امامت در قرآن
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
شما در این مقاله به زبانی ساده و خودمانی و در عین حال دقیق درباره امامت در قرآن مطالعه میفرماید. نکاتی که در این مقاله مورد اشاره قرار میگیرد از این قرار است:
- چهار پاسخ درباره این که چرا نام امامان در قرآن نیامده است.
- اهمیت امام شناسی در قرآن.
- روش بیان قرآن در امور اعتقادی.
- سبک قرآن کریم در مورد تبیین مسأله امامت.
شیوه بیان امامت در قرآن
یکی از سوالهایی که خیلی زود سراغ ما میآید و معمولاً به این راحتیها دست از سر ما بر نمیدارد، این است که اگر قرآن «تبیاناً لکُلِّ شَیء» هست و نور هدایت عالم، پس چرا دوازده امامِ نور و رحمت را با اسم به ما معرفی نمیکند؟ مگر نه این است که امامت یکی از پایههای اصلی اسلام است؟ به راستی آيا اصلاً امامت در قرآن مطرح شده است؟؟؟ و یا تنها دلیل آن روایتهای پیامبر است؟ البته بحث روایی در جای خود بسیار مهم و طبق نظر شیعه و سنی حجت است.
بسیاری از افراد در این کش مکشهای فکری و باور قلبی زود تسلیم میشوند و از باب بیحوصلگی و این که این حرفها به ما چه ربطی دارد با خود میگویند: «حتما چیزهایی وجود دارد و ما نمیدانیم و نمیفهمیم». اما بعضی دیگر به این کنکاش ادامه میدهند و دنبال این هستند که امر امامت در قرآن را هرچه بهتر فهم کنند. روایت زیبایی از امام صادق (ع) نقل شده است که اهمیت این موضوع را نشان میدهد. ایشان میفرمایند: «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ، لَمْ يَتَنَكَّبِ الْفِتَنَ؛ هر کسی که امر ولایت ما را از قرآن نشناسد، نمیتواند از فتنهها مصون بماند» (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۳).
سؤال این بود که چرا این کتاب جاودانهٔ هدایت، از امامان و والیان امر هدایت نامی نمیبرد و آنها را با اسم و نشان به ما معرفی نمیکند تا دیگر این همه اختلاف و دو دستگی پیش نیاید و هزاران مشکلی که خودتان میدانید. البته ما حواسمان جمع است و نمیخواهیم پا را از گلیممان درازتر کنیم، نعوذ بالله ما نمیخواهیم جای خدا خدایی کنیم و یا برای هدایت بندههایش به او مشورت دهیم! ما تنها میخواهیم به وظیفه خودمان و به حکم «أَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرآنَ» عمل کنیم و قفلها از قلبمان باز کنیم تا آن طور که خدا دوست دارد بفهمیم.
آیا روشهای گفتگوی قرآن را میشناسید؟
برای این که پاسخ این سؤال روشن شود ابتدا باید ببینیم مباحث امامت چطور و با چه کیفیتی در قرآن مطرح شده است. همان طور که میدانید میتوان مباحث امامت را در قرآن دارای دو بخش دانست، درست مانند نبوت که یکی مباحث کلی است و دیگری مباحث مصداقی. مباحث کلی موضوعاتی است مانند اصل مسأله نبوت و امامت؛ این که ما چه نیازی به نبوت داریم؟ چرا خداوند برای ابلاغ دینش از طریق پیامبران با بشر ارتباط برقرار کرده است. چرا بعد از پیامبر باید امامی وجود داشته باشد؟ اینها همه از مباحث کلی یا به تعبیر بهتر مباحث معرفتی است. منظور از مباحث مصداقی هم روشن است؛ یعنی چه کسانی باید پیامبر باشند و چه کسانی بعد از پیامبر باید ولی و سرپرست جامعه باشند.
