعفهای ظاهری به دور باشد. آغاز و انجامش معلوم و مثلاً مانند پایاننامه دارای نظاممندی دقیقی باشد. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند: سخن همانند داروست؛ اندکش سودمند است و بسیارش مرگبار.[48]
امیر مؤمنان علی (ع) میفرمایند:
أَحسَنُ الكَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ[49]
بهترین سخن آن است که زیباییِ نظاممندیاش مایۀ آراستگیاش باشد.
6. زمانشناسی: مناسب نیست که شخصی در شب شهادت امام رضا (ع) دربارۀ عدالت امیرالمؤمنین (ع) سخن بگوید، زیرا زندگی نورانی امام رضا (ع) خود موضوعی است پر مطلب و سخن گفتن در خارج از مناسبت نارواست. اگر در عرفات باشیم و روحانی کاروان دربارۀ مظلومیّت امام حسین (ع) یا شجاعت قمر بنی هاشم (ع) سخن بگوید، کار خطایی کرده است، زیرا در آن سرزمین باید دربارۀ همان سرزمین سخن بگوید، حاجیان را آگاه کند و با فضیلت آن آشنا کند. برای همین است که امام معصوم فرموده است:
مَن عَرَفَ الأَيّامَ لَم يَغفُل عَنِ الِاستِعدادِ[50]
آنکه ایّام و زمانه را بشناسد از آمادگی غافل نمیشود.
7. تکریم مخاطبان؛ در واقع این یک ضرورت قطعی و مسلّم است بایستی شنوندگان و گیرندگان پیام را صادقانه و صریح تکریم کرد و گرامی داشت.
8. هشتمین مورد نیز آن است که بایستی اعتماد به نفس و استغنای روحی و روانی داشت. صادق آل محمّد (ع) فرموده است:
إِنَّ السَّريرَةَ إِذا صَحَّت قَويَتِ العَلانيَةُ[51]
اگر باطن و درونۀ آدمی سالم باشد، ظاهر آدمی هم محکم خواهد شد.
وقتی که آدمی در تبلیغ دین و بیان حقایق مذهب و آموزههای شکوهمند مکتب آل الله از اعتماد به نفس برخوردار باشد راحت و ساده و آسان خواهد توانست سخن خود را بگوید و بدون استرس و اضطراب مطالب را با آرامی و نظم و هنرمندانه بیان کند.
عناصر تبلیغ
به صورت کلّی در تبلیغ چند عنصر داریم: مبلّغ، محتوا، شیوۀ القا و مخاطب. در مقولۀ عنصر مخاطب شایسته است که نخست آن را بشناسیم و به واسطۀ همین شناخت مخاطب است که میتوان مطالب و پیام را مدیریت کرد و تشخیص داد که باید چه مطلبی را بیان کرد؟ به چه میزان بگوییم؟ چگونه بگوییم؟ و چرا بگوییم؟ طبعاً وقتی که مخاطب را به خوبی شناسایی کردیم خواهیم توانست که مطالب را مناسب درک و فهم او عرضه کنیم تا برای او جذاب و خواستنی باشد. خداوند متعال به رسول اکرم (ص) میفرماید: إِنَّكَ لا تُسمِعُ المَوتى؛[52] بیتردید تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی. یعنی نمیتوانی برخی از افراد را وادار به فهمیدن و درک کنی. رهایشان کن. امیر مؤمنان علی (ع) میفرمایند:
حَدِّثوا النّاسَ بِما يَعرِفونَ، وَ أَمسِكوا عَمّا يُنكِرونَ[53]
با مردم از اموری سخن بگویید که برایشان آشنا باشد و خودداری کنید از گفتن سخنانی دربارۀ آنچه انکار مینمایند.
