نگاهی اجمالی به مباحث اخلاق در قرآن

این مقاله به زبانی ساده و خودمانی بعضی از مبانی اخلاق در قرآن را به صورت مختصر توضیح می‌دهد و به این سوال‌ها پاسخ می‌دهد:

  1. آیا اخلاق از امور انسانی است یا از امور دینی که اسلامی و غیر اسلامی داشته باشد؟
  2. چه تفاوتی بین اخلاق اسلامی با سایر اخلاق‌ها وجود دارد؟
  3. ملاک ارزش‌گذاری کارهای انسان چیست؟
  4. مبانی اخلاق اسلامی چیست؟
  5. مبانی اسلامی اخلاق چه آثار منحصر به فردی خواهد داشت؟

اخلاق در قرآن

هنگامی که گفته می‌شود اخلاق در قرآن، این سؤال در ذهن بسیاری از ما شکل می‌گیرد که مگر اخلاق در قرآن یا همان اخلاق اسلامی با اخلاق سایر فرقه‌ها تفاوت دارد؟ اخلاق یعنی کارهای ارزشمند و پسندیده که در نظر تمام انسان‌ها ارزشمند است. برای مثال چه تفاوتی وجود دارد اگر مسلمان باشی یا بت پرست وقتی که به دیگران خیر می‌رسانی؟ یاری رساندن، کاری اخلاقی است چه اسلام بگوید و چه نگوید. در این صورت دیگر اخلاق در قرآن چه معنایی خواهد داشت؟ ما در این مقاله سعی داریم به این پرسش پاسخی کوتاه دهیم و بعد از آن نظام اخلاقی در قرآن را توضیح دهیم.

در اخلاق عمل ارزشی چگونه شکل می‌گیرد؟

بگذارید با یک مثال بحث را شروع کنیم؛ فرض کنید دو گروه در برابر یکدیگر ایستاده‌اند و با یکدیگر پیکار می‌کنند و در حین جنگ زمین فرو می‌رود و هر دو دسته به طور کامل از بین می‌روند. یعنی هیچ اثری از اعمال هیچ کدام بر روی زمین نه ظاهر می‌شود و نه باقی می‌ماند؛ یعنی ما فقط به خودِ عمل این دو دسته نظر داریم و نه آثار آن. دستهٔ اول برای غارتگری حمله کرده بودند و دستهٔ دوم در دفاع از جان و مال خود می‌جنگیدند. به نظر شما این قضاوت درست است که هر دو گروه کار بدی انجام می‌دادند، چرا که جنگ بد است و تفاوتی ندارد که هر کسی با چه نیتی می‌جنگد؟! در ظاهر هر دو می‌جنگند و هر دو خون می‌ریزند و اگر فقط به ظاهر اعمال آن‌ها نگاه کنیم هیچ تفاوتی را پیدا نمی‌کنیم.

اما به نظر شما می‌توان فقط خودِ عمل را بدون نیت در نظر گرفت و خوبی یا بدی آن را مشخص کرد؟ اگر پاسخ شما هم مانند ما منفی است، باید بگویم شما نیز به درستی بر این باور هستید که اعمال و کارهای انسان بر محور نیت و نگرش او شکل می‌گیرد و این دو از یکدیگر جدا نیستند. برای همین است که همه انسان‌ها کاری را که از روی ریا باشد بد می‌دانند. فرض کنید خداوند کاری می‌کرد که همه نیت‌ها آشکار می‌شد، مردم می‌دیدند که شخصی به خاطر تعریف و تمجید مردم به دیگران خیر می‌رساند، آیا هیچ کسی را می‌یابید که چنین عملی را تحسین کند؟!

تمام این مثال‌ها نشان از این دارد که خودِ عمل به تنهایی معنا پیدا نمی‌کند و باید بر محور نیّت و خواسته‌ای شکل بگیرد. مسأله ایمان نیز چنین جایگاهی در اعمال انسان دارد. یعنی ایمان انسان، رویکردی است که به کارهای او جهت می‌دهد. کسی که با ایمان به خدا زندگی می‌کند با کسی که با ایمان به طاغوت زندگی می‌کند دو فعل متفاوت را می‌سازند هر چند که در بعضی موارد ظاهر فعل هر دو یکی باشد. هر دو در ظاهر می‌جنگند اما یکی بر اساس ایمانی که به خدا دارد، در راه خدا می‌جنگد و دیگری در راه طاغوت. هر دو صدقه می‌دهند اما یکی صدقه‌اش در راه خدا به حساب می‌آید و دیگری در راه نفس. بنابراین ایمان است که عمل را می‌سازد و به آن جهت ارزشی یا ضد ارزشی می‌دهد. همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

«الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّـهِ وَ الَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا»

آنان که ایمان آورده اند، در راه خدا می جنگند؛ و کسانی که کافر شده اند، در راه طاغوت می جنگند. پس شما با یاران شیطان بجنگید، که یقیناً نیرنگ و توطئه شیطان سست و بی پایه است. (نساء، ۷۶).