خب خیلیها گمان میکنند که قرآن درباره امامت اصلاً مصداقی مشخص نکرده و تمام آیاتِ مربوط به امامت منحصر در مباحث کلی هستند. اما باید بگوییم ماجرا این طور که آنها فکر میکنند نیست. توضیح این که قرآن کریم مباحث امامت را در لایههای عمیقتری مطرح میکند به نحوی که شاید خواننده با نگاه اول متوجه آن نشود، هم آیات معرفتی امامت و هم آیاتی که مصداق امامان جامعه اسلامی را معرفی میکند. ممکن است این توضیحات سؤال دیگری برای ما ایجاد کند، اگر امامت در لایههای پنهان قرآن مطرح شده پس:
آیات امامت در قرآن چگونه شناخته میشوند؟
در پاسخ میگوییم این پردهپوشیِ قرآن از آیات امامت به گونهای هست که همواره به نفع مباحث امامت، سؤال برانگیز است؛ بگذارید با مثالی این مطلب را توضیح دهم. در آیه ولایت که آیه پنجاه و پنجم سوره مائده است میفرماید:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعونَ»
ولی و سرپرست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند صدقه میدهند.
این آیه یکی از آیات مصداقی امامت است و در آن سخن از امامت کسی است که در رکوع صدقه داده و طبیعتاً این سؤال را در ذهن خواننده ایجاد میکند: «این آیه مربوط به کدام واقعه هست و چه کسی در رکوع صدقه داده که خداوند او را ولیّ امر مسلمین قرار داده است؟» دقت کنید، اگر چه مصداق امام در این آیه به صراحت مشخص نشده است اما آیه به نحوی مسأله را مطرح میکند که معلوم میشود، خبرهایی بوده و من خواننده از آن بیخبرم. یعنی در عین حال که مباحث امامت در لفافه بیان شده اما افراد حقیقتجو را به دنبال کردن مسأله سوق میدهد.
تنها تفاوت بین مباحث نبوت و امامت در همین نکته است. بعضی از بزرگان معتقدند که مباحث امامت به همان مقدار مباحث نبوت در قرآن مطرح شده است. (که این مختصر نوشته جای بررسی آن نیست). اکنون با این توضیحات میتوان به سؤال اول بازگشت که «چرا قرآن از ائمه هدی (ع) اسم نبرده است؟» و با تعبیر دقیقتری پرسید:
چرا امامت در قرآن با سبک متفاوتی بیان شده است؟
به راستی چرا قرآن کریم مباحث امامت را در لفافهٔ عبارات بیان کرده است؟ بسیاری از افراد بعد از آن که کمی با مباحث امامت در قرآن آشنا میشوند و از شیرینی آن مزه میکنند با خودشان چنین میگویند «چرا امامت این قدر مظلوم است؟ مباحثی قرآنی و این چنین دقیق و استوار، چرا نباید در دسترس همگان قرار بگیرد». پاسخهای متفاوتی در این باره مطرح کردند که بعضی از آنها را با هم مرور میکنیم.
پاسخ اول: قرآن جریانها را معرفی میکند نه سران را
قرآن کریم جریانهای مختلفی را مطرح میکند اما از سران آنها جز در مواردی نادر اسمی نمیبرد که معمولاً مربوط به دوران گذشته است. قرآن به فراوانی از جریان مشرکین و اندیشه آنها صحبت کرده، همچنین درباره جریان یهود و نصارا و جریان منافقین بسیار سخن میگوید، اما نه به این روش که از آنها اسمی ببرد! پس این سؤال فقط مربوط به مبحث امامت نمیشود و درباره سران منافقین و سران کفار نیز مطرح است، (در زمان پیامبر و بعد از آن).
قرآن برای تمام دورانهاست و انسانها در تمام ایام از گذشته تا به امروز گرفتار سردمداران کفر و نفاق بوده و هستند. حالا به نظر شما اگر قرار است چنین فتنههایی در طول تاریخ وجود داشته باشد، بهتر است قرآن درباره سران آن با ما سخن بگوید یا دربارهٔ ویژگیها و صفات آنها!؟ به نظر میرسد اسم بردن از فلانی و فلانی به عنوان سران و بزرگان فتنه، خاصیتی کوتاه مدت داشته باشد و با مرگ آنها آيات مربوط به آنها نیز رسا و گویا نباشد. در حالی که اگر اوصاف آنها مطرح شود در هر زمان میتوان مصادیقشان را شناخت و از آنها دوری گزید.
از طرف دیگر لازم است قرآن کریم در مقابل این جریانهای باطل که در درون و بیرون اسلام وجود دارد، جریانی را معرفی کند که از تمام این آلودگیها پاک و منزه باشد. تا «لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللَّـهِ حُجَّةٌ»؛ تا مردم بر علیه خدا حجتی نداشته باشند» (نساء، ۱۶۵). خداوند جریانهای کفر، نفاق و امامت را در قرآن با همین روش تبیین کرده است تا مؤمنین بتوانند در هر دورهای هم سران و هم پیروان این سه جریان را بشناسند. قرآن باید مسیر ضلالت و هدایت را در طول تاریخ نشان دهد تا مؤمنین در هر زمانی بتوانند خود را از ظلمتها نجات دهند و به خط نور و هدایت بپیوندند.
پاسخ دوم: قرآن نیاز به معلم دارد
جالب است ابی بصیر که از اصحاب با وفای امام صادق (ع) است دقیقاً همین سؤال را از امام میپرسد. ماجرا از این قرار است که در جلسهای، امام صادق (ع) به تفسیر این آیه رسیده بودند: «أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسولَ وَ أُولِي الأَمرِ مِنكُم؛ از خدا اطاعت کنید، از رسول او و صاحبان امر خودتان اطاعت کنید». امام توضیح میدادند که این آیه در شأن امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (ع) نازل شده است که ابی بصیر میپرسد: آقاجانم! مردم دائم از ما میپرسند که اگر حق با شماست چرا خدا اسمی از علی و اهلبیتش در قرآن نیاورده؟
امام جوابی فرمودند به این مضمون: به آنها بگو به همان دلیل که قرآن فرمان میدهد نماز بخوانید اما نمیفرماید کدام نمازْ سه رکعت است و کدام چهار رکعت و پیامبر اکرم (ص) این موضوع را برای ما تفسیر میکنند. به همان دلیل که قرآن میفرماید حج بجا آورید، اما پیامبر تفسیر میکنند که باید هفت بار طواف کرد. درباره این آیه و آیات دیگری که در شأن اهلبیت نازل شده هم باید پیامبر برای ما توضیح دهند که اولیالامر چه کسانی هستند و یا آیه تطهیر دربارهٔ چه کسانی نازل شده است و پیامبر هم بارها و بارها این کار را انجام دادند.[1]
این پاسخ امام صادق (ع) برگرفته از یک مبنای قرآنی است که بارها در قرآن مطرح شده است. قرآن نیاز به معلم دارد و پیامبر (ص) معلم آن است. برای مثال خداوند میفرماید:
«وَ يُعَلِّمُكُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم ما لَم تَكونوا تَعلَمونَ»
[پیامبر] به شما قرآن و حکمت را میآموزد و به شما چیزی را یاد میدهد که هرگز خودتان نمیتوانستید بیاموزید. (بقره، ۱۵۱)
پاسخ سوم: لزوم تلاش برای شناخت امامت در قرآن
به نظر شما ما برای چه به دوره دنیا آمدهایم؟ همه موجودات عالم در حال رشد کردن و به کمال رسیدن هستند از ملائکه گرفته تا حیوانات و جمادات. اما برای ما دورهای خاص تشکیل دادهاند که اگر موفق شویم ارزشی بسیار بالا و پاداش خاص خودش را خواهد داشت. ما در این دوره باید خودمان انتخاب کنیم و دائم بر سر دو راهی قرار میگیریم. سایر موجودات فقط یک انگیزه دارند و تمام ذوق و شوقشان عبادت خداست. درست مانند فوتبالیستی که تمام انگیزهاش گل زدن به تیم حریف است و موفقیتش نیز در همین گل زدن است.
اما ما انسانها در دنیا دو گرایش داریم، هم حق را در کام ما شیرین کردهاند و هم باطل برای ما جلوهگری میکند؛ درست مانند فوتبالیستی که به او وعده دادند که اگر به تیم خودش گل بزند، پول فراوانی به او خواهند داد. او تا آخر بازی دل به شک است که به تیم حریف گل بزند تا برنده شوند و یا به خودی گل بزند و پول را به جیب بزند. میبینید! ما در چنین دورهای هستیم و باید انتخاب کنیم و ممکن است هر لحظه تصمیمان عوض شود، پس باید انتخاب کنیم و در انتخاب خودمان ثابتقدم بمانیم.
اقتضای چنین دورهای سبب شده تا خداوند حق را در آمیزهای از غیب و شهود قرار دهد. این موضوع اختصاصی به امامت هم ندارد. توحید و نبوت نیز به همین صورت است. برای مثال توحید آن قدری عیان نیست که تمام انسانها یکتاپرست باشند؛ همچنان که ما امروزه شاهدیم که چگونه اهل ضلالت برای باطلشان دلیلتراشی میکنند. یعنی اگر تمام حقیقت عیان و آشکار باشد، دیگر فرصتی برای انتخاب نخواهد بود.
باید بعضی از حقایق در پردهٔ غیب پنهان باشد تا انسان برای آن تلاشی کند و در معرض انتخاب قرار بگیرد. برای همین است که ابتدای سوره بقره میفرماید: «ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ؛ هیچ شکی در این کتاب نیست؛ سراسرش برای اهل تقوا هدایت است. اهل تقوا کسانی هستند که به غیب ایمان میآورند». امامت هم یکی از مراتب ایمان است که بعد از توحید و نبوت مطرح میشود و از این قاعده مستثنی نیست.
پاسخ چهارم: امامت در قرآن گوهری گرانبها است
ایمان چهار رکن اصلی دارد توحید و معاد و نبوت و امامت. توحید تنهٔ اصلی ایمان است و معاد و نبوت و امامت از شاخههای آن هستند. هر کسی در معرفت توحیدی خوب رشد کند، ایمانش به شاخسارهای توحید کامل خواهد شد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَ ما قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدرِهِ إِذ قالوا ما أَنزَلَ اللَّـهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِن شَيءٍ»
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، هنگامی که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده. (انعام، ۹۱).
یعنی اگر کسی بگوید «من خدا را قبول دارم اما پیامبران را قبول ندارم. ما چه نیازی به پیامبر داریم؟» این شخص خدا را درست نشناخته است. چرا که خداوند کار بیهوده انجام نمیدهد و حکیم است. کسی که حکیم است عدهای را خلق نمیکند تا آنها را بدون برنامه و راهنما رها سازد، او خود را مسئول تربیت و رشد آنها میداند و خدای حکیم این کار را از طریق پیامبران انجام داده است. پس روشن است کسانی که نبوت را انکار میکنند، خدا را به درستی نشناختهاند.
میتوان به زبان فنی این طور بیان کرد که خداوند رب تمام عالم است و ربوبیت خود را به وسیله انبیاء محقق کرده است، یعنی اگر انسان به درستی بفهمد که خدا رب عالم است، به درستی به نبوت انبیاء ایمان خواهد آورد و این یعنی نبوت شاخهای از توحید است که با معرفت توحیدی، اعتقاد به آن حاصل میشود. از طرف دیگر خدا مسئول سرپرستی و امامت مخلوقاتش هست و این کار را از طریق امامت اولیائش انجام میدهد و این یعنی امامت نیز از شاخههای توحید است.
ایمان به توحید زمانی کامل میشود که تمام چهار رکن توحید را در بر بگیرد. چگونه ممکن است خدای حکیم دینی را برای بندگانش در نظر بگیرد و پیامبر او با زحمات فروان آن را به نیمه راه برساند، اما بعد از رحلت او همه چیز رها شود؟! خداوند بارها خود را ولی و سرپرست مؤمنین معرفی کرده است «اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا؛ خداوند سرپرست مؤمنین است» (بقره، ۲۵۷). خداوند این سرپرستی را از طریق پیامبر و بعد از او از طریق جریان امامت به انجام میرساند.
بعضی با توجه به این نکته جواب دلنشینی دادهاند و گفتهاند: «ایمان توحیدی با ایمان به شاخسارهای معاد و نبوت و امامت کامل میشود و قلّه ایمانْ امامت است». بنابراین امامت گوهری گرانبها در قرآن است که تنها مؤمنین حقیقی به آن دسترسی خواهند داشت، درست مانند خود قرآن که «لا يَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرونَ؛ جز پاکشدگان به آن دسترسی ندارند» (واقعه، ۷۹). در واقع امامت مظلوم نیست بلکه امامت در قرآن گوهری گران مایه است که هر کسی نمیتواند به آن دست یابد.
پاسخهای دیگری نیز وجود دارد که همگی میتوانند درست باشند و ما به همین مقدار بسنده میکنیم. خلاصه کلام این که امامت در قرآن یک مسأله زنده و پویا است که باید هر چه بهتر آن را شناخت. از این رو بسیاری از علمای ما در موضوع امامت در قرآن تلاشهای ارزندهای داشتهاند و به توضیح و تبیین آن پرداختهاند.
از این رو دکتر سید محسن میرباقری نیز مباحثی مقدماتی از امامت در قرآن را تدریس کردند که با عنوان «منادیان توحید» در سامانه آموزش مجازی نورالمجتبی (ع) در دسترس علاقهمندان است. یکی از ویژگیهای مهم این درس تبیین و توضیح مبانی و ریشههای معرفتی امامت در قرآن است که تازگی و شیرنی خوبی به آن داده است. پیشنهاد میکنم اگر به این موضوع علاقه دارید، حتماً این درس را فرا بگیرید و یا کتاب آن را مطالعه بفرمایید؛ چرا که قطعاً یکی از بهترین مباحث درباره بحث امامت در قرآن است. میتوانید برای آشنایی بیشتر با این درس در اینجا کلیک کنید.
همچنین استاد میرباقری در حال تدوین دوره تکمیلی امامت در قرآن هستند که ان شاء الله در آیندهای نه چندان دور تولید خواهد شد. همچنین اخیراً درسی با عنوان «آیه نور» درباره آیه ۳۵ سوره نور و ۵ آیه بعد از آن تولید شده است. این فراز قرآنی درباره فرد فرد چهارده معصوم، حرمهای ایشان، زیارت اهل بیت (ع)، جایگاه شیعیان و جایگاه دشمنان اهل بیت در دنیا و آخرت بحث دارد، درسی کاملاً نو و متمایز که کمتر مطرح میشود و شاید تا به حال نشنیده باشید. پیشنهاد میکنم بعد از دیدن درس منادیان توحید، این درس را نیز بگذرانید. برای آشنایی بیشتر با این درس در اینجا کلیک کنید.
از خدای متعال مسئلت میکنیم بر معارف و محبت ما نسبت به انوار مقدس امامت و ولایت بیش از پیش بیفزاید.
سید محمد کاظم میرباقری
[1]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 287
سلام .بنده قانع نشدم .با احترام و تشکر از توضیحات شما
سلام علیکم
از لطف شما سپاسگزاریم.
شما می توانید از سایت ایمانور از بخش درسها درس منادیان توحید که به مباحثی از امامت در قرآن میپردازد را دریافت نمایید.
سلام درایه ۵۵سوره مائده اشاره به مومنون، والذین ،وراکعون شده که جمع است ولی نتیجه رافردمی گیریم .
وقتی ایه ای رااختصاص به فرد بگیریم بقیه افراد(مومنون)راشامل نمی شود ؟
وقتی ایه مختص یک فردشدبایدولی خودفردهم خودش باشد ؟
با سلام و احترام
شأن نزول آیه با محتوای آیه دو مطلب هستند.
شأن نزول آن اتفاقی است که سبب نزول آیه شریفه میشود. اما بعد از نزول، دیگر آیه میتواند شامل اتفاقات دیگر هم باشد.
شیعه و سنی همه میگویند شأن نزول آیه مختص امیرالمومنین علی (ع) است. البته برخی در آن زمان خواسته اند با کار نمایشی دیگران را هم اضافه کنند ولی در اینکه امیرالمومنین (ع) هست هیچکس شکی ندارد و اختلافی نیست.
اما در مورد محتوای آیه کلمات همه جمع به کار رفته پس بر دیگران هم میتواند تطبیق پیدا کند. پس دیگر امامان معصوم (ع) را هم شامل میشود.
برای توضیح این مطلب میتوانید به تفاسیر مراجعه نمایید. (مثل: تفسیر نمونه و ترجمه تفسیر المیزان)
سلام عالی بود بحثتون و بسیار شیوا. خدا خیرتون بده
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم
خیلی عالی بود تشکر
از لطف شما سپاسگزاریم