فهرست مطالب این مقاله را ببینید
- 1 مقتل امام حسین (ع) چیست؟
- 2 معروف ترین کتابهای مقتل امام حسین (ع)
- 3 رسیدن کاروان به کربلا در مقتل امام حسین (ع)
- 3.1 وفاداری یاران امام حسین (ع)
- 3.2 پرهیز امام حسین ع از آغاز جنگ
- 3.3 مهیای مرگ باشید!
- 3.4 آگاه کردن سپاه دشمن از عاقبت کار خویش
- 3.5 ندای هل من معین حسین (ع)
- 3.6 بیدار شدن حر از خواب غفلت
- 3.7 نیایش امام حسین (ع) در بامداد عاشورا
- 3.8 اتمام حجت امام حسین (ع) با یزیدیان
- 3.9 یادآوری نماز و دعای امام حسین (ع)
- 3.10 نماز خونین در کربلا
- 3.11 شهادتی گوارا در راه یاری جگرگوشه رسول خدا (ص)
- 4 وداع یاران با امام حسین (ع)
- 5 حضرت علیاکبر (ع)، اولین شهید بنیهاشم
- 6 امام حسین (ع) مظهر شجاعت
- 7 نیایشهای امام حسین (ع) در آخرین لحظات
- 8 شهادت امام حسین (ع)
در مقتل امام حسین (ع)، سخن از رشادتها و دلاوریّها، فداکاریها و ایثار امام حسین (ع) و یارانشان میباشد. این وقایع جانکاه که دل هر آزادهای را به جوش و خروش میآورد، نتیجه زیر بار ظلم و زور نرفتن است، پیامد حفظ اصل اسلام و امر به معروف و نهی از منکر است.
در این مقاله بر آن شدیم که به قطرهای از دریای وقایع مربوط به اباعبدالله از جمله مصیبتها، رفتارها، گفتارها و مناجات حضرت و در نهایت شهادت آن امام بزرگوار در روز عاشورا بپردازیم تا با مروری بر مقتل امام حسین (ع) بیش از پیش با واقعه روز عاشورا آشنا گردیم.
مقتل امام حسین (ع) چیست؟
مقتل به معنای قتلگاه و محل کشتن است و در عین حال اصطلاح «مقتل» در مورد کتابهایی به کار میرود که یک حادثه خونین را شرح بدهد و منجر به قتل شخصیتی شده باشد و از آنجا که در میان سـر گذشتهای قربانیان بزرگ تـاریخ، مـاجرای شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یارانش از دیگران غم انگیزتر و جانگدازتر بوده، این اصطلاح در نقل رویدادهای مربوط به مقتل امام حسین (ع) منحصر شده است.
معروف ترین کتابهای مقتل امام حسین (ع)
از جمله کتابهایی که در مورد وقایع عاشورا به نگارش درآمده است عبارتند از:
. مقتل الحسین (ابو مخنف):
این مقتل اولین و قدیمیترین مقتل امام حسین (ع) در قرن اول هجری قمری است که توسط لوط بن یحیی معروف به ابومِخنف نوشته شده است. زمانی که وی نگارش مقتل الحسین را آغاز کرد، هنوز برخی از شاهدان مورداعتمادِ واقعه کربلا، در قید حیات بودند. متاسفانه اصل این کتاب از بین رفته است، اما بخشهایی از آن توسط مورخانی مانند طبری در کتابهایشان استفاده شده است.
. اللهوف فی قتلی الطفوف (سید بن طاووس):
این مقتل یکی از معتبرترین و مشهورترین مقاتل امام حسین (ع) است که به زبان عربی نوشته شده و به تفصیل به واقعه عاشورا و رویدادهای قبل و بعد از آن میپردازد.
. نفس المهموم (شیخ عباس قمی):
این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده و یکی از منابع معتبر و پرکاربرد برای مطالعه واقعه عاشورا است.
. مقتل خوارزمی نوشته موفق بن احمد خوارزمی است که در قرن پنجم هجری میزیسته است.