با این توضیح معلوم می‌شود که نظام ارزشی اخلاق در قرآن و اسلام با سایر مکاتب تفاوت دارد چرا که پایه‌های ایمانی آن متفاوت است. قرآن کریم برای زندگی و تمام افعال انسان از جمله اخلاق دو فرض را مطرح می‌کند، اخلاق یا بر محور ایمان به خدا شکل می‌گیرد یا بر محور ایمان به طاغوت سامان می‌یابد، همچنان که قرآن کریم فرموده:

«وَ لَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّـهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوتَ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّـهُ وَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ»

و همانا در هر امتی پیامبری فرستادیم که [اعلام کند که] خدا را بپرستید و از [پرستش] طاغوت بپرهیزید. پس خدا گروهی از آنان را هدایت کرد و گروهی دیگر به گمراهی مبتلا شدند. (نحل، ۳۶)

نتیجه: کسی که بر محور طاغوت زندگی خود را شکل می‌دهد اعمال او ارزشی نخواهند داشت، هرچند که مردم به خاطر ظاهر زیبای کارهایش به او آفرین گویند. با این توضیح باید به قرآن رجوع کنیم و ببینیم قرآن برای اخلاق چه اصولی را قرار می‌دهد. جناب استاد سید محسن میرباقری در درس الفبای زیستن بر اساس آیات قرآن چهار اصل برای اخلاق قرآنی مطرح کردند که عبارت است از:

  1. خدا محوری
  2. آخرت‌گرایی
  3. مجاهده با نفس
  4. الگوگیری از معصومان (ع)

ما در این مقاله دو اصل اول را به صورت مختصر توضیح می‌دهیم:

۱- اخلاق در قرآن بر محور خدا است و نه نفس

قرآن کریم یک ملاک اصلی برای حقانیت، نورانیت و ارزش معرفی می‌کند و آن خدای متعال است:

«ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدعونَ مِن دونِهِ هُوَ الباطِلُ»

این برای این است که فقط خدا حق است و اینکه هر چیزی را که غیر از او می‌خوانند باطل است. (لقمان، ۳۰)

هر چیزی به همان مقداری که خدایی باشد از حقانیت برخوردار خواهد بود و هیچ چیزی مستقل از خدا حق نیست. اگر می‌گوییم که پیامبر اکرم (ص) حق است برای این است که او بنده و فرستادهٔ خداست. قرآن ارزشمند است به این دلیل که کلام خداست. اعمال اخلاقی انسان نیز خارج از این قائده نیست، عملی ارزشی خواهد بود که برای خدا باشد و بر محور او شکل بگیرد. بنابراین اولین ملاکی که قرآن به ما می‌دهد تا بتوانیم رفتارهای اخلاقی را از غیر اخلاقی تشخیص دهیم، این است که ببینیم تا چه حدی خدایی عمل کردیم. این معیار و ملاک حتی در اعمال غیر عبادی و اموری که در جامعه و برای مردم اثر اخلاقی دارد نیز وجود دارد. برای مثال انفاق و کمک مالی به نیازمندان یک عمل اخلاقی-اجتماعی است و بعضی این طور فکر می‌کنند که تفاوتی ندارد انسان با چه نیتی کمک کند، چرا که در هر صورت به انسانی خیر رسیده و همین برای اخلاقی بودن آن کفایت می‌کند. اما قرآن این فکر را تأیید نمی‌کند و می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّـهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ مُختالًا فَخورًا … وَ الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم رِئَاءَ النّاسِ وَ لا يُؤمِنونَ بِاللَّـهِ وَ لا بِاليَومِ الآخِرِ وَ مَن يَكُنِ الشَّيطانُ لَهُ قَرينًا فَساءَ قَرينًا»