آدمی به طور طبیعی از برخی امور ناآگاه است و تمایلی به دانستن آنها ندارد به گونهای که اصلاً از آن موضوعات بیزار است. از سوی دیگر به موضوعاتی خاص دلبستگی ویژهای دارد و همواره مایل است دربارۀ آنها بشنود. بگذارید مثالی آشنا بزنیم. فردی را تصور کنید که از امور سیاسی و شنیدن اخبار سیاسی بیزار است امّا سخت شیفتۀ مسابقات فوتبال است. مبلّغ دانا با پیبردن به این تمایلات میداند که چه بگوید و چگونه بر مخاطب خود اثر بگذارد. مثال دیگر: مردم اردبیل ارادت خاصّی به حضرت قمر بنیهاشم اباالفضل العباس (ع) دارند. مبلّغ دانا با این شاخص بهتر میداند و میتواند پیام خود را برساند.
ویژگیهای کلام
کلام ویژگیهایی دارد که اهمیت دارند و گفتنشان ضروری است. پس ویژگیهای کلام را برمیشماریم:
1. محکم بودن؛ قرآن میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قولوا قَولاً سَديداً»[54]
ای مؤمنان، تقوای الهی را رعایت کنید و کلامی بگویید بسیار محکم.
محکم بودن کلام یعنی خالی بودنِ از تردید و دودلی؛ رسایی و بلاغت، و سلامتی واژهها و جملهها از کژ فهمی و ابهام و به گونهای باشد که مبنا و استدلال و روش بیان کاملاً علمی باشد.
2. دوری از تکلّف؛ در کلام نبایستی تکلّف و دشوارگویی و ابهام معنایی وجود داشته باشد. «قُل ما أَسئَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَكَلِّفينَ»[55] به عبارت دیگر رنج و تصنّع و ادا و ریاکاری مایۀ تکلّف است و باید از آنها بپرهیزد. «التَّكَلُّفُ مِن أَخلاقِ المُنافِقينَ؛[56] تکلّف از ویژگیهای دورویان و منافقان است.» این سخن امیرِ کلام حضرت امیر مؤمنان (ع) است.
3. برخورداری از فصاحت و بلاغت؛ فصاحت صفت لفظ و واژه است؛ یعنی الفاظ باید آشنا و درخور فهم باشند و از ابهام و ایهام به دور. بلاغت، ویژگی معناست. یعنی رسا و روان و هنرمندانه باشد. رسا بودن و گسترش مفهوم را بلاغت میگویند، آشکار بودن و شفاف بودنِ کلام را فصاحت مینامند. فصاحت و بلاغت در قرآن جمعاند و به فراوانی دیده میشوند.
شناخت سیرۀ تبلیغی معصومین (ع)
یکی از مهمترین مباحث، شناخت سیرۀ تبلیغی معصومین است. ائمّۀ ما دائماً و همیشه به تبلیغ دین و آگاهیبخشی و هدایتگری میپرداختند. تبلیغ بیانی ائمّه (ع) دو گونه است: کادرسازی و انبوهسازی. امام سجّاد (ع) غالباً از گونۀ بیانیِ کادرسازی استفاده میکردند. در اینگونه به صورت فردی نه جمعی با افراد ارتباط میگرفتند و به پرورش آنها میپرداختند و از آنها انسانهایی مؤمن و معتقد و ایدهآل میساختند. امام صادق (ع) هشام و مانند او را میساختند و امام سجّاد (ع) ابوخالد کابلی و ابوحمزه ثمالی را پروراندهاند. محصول نهایی این شیوه شیعیانی بودهاند محکم و باورمند و مؤثّر که مطیع و فرمانبردار امامِ خود بودهاند.
نوع دوم آن است امام برای جمع به سخنرانی یا تدریس روی میآورند و اصحاب را به صورت گروهی هدایت میفرمودند. حضرت امیرمؤمنان (ع) در مسجد کوفه برای انبوه مردم سخن میراندند، و البتّه گاهی به صورت فردی و چهرهبهچهره و روبهرو به پرورش گنجینههایی همچون مالک و میثم و عمّار میپرداختند. گاه پرسش و پاسخ بود و گاه مناظره و جدالِ حَسن. گاهی سخنرانی یک طرف و یکسویه بوده است و گاهی محلّ تبلیغ در خانۀ افراد بوده است.