. الاشارد فی معرفة حجج الله علی العباد، این کتاب توسط شیخ مفید در قرن چهارم به نگارش درآمده است.
. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، کتابی تاریخی درباره مقتل امام حسین (ع) و واقعه عاشورا به زبان فارسی که با همکاری گروهی از تاریخپژوهان، زیر نظر مهدی پیشوایی نگارش یافته است.
رسیدن کاروان به کربلا در مقتل امام حسین (ع)
پس از این که قاصد یزید به حر بن یزید ریاحی، فرمانده سپاهی از دشمن رسید، نامه ابن زیاد را به او داد که مضمون آن چنین بود: «چون نامهام به تو رسید بر حسین تنگ بگیر و او را در سرزمینی بیآب و خشک و بدون پناهگاه فرود آور. من به فرستادهام فرمان دادهام که پیوسته همراه تو باشد و از تو جدا نشود تا آنکه خبر اجرای فرمانم به من برسد».
حر خواست تا کاروان امام (ع) را در همان منطقه بیآب و علف مستقر کند، اما امام حسین (ع) به حر فرمود بیا تا کمی جلوتر برویم، آنگاه فرود آییم. حر و سپاهیانش با امام (ع) به راه ادامه دادند تا آن که به کربلا رسیدند و همان جا در کنار رود فرات فرود آمدند[1].
وفاداری یاران امام حسین (ع)
در مقتل امام حسین (ع) آمده است که حضرت در این هنگام خطبهای ایراد فرمود: « … آیا نمینگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟ … همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم[2]».
در این هنگام زهیر بن قین از جای برخاسته و گفت: «ای پسر پیامبر! خداوند تو را راهبری نماید. فرمایشات تو را شنیدیم، حتی اگر دنیا باقی و زندگانی ما در آن جاویدان هم بود، باز هم در یاری و کمک به تو استقامت میورزیدیم و آن را بر زندگانی جاودان ترجیح میدادیم[3]».
هلال بن نافع نیز از جا برخاست و گفت: «به خدا سوگند، ما ملاقات و دیدار پروردگارمان را امری ناخوش نمیدانیم و از آن کراهت نداریم و بر نیّات و درک خویش استواریم. ما دوستیم با دوستان تو و دشمنیم با دشمنان تو![4]»
بریر بن خضیر نیز از جا برخاسته و گفت: «ای پسر فاطمه! به خدا سوگند، همانا، این که جنگ در رکاب تو قسمت ما شده، منتی است از سوی خداوند بر ما، باشد که در یاری تو بدنمان قطعه قطعه شود و جدت در روز قیامت شفیع ما گردد[5]».
روز عاشورا فرا رسید…
پس از عبادت شبانه امام حسین (ع) و یارانش، خورشید روز دهم محرم طلوع کرد و روز عاشورا از راه رسید…
پرهیز امام حسین ع از آغاز جنگ
از نکتههای قابل توجه در مقتل امام حسین (ع) این که، پس از این که هیزمهایی که در خندق اطراف خیمهها روشن شد، شمر به نزدیکی خیمهها آمد و با صدای بلند گفت: ای حسین، پیش از رستاخیز و در دنیا به سوی آتش شتاب کردی. حضرت فرمود: «ای پسر زن بزچران[6]، تو سزاوار سوختن در آتشی».
در این هنگام مسلم بن عوسجه عرض کرد: فدایت شوم، ای فرزند پیامبر اجازه میدهید تا او را با تیر بزنم؟ او در تیررس من است و تیرم به خطا نمیرود، این فاسق از بزرگترین ستمگران است. امام فرمود: «تیر نزن؛ نمیپسندم که آغازگر جنگ باشم[7]».
مهیای مرگ باشید!
در مقتل امام حسین (ع) این گونه نبرد آغاز شد که عمر بن سعد پیش رفته و تیری را به سوی لشکر امام حسین (ع) پرتاب کرد، سپس گفت: در پیش امیر شاهد باشید که من اولین کسی بودم که تیر به سوی لشکر حسین (ع) پرتاب نمودم. پس از پرتاب اولین تیر، تیرهای دیگری همانند باران به سوی سپاه امام (ع) پرتاب شدند.
در این هنگام امام حسین (ع) به اصحاب خویش فرمودند: «خداوند شما را رحمت کند، آماده و مهیا باشید. برای هر مرگی که هیچ راه گریز و فراری ندارد. این تیرها که از سوی دشمن پرتاب میشوند، در واقع پیامآوران مرگ میباشند». سپس امام (ع) لشکر خود را آراست، زهیر بن قین را در جناح راست و حبیب بن مظاهر را در جناح چپ قرار داد و پرچم را به دست برادرش عباس سپرد[8].
جنگ شروع شد و دو لشکر امام حسین (ع) و عمر بن سعد مشغول پیکار شدند و پس از چند حمله پیاپی، عدهای از یاران امام به شهادت رسیدند[9].
آگاه کردن سپاه دشمن از عاقبت کار خویش
امام حسین (ع) بریر را مأموریت داد که به سوی لشکر عمر بن سعد برود و آنها را پند و موعظه کند؛ بریر رفت اما آنها به مواعظ گوش نکرده و تذکرات او نفعی نداشت.
در مقتل امام حسین (ع) آمده است که امام حسین (ع) خود سوار بر شتر شده (و طبق روایتی دیگر اسب) و در مقابل لشکر عمر بن سعد خطبهای ایراد فرمود و به نصیحت و پند و آگاه کردن سپاهیان دشمن از عاقبت کارشان پرداخت و در پایان آنها را نفرین کرد. سپس بر اسب رسول خدا (ص) «مرتجز» سوار شد و مشغول صف آرایی لشکر برای جهاد گردید[10].
ندای هل من معین حسین (ع)
در مقتل امام حسین (ع) آمده است، امام حسین (ع) فریاد برآورد: «آیا فریادرسی نیست که در راه رضای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حریم حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟»

بیدار شدن حر از خواب غفلت
حر بن یزید ریاحی پس از شنیدن یاری طلبی امام حسین (ع) در صحرای کربلا به ابن سعد روی کرد و گفت: «آیا تو واقعاً میخواهی با حسین بجنگی؟» ابن سعد گفت: آری به خدا سوگند، جنگی خواهم کرد که کمترین چیز آن جدا شدن سرها از پیکر و دستها از بدن باشد!!
حر به گوشهای رفت و بند بند بدنش میلرزید. در پاسخ به تعجب مهاجر بن اوس گفت: «به خدا قسم میخورم که خویشتن را میان دو راهی بهشت و دوزخ سرگردان میبینم و باز به خدا سوگند میخورم که جز بهشت برنگزینم؛ هر چند که در این راه تکه تکه شده و جسدم را با آتش بسوزانند!»
او با ندامت و پشیمانی به سوی خیام حسینی رفت و نزد حضرت سیدالشهدا (ع) توبه کرد و پرسید آیا توبه من پذیرفته میشود؟ امام فرمود: «آری خداوند توبه تو را میپذیرد».
از حضرت خواست که چون اولین نفری بوده که راه را بر امام (ع) بسته است، اولین شهید در راه حضرت باشد و به میدان رفت و پس از مبارزهای سخت و به درک واصل کردن دلاوران و شجاعان دشمن به شهادت رسید.
زمانی که پیکر مطهر حر را نزد امام حسین (ع) آوردند حضرت با دستان مبارک خود گرد و خاک از روی چهرهاش پاک کرد و فرمود: «تو آزاد مردی، همانگونه که مادرت تو را آزاد نامید، تو حری در دنیا و آخرت».
نیایش امام حسین (ع) در بامداد عاشورا
از امام زین العابدین (ع) روایت شده است: «صبح عاشورا، چون حسین (ع) چشم گشود و لشکر دشمن را دید، دستانش را بالا برد و گفت: «خداوندا! تو تکیه گاه من در هر سختی و امید من در هر گرفتاری هستی. در هر حادثهای که برای من اتفاق افتاده، تو تکیه گاه و ساز و برگِ منی. بسی پریشانی که دل، در آن سست میشود و چاره، اندک میگردد و دوست، انسان را وا میگذارد و دشمن، شماتت میکند و من، از سرِ رغبت به تو، نه دیگران، شکایتش را نزد تو آوردهام و تو در آن، برایم گشایش دادهای و آن را برطرف ساخته ای. تویی ولیّ هر نعمت و صاحب هر نیکی و نهایت هر مقصود[11]».
اتمام حجت امام حسین (ع) با یزیدیان
امام حسین (ع) مانند پدر و جد بزرگوارش، وظیفه هدایتگری و خیرخواهی را فرمواش نکرد و چند بار با سپاه دشمن با صدای بلند صحبت کرد.
حتی حر بن یزید ریاحی، زهیر بن قین و بریر بن خضیر نیز با کوفیان و سپاهیان یزید سخن گفتند و آنها را به یاری از حسین بن علی (ع) فرا خواندند، اما آنهایی که به فرموده امام حسین (ع) شکمهایشان از حرام پر شده بود و ایمانی ظاهری داشتند حرف حق در دلهایشان اثر نمیگذاشت و کمر به کشتن پسر رسول خدا (ص) بسته بودند.
یادآوری نماز و دعای امام حسین (ع)
ابوثمامه عمرو بن عبدالله صائدی وقتی یاران حضرت (ع) را اندک و یاران دشمن را بی شمار دید گفت: جانم به فدایت یااباعبدالله، میبینم که دشمن به شما نزدیک شده است. به خدا سوگند من باید پیش از شما کشته شوم، ان شاء الله و دوست دارم در حالی به لقای پروردگارم نائل شوم که این نمازی که وقت آن نزدیک است، به جای آورده باشم.
امام حسین (ع) سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «یادآور نماز شدی، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد؛ آری، اول وقت نماز است. سپس فرمود: «از آنان بخواه تا نماز بخوانیم».
نماز خونین در کربلا
امام حسین (ع) به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور داد که مقابلش بایستند، تا آن که حضرت بتواند با بقیه اصحاب، نماز را (به صورت نماز خوف) به جای آورد[12].
شهادتی گوارا در راه یاری جگرگوشه رسول خدا (ص)
در هنگامه نماز تیری به سمت امام حسین (ع) پرتاب شد، سعید بن عبدلله خود را سپر حضرت نمود و آن را به جان خرید و به همین صورت تیرهایی را که از سوی دشمن پرتاب میشدند میگرفت تا آن که رمقی برایش باقی نماند، بر زمین افتاده و میگفت: «بارخدایا! این قوم را لعنت کن، همانگونه که قوم عاد و ثمود را لعنت نمودی! بارالها! سلام مرا به پیامبرت برسان و به آن حضرت بگو (که در راه یاری جگر گوشهاش حسین) چه زخمهایی بر من وارد شد؛ زیرا من در راه یاری خاندان پیامبر هدفی جز تحصیل رضا و خشنودی تو نداشتم».
سعید بن عبدالله، پس از گفتن این کلام در حالی که سیزده پیکان تیر و زخمهای فراوان نیزه و شمشیر در بدنش دیده میشد، به شهادت رسید[13].
وداع یاران با امام حسین (ع)
مقتل امام حسین (ع) از وداع یاران وفادار حضرت اباعبدالله الحسین (ع) چنین میگوید: هر کدام از یاران امام عزم میدان کارزار میکرد، برای وداع خدمت حضرت میرسید و چنین میگفت: «السلام علیک یابن رسول الله»؛ درود بر تو ای فرزند رسول خدا.
امام حسین (ع) در جواب آنها میفرمود: «علیک السلام و نحن خلفک»؛ بر تو درود، ما هم به تو ملحق میشویم. سپس بخشی از این آیه شریفه را تلاوت میفرمود: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر[14]»؛ برخی از آنان (در راه خدا) کشته شدند و برخی دیگر انتظار میکشند.
جَوْن، غلام بامعرفت
جون، غلام ابوذر غفاری، برده سیاهی بود که نحوه شهادت او در مقتل امام حسین (ع) این گونه نقل شده است: امام حسین (ع) به او فرمود: «من به تو اجازه می دهم که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی. تو همراه ما برای عافیت آمدی، پس در گرفتاری ما، خود را مبتلا مساز».
جون گفت: ای پسر رسول خدا، آیا سزاوار است که من در زمان خوشی، نان خور شما باشم ولی در سختیها شما را تنهام بگذارم؟ به خدا سوگند، که بویم بد، نژادم پست، و رنگم سیاه است؛ پس بر من منت بگذار و مرا به بهشت برسان تا بدنم خوشبو، نژدام شریف و رویم سفید گردد. به خدا سوگند، هرگز از شما جدا نمیشوم تا این که این خون سیاه با خون شما درآمیزد. سپس به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید[15].
سبقت یاران امام حسین (ع) در شهادت
از دلاورمردی و شجاعت و رشادت یاران سیدالشهداء (ع) در مقتل امام حسین (ع) بسیار گفته شده است. راوی میگوید: اصحاب امام حسین (ع) برای رسیدن به فوز عظیم شهادت از یکدیگر سبقت میگرفتند، چنانکه در حالت ایشان آمده: «یاران حسین گروهی بودند، که گاه جنگ و گرفتاری و هنگام رویارویی با خیل دشمنان نیزهدار و مسلح، قلوب خود را زره پوش میکردند و خویشتن را در دهان مرگ میافکندند و جان دادن برای آنها امری سهل و آسان بود[16]».
مبارزه و شهادت بنی هاشم
درباره شهادت و مبارزه بنی هاشم در مقتل امام حسین (ع) گفته شده که روز عاشورا تا هنگامی که اصحاب (غیر هاشمی) امام حسین (ع) زنده بودند، عملا آنها به میدان جنگ رفتند و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. جنگ و مبارزه و شهادت بنی هاشم، پس از آنها آغاز شد.
پس از این که اصحاب کشته شدند کسی جز اهل بیت امام حسین (ع) نمانده بود که فرزندان حضرت علی (ع)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن (ع) و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به مبارزه گرفتند[17].
هر کدام از نزدیکان امام (ع) از جمله علی اکبر (ع)، قاسم بن الحسن، حضرت عباس (ع) و … با رجزخوانی برای دشمن و شجاعت تمام به مبارزه پرداختند و به دست شقیترین افراد به فیض شهادت نائل شدند و چه بسیار داغّهای سنگین که بر دل حضرت سیدالشهدا (ع) گذاشته شد.
حضرت علیاکبر (ع)، اولین شهید بنیهاشم
اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی، حضرت علی اکبر (ع) را اولین شهید از بنیهاشم ذکر کردهاند[18].
هنگامی که از میان جوانان بنیهاشم، پیش از همه، حضرت علی اکبر (ع) که از زیباصورتان و نیکسیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او) نگاهی مأیوسانه به قامتش انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند و گریست.
سپس فرمود: «بارخدایا! تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیهترین مردم به پیامبرت بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم».
سپس امام (ع) با صدای رسا فریاد برآورد که «ای پسر سعد! خدا رَحِم تو را قطع کند، همانگونه که تو رَحِم مرا قطع کردی»!
تشنگی شدید علی اکبر (ع)
حضرت على اکبر (ع) به ميدان شتافته، و جنگ سختى کرد و جمعى كثير از كفار را کشت. آنگاه نزد پدر بازگشت و عرض كرد: «پدرجان! تشنگى مرا كشته، و سنگينى سلاح جنگ توان را از من برده، آيا جرعه آبى هست؟[19]»
پسرم، چیزی به ملاقات با جدّت نمانده!