یقیناً خدا کسی را که متکبّر و خودستاست، دوست ندارد. … و [همچنین] کسانی را که اموالشان را از روی ریا و خودنمایی به مردم انفاق می‌کنند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند. و بی‌تردید هر کسی که شیطانْ همدم او باشد، همدم بدی دارد. (نساء، ۳۶ و ۳۸)

توجه و عدم توجه به این اصل دو فضای کاملاً متفاوت را در زندگی انسان و جامعه ایجاد می‌کند. انسان مؤمن با رعایت این اصل، همواره سعی می‌کند طبق رضای خدا عمل کند. اما اگر کسی خدا را محور قرار ندهد، طبیعتاً نفس را محور قرار می‌دهد و هر چیزی که نفس انسان بخواهد تبدیل به ارزش می‌شود. همچنانی که امروزه شاهدیم کسانی که اصل خدامحوری را کنار گذاشتند، چنان گرفتار ظلمت شدند که از ضد اخلاق‌ترین مسائل مانند همجنس‌گرایی به عنوان یک امر اخلاقی حمایت می‌کنند!!! یعنی هم در مقام فکر و اندیشه خواسته‌های نفس را ارزش می‌دانند و هم در مقام عمل به آن پایبدند و برای حمایت از آن تبلیغ می‌کنند و قانون وضع می‌کنند.

۲- اخلاق در قرآن با رویکرد آخرتی شکل می‌گیرد و نه دنیایی

آخرت‌گرایی متمّمی بر بحث خدامحوری است. امروزه شاهدیم عده‌ای که در دنیا با خدا بیگانه‌اند با آخرت نیز بیگانه شده‌اند و نظام اجتماعی خود را بر اساس دنیامحوری شکل داده‌اند؛ این نگرش بسیاری از ارزش‌های اخلاقی را سست می‌کند. برای مثال کسی که تمام هم و غم او همین دنیا است چه دلیلی دارد که از سود کاری و مالی خودش به نفع پدر و مادر صرف نظر کند. بسیار شنیده‌ایم که در کشورهایی که از ارزش‌های دینی فاصله گرفتند، روابط بین والدین و فرزندان در سست‌ترین حالت عاطفی قرار دارد. همین بس است که فرزندی سالی یک بار به پدر تلفن کند و عید کریسمس را تبریک بگوید. دلیلی وجود ندارد که برای دیدن و مهر و محبت به پدر و مادر مسافرت کند؛ عجیب‌تر این که در آن فرهنگ، گاهی چنین افرادی فرزندان قدرشناسی به حساب می‌آیند. اگر من به آخرت ایمان نداشته باشم، چه دلیلی دارد که از خطای کسی که به من ظلم کرده گذشت کنم؟!

همچنین افرادی که به آخرت ایمان دارند و زندگی خودشان را برای آخرت سامان می‌دهند از نظر روحی توان بیشتری برای انجام دادن کارهای اخلاقی دارند. برای مثال به این آیه توجه کنید که چگونه ثمره کار اخلاقی صدقه دادن را در آخرت توصیف می‌کند:

«مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم في‏ سَبيلِ اللَّه کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في‏ کُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»

وضع کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند مانند دانه‌ای است که در زمین کاشته شده که از آن هفت خوشه می‌روید که در هر خوشه صد دانه وجود دارد [یعنی هر دانه به هفتصد دانه تبدیل می‌شود]. افزون بر آن خدا برای برخی که بخواهد بیش از آن می‌افزاید. به راستی خداوند توسعه دهندهٔ آگاه است. (بقره، 261).

اخلاق در قرآن با رویکرد آخرت شکل می‌گیرد، البته نه به این معنا که دنیای انسان نادیده گرفته می‌شود و یا آسیب می‌بیند، بلکه آخرت‌گرایی سعادت و آرامش زندگی دنیای ما را نیز تأمین خواهد کرد که برای توضیح بیشتر می‌توانید به مقاله «نقش ایمان به آخرت در زندگی انسان» مراجعه کنید.

آثار خدامحوری و آخرت گرایی

این دو مبنای اخلاقی که از مبانی اخلاق در قرآن به دست می‌آید آثار فراوانی برای انسان خواهد داشت که به سه مورد آن اشاره می‌کنیم:

۱- انسان خدایی بی‌توقع است

همان طور که می‌دانید بسیاری از رفتارهای اخلاقی در ارتباط با بندگان خدا شکل می‌گیرد، مانند گذشت از اشتباه دیگران، صدقه دادن، کمک‌های غیر مالی، مهربانی و … . انسانی که به گُلِ روی خدا و با نگاه به آخرت به دیگری کمک می‌کند، دیگر از او توقع جبران و حتی تشکر هم ندارد. ما این ماجرا را عیناً در مورد اهل‌بیت (ع) شاهدیم. آنجا که سه روز متوالی غذای افطار خود را در راه خدا صدقه دادند:

«وَ يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً».