گاهی مسجد محل هدایت بود، و گاهی رزمگاه و میدان جنگ به محلّ هدایتگری و آگاهی بخش تبدیل میشد. گاهی در سایۀ صلح و آرامش واژهها را به جنبش در میآوردند و معانی را میپروراندند و از این رهگذر انسانهایی والا ساخته میشدند، و گاهی در میدان جنگ در فرصتهای کوتاه یا موقعیّتهای خاص سخن میگفتند. گاهی حماسی بود و گاهی نصیحتآمیز.
[1]. سورۀ مائده، آیۀ 67.
[2]. سورۀنور، آیۀ 54.
[3]. سورۀ نحل، آیۀ 125.
[4]. بحار الأنوار، ج 20، ص 386.
[5]. سورۀاعراف، آیات 62 و 68.
[6]. سورۀاحزاب، آیۀ 39.
[7]. سورۀاعراف، آیۀ 93.
[8]. سورۀعنکبوت، آیۀ 18
[9]. سورۀنحل، آیۀ 125.
[10]. سورۀاحزاب، آیۀ 46.
[11]. سورۀنوح، آیۀ 5.
[12]. سورۀیوسف، آیۀ108.
[13]. سورۀحدید، آیۀ 8.
[14]. سورۀ انفال، آیۀ 24.
[15]. سورۀمائده، آیۀ 32.
[16]. الکافی، ج 2، ص 210.
[17]. همان، ص 211.
[18]. سورۀمحمّد (ص)، آیۀ 7.
[19]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 2382.
[20]. سورۀتوبه، آیۀ 122.
[21]. عیون اخبار الرضا (ع) ، ج 1، ص 307.
[22]. سورۀفصّلت، آیۀ 33.
[23]. نهجالبلاغه، ص 464.
[24]. سورۀ اعراف، آیۀ 68.
[25]. سورۀبقره، آیۀ 83.
[26]. بحار الانوار، ج 28، ص 112.
[27]. مختصر تاریخ دمشق، ج 15، ص 150.
[28]. سورۀمائده، آیۀ 54.
[29]. سورۀ طه، آیۀ 25.
[30]. سورۀ انشراح، آیۀ 1.
[31]. سورۀ انعام، آیۀ 125.
[32]. سورۀ قلم، آیۀ 48.
[33]. سورۀ روم، آیۀ 60.
[34]. سورۀ شوری، آیۀ 15.
[35]. سورۀ صف، آیۀ 2.
[36]. سورۀشعرا، آیۀ 215.
[37]. سورۀ توبه، آیۀ 128.
[38]. سورۀ احزاب، آیات 45 و 46.
[39]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث: 6568.
[40]. نهج البلاغه، حکمت 5، ص 469.
[41]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 2735.
[42]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 3371.
[43]. سورۀ قمر، آیات 17 و 22 و 32 و 40.
[44]. جامع الصغیر، ج 2، ص 375.
[45]. غرر الحکم، حدیث 1311.
[46]. کنز العمال، ج 7، ص 145، حدیث 18433.
[47]. بحار الانوار، ج 16، ص 188.
[48]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 2182.
[49]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 3304.
[50]. الکافی، ج 8، ص 23.
[51]. همان، ج 2، ص 295.
[52]. سورۀنمل، آیۀ 80؛سورۀ روم، آیۀ 59.
[53]. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 275.
[54]. سورۀ احزاب، آیۀ 70.
[55]. سورۀص، آیۀ 86.
[56]. غرر الحکم، حدیث 1778.
مطالب خیلی عالی و مفید بود برای بنده اجرکم عندالله انشاالله
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم.