پرهیز از اسراف
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
پرهیز از اسراف یکی از ویژگیهای زندگی معصومین (ع) است. ساده زیستی و پرهیز از اسراف در فرهنگ اسلامی به معنای محرومیت از نعمتهای دنیا و تهیدستی و ژولیدگی نیست بلکه به معنای اعتدال و پرهیز از زیادهروی است. در این مقاله موضوع دوری از اسراف در سیرۀ معصومین (ع) را بررسی میکنیم. برخی از مطالب مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- ساده زیستی در حکومتداری
- اعتدال و پرهیز از اسراف در زندگی معصومین (ع)
- معنای صحیح زهد
چکیده
- بحث ساده زیستی و پرهیز از اسراف در زندگی ائمّه در چند سطح قابل بحث است:
- ساده زیستی هنگام حکومتداری است که البتّه این فقط مخصوص امیرالمؤمنین (ع) و یک مقطع کوتاهی از زندگی امام حسن مجتبی (ع) است.
- اعتدال و پرهیز از اسراف هنگام دوری از حکومت، یعنی زمانی که در جامعه زندگی میکنند. در این هنگام زندگی امام مثل زندگی عموم مردم است و همیشه سعی میکردند که اعتدال را رعایت کنند.
- ساده زیستی و پرهیز از اسراف به معنای فقر، شوریده بودن و نامنظم بودن نیست، بلکه به معنی اعتدال و عدم اسراف و بیش از شأن خرج و مصرف نکردن است؛ البته باید دقت داشت که شئون افراد با هم متفاوت است.
پرهیز از اسراف در سیرۀ معصومان (ع)
یک ویژگی مهم در سیرۀ فردی معصومان (ع) پرهیز از اسراف است. ساده زیستی و دوری از اسراف در زندگی ائمّه (ع) در سطوح مختلفی در خور بررسی است.
ساده زیستی و پرهیز از اسراف در حکومتداری
یک وجه ساده زیستی و پرهیز از اسراف به حکومتداری برمیگردد. البته در میان معصومان، تنها امیر مؤمنان (ع) و حضرت امام حسن مجتبی (ع) در برهۀ بسیار کوتاهی امکان حکومت کردن داشتند. حاکم اسلامی یا همان خلیفۀ مسلمانان باید خودش را با افراد پایین دست جامعه منطبق سازد. بر این اساس امیرالمؤمنین (ع) از غذایی که خود میخورد به فرزندانش، امام حسن و امام حسین (ع) نمیداده و هرگز از آنان نمیخواست که از غذایی که میخورد، بخورند.
در گزارشهای دینی آمده است که روزی یکی از صحابه مولا امیر مؤمنان (ع)، نزد امیرالمؤمنین (ع) رفت. دید که نان سخت و سفتی میخورد، امّا فرزندان آن حضرت سرِ سفرۀ دیگری غذای دیگری میخورند. آقا خطاب به او فرمودند: بر سرِ سفرۀ آنها بنشین و غذا بخور.
امیر مؤمنان (ع) بر تمام مردم خلافت و حکومت میکردند، لذا خود را با فقیرترین و نادارترینِ مردم همسان میکرد تا آنان دردِ فقر را کمتر بچشند. خود را با حداقل جامعه همسان میکرد.
ساده زیستی و پرهیز از اسراف در زمانۀ حکومتداری آن حضرت معنا و جلوۀ خاصی دارد. و این تسلّی خاطری برای فقرای جامعه و الگویی برای دیگران است. ساده میزیست چون فرمانروا بود و چشم مردم به سوی ریزترین رفتارهای اوست. اگر به سادگی زندگی نمیکرد مایۀ حسرت و اندوه تهیدستان میشد. بنابراین، هدف و استدلال محکمی در پسِ رفتار او نهفته است.
اعتدال و پرهیز از اسراف در زندگی فردی
با این حال، امیرالمومنین (ع) در زمانهای دیگر که خلیفۀ رسمی نبودند، مثل سایر مردم میزیستند و اگر هم ساده زیستی داشتند علّتش آن بود که اوّلاً نفس و دنیا را تحقیر کند و آخرت را آباد نماید و ثانیاً چون امامِ مؤمنان بودهاند، باز هم برایشان الگو و اسوۀ حَسَنه باشند. بنابراین میتوان سه مقطع و سطح را برای زندگی ترسیم کرد: سطح بالا و مرفّه، سطح وسط و معمولی، و سطح پایین و حداقلی. سطح پایین و حداقلی برازندۀ حاکم جامعه است تا ساده زیستیاش مایۀ خیر و برکت باشد و التیامی باشد بر دردِ فقر فقیران.
امام صادق (ع) در جامعه زندگی میکردند و حاکم و فرمانروا هم نبودند، لذا مثل سایر مردم میزیستند. امامان ما هرگز در سطح مرفه و برتر نبودهاند و از رفاه برتر پرهیز میکردند. دارایی خود را گاه نصف میکردند و به تهیدستان میدادند تا به رفاه برتر نرسند و در سطح میانی و عمومی بمانند. سطح عمومی همان سطح معتدل و میانه است، و آنان همیشه و در همه چیز میانهرو و معتدل بودهاند.
معنای صحیح زهد
در بررسی موضوع اسراف جای آن است که معنای زهد را، که یک فضلت اخلاقی است، توضیح دهیم. زهد از فضایلی است که اسلام بر آن تأکید کرده است و ائمّۀ ما نیز مردم را به آن فراخواندهاند. زهد آن است که آدمی به دنیا و ذلّتهایش دل نبندد. زهد به معنای رویگردانی از زندگی و دنیا نیست؛ به معنای عزلتگزینی و گوشهگیری و فرار از جامعه نیست، بلکه به معنای امیری و سلطه بر دنیاست. یعنی باید بر دنیا و آرایههایش امیر و سلطان بود نه اسیر و فرمانبر. یعنی زندگی دنیایی برایش هدف والا نباشد، بلکه ابزاری باشد برای رسیدن به هدف والا که همان بندگی است. زهد به معنای نداشتن و محروم شدن نیست، بلکه به این معناست که آدمی چه دارا باشد و چه نادار، در هر حال قلبش از مهرِ دنیا و دنیادوستی پاک باشد؛ یعنی اسیر دنیا نبودن و وابستۀ دنیا نشدن.
الزُّهدُ أَصلُ الدِّينِ[1]
زهد اصلِ دین است.
الزُّهدُ أَساسُ الدّينِ[2]
زهد اساس دین است.
الزُّهدُ ثَمَرَةُ الدّينِ[3]
زهد ثمره و میوۀ دین است.
الزُّهدُ سَجِيَّةُ المُخلِصِينَ[4]
زهد شیوه و عادت مخلصان است.
آنها که کارهایشان را خالصانه و فقط برای رضای خدا انجام میدهند، فقط به او دلبستهاند و در این راه، دنیا و رفاه ابزار کار و وسیلۀ رسیدن میدانند. نه اینکه وابستۀ دنیا شوند.
امیر مؤمنان (ع) میفرمایند: زهد در قرآن میان دو تعبیر قرآن است:
لِكَيلا تَأسَوا عَلى ما فاتَكُم وَ لا تَفرَحوا بِما آتاكُم[5]
باشد که از آنچه از دست میدهید اندوهگین نشوید و برای آنچه به دست میآورید ذوقزده و شادمان نگردید.[6]
نیز میفرماید:
فَأَمّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِشَیءٍ مِنَ الدُّنيا أَتاهُ وَ لا يَحزَنُ عَلَى شَیءٍ مِنها فاتَهُ[7]
زاهد برای آنچه از دنیا به دست میآورد شادمان و ذوقزده نمیشود و نیز برای آنچه از دنیا از دست میدهد دچار یأس و غم نگردد.
اگر دنیا با تمام آرایهها و لذّتهایش رو کند شادمان نمیگردد و در آن اسراف و تبذیر نمیکند. زیرا میداند که دنیا زوالپذیر است. از سوی دیگر میداند برای اموری که از دست میدهد و مربوط به دنیا و زندگی دنیایی هستند غمزده و مأیوس نمیشود. چه زیباست این سخن امام صادق (ع) که در آن زهد را به طور کامل تعریف و تبیین کردهاند:
الزَّهادَةُ فی الدُّنيا لَيسَت بِتَحرِيم الحَلالِ وَ لا إِضاعَةِ المالِ وَلَكِنّ الزَّهادَةَ فی الدُّنيا أَن لَا تَكونَ بِما فی يَدَيكَ أَوثَقَ مِمّا فی يَدِ اللّهِ [8]
زهد در دنیا آن نیست که حلال خدا را حرام کنی و از آن روی بگردانی و یا مال را تباه کنی، بلکه زهد در دنیا آن است که به آنچه خدا دارد دل ببندی و به آنچه خودت داری هرگز دل نبندی.
زیرا انسان باورمند و مؤمن همیشه و در هر حال اگر به ثروت و مالی دست یابد آن را عطای الهی میداند و میگوید: «هـذا مِن فَضلِ رَبّی؛[9] این، از فضل و عطای پروردگار من است» و البتّه کسی که قارون صفت باشد خواهد گفت: «إِنَّما أوتيتُهُ عَلى عِلمٍ؛[10] خودم با درایت و آگاهی آن را به دست آوردهام». در قرآن هم حضرت سلیمان (ع) ثروتمند بود و هم قارون، امّا تفاوت آنها در نوع نگاه آنهاست. در نگاه اوّل حضرت سلیمان (ع) میگوید که مال من نیست؛ تمام آنچه دارم از آن پرورگارِ من است، امّا قارون، به عکس او میگوید که مال خودِ من است و خودم با تلاش و زحمت آن را جمع کردهام و به این انبوهی رساندهام.[11]
پرهیز از اسراف ویژگی ائمّه (ع)
پرهیز از اسراف از ویژگیهای ائمّه (ع) بوده، ساده زیستی آنان به معنای ترک دنیا و استفاده نکردن از نعمتهای الهی نیست بلکه آنان به قدر نیاز و در حد اعتدال و میانه از آن استفاده میکردند به گونهای که از سویی دچار فقر و تنگدستی نشوند و از سوی دیگر دچار اسراف و رفاه مفرط نگردند. حدّ میانه را رعایت میکردند. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند:
لَا تَرَى الجاهِلَ إِلَّا مُفرِطاً أَو مُفَرِّطاً [12]
جاهل را نمییابی مگر در حالت افراط یا تفریط.
بنابر همین اعتقاد است که در روایت آمده است:
مِن سَعادَةِ المَرءِ الْمُسلِمِ المَسكَنُ الواسِعُ [13]
از سعادتمندی مؤمن آن است که خانهای وسیع داشته باشد.
زیرا میداند که چگونه از این خانه استفاده کند. داشتن خانهای جادار و وسیع، مرکبی خوب و راهوار، همسری خوب و فرزندانی سالم و نیکو، با بینش اعتدالی و به دور از افراط و تفریط، از خواستههای یک مؤمن است. امام حسن مجتبی (ع) لباس زیبا پوشیده بود. یک نفر از آن حضرت پرسید که آقا شما خیلی به خودتان میرسید، فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الْجَمالَ [14]
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.
ساده زیستی و پرهیز از اسراف به معنای شوریده حالی و ژندهپوشی و تهیدستی و پرهیز مدام و نخوردن و نپوشیدن نیست، بلکه به معنای رعایت اعتدال در زندگی و استفادۀ معقول از نعمتهای الهی و حفظ اعتدال و رعایت شأن آدمی است. رعایت شأن به این معناست که براساس جایگاه اجتماعی و میزان قبولِ جامعه و نقش انسان در میان مردم رفتار کنیم. مثلاً آنکه فرماندۀ ارتش است با آنکه بقال یک محله است تفاوت دارد و بایستی در حدّ معقول در پوشاک و خوراکشان تفاوت باشد یا آنکه خطیب یا مجری رسانه است میطلبد که چند دست لباس زیبا داشته باشد، زیرا در چشم مردم است، امّا آنکه باغبان است به این لباسها نیاز ندارد. خدا در قرآن میفرماید:
«خُذوا زينَتَكُم عِندَ كُلِّ مَسجِدٍ»[15]
در هر مسجدی که میروید آرایهها و لباسهای زیبایتان را بپوشید.
در روایت است که شخصی نزد امام باقر (ع) رفت و در اتاق آن حضرت نشست و به وسایل خانه و لباسهای زیبای امام خیره شد. آقا فرمودند که چه شده؟ به چه خیره شدهای؟ عرض کرد که آقا شما اینگونه زندگی میکنید؟ فرمودند: خدا میفرماید:
«مَن حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتی أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ»[16]
چه کسی زینتهایی که خدا از رزقهای پاک به بندگانش داده است، حرام کرده است؟
چرا زینتها را که حلالاند برخود حرام میکنید؟ امام سجّاد (ع) در تابستان لباسی به تن میکردند که آن را به قیمت پانصد دینار خریده بودند.[17]
بنابراین، خوب بودنِ لباس ملاک است. پیامبر اکرم (ص) پول زیادی برای عطر میپرداختند. دربارۀ آن حضرت روایت کردهاند که: كانَ يُنفِقُ فی الطّيبِ أَكثَرَ مِمّا يُنفِقُ فی الطَّعام؛[18] رسول اکرم (ص) برای عطر بیشتر از خوراک خرج میکردند.
امام صادق (ع) میفرمایند:
الْعِطرُ مِن سُنَنِ الْمُرسَلينَ[19]
عطر زدن و معطر بودن از سنّتهای رسولان الهی است.
بنابراین، دربارۀ ساده زیستی و پرهیز از اسراف باید بگوییم که ملاک بهرهبرداری معقول و میانهروی در مصارف و نیازهای زندگی است به گونهای که در آن زیادهروی صورت نگیرد. اسراف و دورریزی و زیادهروی مخالف اصول اسلامی است. از این روی، گاهی ائمّه ذخیرۀ غذایی کافی داشتند به خصوص گندم و جو، و در عین حال به مردم و نیازمندان انفاق میکردند.
[1]. غرر الحکم، ص 35.
[2]. همان، ص 10.
[3]. همان، ص 32.
[4]. همان، ص 41.
[5]. سورۀ حدید، آیۀ 23.
[6]. نهجالبلاغه، حکمت 439.
[7]. الامالی (صدوق)، ص 344.
[8]. نهج الفصاحه، ص 512.
[9]. سورۀ نمل، آیۀ 40.
[10]. سورۀ قصص، آیۀ 78.
[11] .نک: سورۀقصص، آیۀ78.
[12]. نهجالبلاغه، حکمت 70.
[13]. الکافی، ج 6، ص 526.
[14]. بحار الانوار، ج 80، ص 175.
[15]. سورۀاعراف، آیۀ 31.
[16]. همان، آیۀ 32.
[17]. مکارم الاخلاق، ص 97.
[18]. هدایة الامة الی احکام الأئمّة، ج 1، ص 162.
[19]. الکافی، ج 6، ص 510.
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی 👍
از لطف شما سپاسگزاریم