و غذای خود را با وجود علاقه [شان] به آن و از روی محبت خدا به فقیر و یتیم و اسیر انفاق می‌کنند. (انسان، ۸)

روزه‌دار غذای افطار را دوست دارد. امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) غذایی را که دوست داشتند، سه شب متوالی به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند. خداوند در قرآن نیت آن‌ها و حرف دلشان را به زیبایی بیان می‌کند:

«إِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنكُم جَزاءً وَ لا شُكوراً».

ما فقط به گُلِ روی خدا به شما غذا دادیم و در عوض آن از شما نه پاداشی می‌خواهیم و نه حتی تشکری. (انسان، ۹)

با این روحیه انسان در نفس خود کاملاً‌ آرام است و می‌داند که اثر کارش پیش خدا گم نخواهد شد. بنابراین چه از او تشکر کنند و چه نکنند دل‌آرام و آسوده‌خاطر خواهد بود.

۲- عمل خدایی نورانیت می‌آورد

بر اساس مبانی اخلاق در قرآن کسی که مواظب است تا طبق رضای خدا عمل کند، هر کار خوبش یک درجه بر نورانیت او می‌افزاید:

«يَهدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذنِهِ».

خداوند به سبب آن [نور و کتاب] کسانی را که از رضای او پیروی کنند به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و آن‌ها را با اذن خود از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌برد.

۳- عمل خدایی حکمت می‌دهد

ما هر چه بیشتر عمل خود را برای خدا خالص گردانیم، از آثار مادی و معنوی بیشتری بهره خواهیم برد. پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:

مَا أَخلَصَ عَبدٌ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَربَعينَ صَباحاً إِلَّا جَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلَى لِسانِهِ. 

هيچ بنده‌اى چهل روز براى خدا اخلاص نمی‌ورزد، مگر آنكه چشمه‌هاى حكمت از دلش بر زبانش جارى می‌شود. (عيون أخبار الرضا (ع)، ج‏2، ص69)

کسی که به او حکمت داده می‌شود در زندگی دنیا بسیار حساب شده‌تر زندگی می‌کند و آرامشی بیشتر خواهد داشت و چیزهایی می‌بیند و می‌فهمد که دیگران از آن غافل هستند. قرآن کریم می‌فرماید:

يُؤتِي الحِكمَةَ مَن يَشاءُ وَمَن يُؤتَ الحِكمَةَ فَقَد أوتِيَ خَيرًا كَثيرًا وَما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُو الأَلبابِ.

حکمت را به هر کس بخواهد می دهد و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید به او خیر فراوانی داده‌اند و جز صاحبان خرد کسی متذکّر نمی‌شود. (بقره، ۲۶۹)

خلاصه این که اخلاق در قرآن مبانی و ساز و کار خاصی دارد که سایر مکاتب اخلاقی از آن بی‌بهره هستند. همین موارد سبب شده است که نظام اخلاقی اسلامی بسیار متقن و قابل اعتماد باشد. در این نظام اخلاقی روح و فکر انسان همراه با رفتار و کردار او اصلاح می‌شود و رشد می‌کند و همین موضوع سبب می‌شود انسان قرآنی از استقامت روحی و رفتاری بهتری برخوردار باشد.

تمام آنچه در این مختصر بیان شد نشان از اهمیت علم اخلاق در قرآن است. از این رو موسسه نور‌المجتبی در شورای علمی که از اساتید قرآنی و نامداری تشکیل شده، سرفصلی برای درس اخلاق با توجه به آموزه‌های قرآن و حدیث تبیین کرد و سرانجام این درس توسط دکتر سید محسن میرباقری تدریس شد. شاید بتوان یکی از ویژگی‌های مهم این درس را تبیین اصول حاکم بر اخلاق اسلامی از قرآن دانست. برای آشنایی بیشتر با این درس اینجا کلیک کنید.

بیاییم از خدای منان همواره درخواست کنیم تا ما را با معارف قرآن بیشتر آشنا کند و کردار و رفتارمان را با اخلاق قرآنی بیاراید.

سید محمد کاظم میرباقری

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

انس با قرآن