امام حسين (ع) به شدت گريه کرد و فرمود: «وا غوثاه! اى پسر جانم! به میدان جنگ بازگرد و اندكى جنگ نما؛ زیرا چقدر نزديك است كه جدّت محمّد (ص) را زيارت كنى و او تو را با جامى سرشار از آب سيراب كند كه بعد از آن هرگز تشنه نگردى».
شهادت حضرت علی اکبر (ع)
على اکبر (ع) به ميدان بازگشت و جنگ نمایانی کرد. منقذ بن مرّه عبدى به سويش تيرى انداخت كه على اکبر (ع) را از پاى در آمد و فریاد زد: «پدر جان، از من به تو سلام باد! اين جدّ من است كه به تو سلام مىگويد و مىفرمايد: حسین جان! با شتاب نزد ما بیا».
سپس فریادی از دل برآورد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پدر بر بالین پسر
امام حسين (ع) به میدان آمد و در كنار بدن مبارك فرزند نشست، صورتش را بر صورت فرزند نهاد و فرمود: «خداوند بكشد کسانی را كه تو را كشتند. اینها نسبت به خدا و هتک حرمت رسول او، چه گستاخ مردمی هستند. پس از تو خاک بر سر دنیا!»
مقتل امام حسین (ع) گویای مظلومیت و تنهایی و داغهای سنگین فرزندان و نزدیکان حضرت اباعبدالله (ع) است.
عمه سادات (س) بر پیکر مطهر علی اکبر(ع)
راوى در مقتل امام حسین (ع) میگويد: «حضرت زينب (س)، دخت على (ع) از خيمه بيرون آمد و از سودای دل ندا مىداد: «اى عزیزم! ای دلبندم! ای برادرزادهام»؛ این بانو آمد و خود را بر پیکر مطهر او انداخت.
امام حسين (ع) جلو آمد و او را از روی پیکر علی اکبر (ع) بلند کرد و به سوى خیمههای زنان باز گردانيد.
شهادت قاسم بن الحسن (ع)
راوى در مقتل امام حسین (ع) میگويد: «نوجوانى كه گويا صورتش چون پاره ماه مىدرخشيد به میدان آمد و به مبارزه پرداخت، ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد و آن را شكافت، نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: «عموجان! به فریادم برس».
امام حسين (ع) با شتاب مانند باز شكارى به میدان آمد و ضربت شمشيرى بر ابن فضيل وارد آورد و او دستش را سپر جان كرد و شمشير امام (ع) دستش را از آرنج قطع فرمود. ابن فضيل فرياد بر آورد، فريادش را لشكر شنيده و حمله كرده تا نجاتش دهند، که در زیر سم اسبان پامال شد و به هلاکت رسید.
چه ناگوار است برای عمو
راوی میگوید: بعد از فرو نشستن غبار جنگ، امام حسين (ع) را ديدم كه بر سر آن نوجوان ايستاده و قاسم از شدت درد پای خود را بر زمین میسایید.
امام (ع) با دیدن این منظره فرمود: «از رحمت خدا دور باشند آنان كه تو را كشتند، در روز قيامت جدّ و پدر تو از آنان بازخواست خواهند نمود».
بعد فرمود: «به خدا سوگند، بر عمويت ناگوار است از اين كه او را بخوانى و او تو را اجابت نکند، ليكن سودى برايت نداشته باشد: به خدا سوگند، امروز، روزى است كه دشمنان عمویت بسیار و یاور او اندك است».
بعد از آن حضرت (ع) قاسم را در آغوش گرفته و او را به سوی خیام آورد و در ميان شهداى اهل بيت (ع) قرار داد[20].
کوچکترین سرباز عاشورا
ندای یاری طلبی امام حسین (ع) به گوش زنان حرم رسید. فریاد شیون و گریه از آنها برخاست. امام حسین (ع) به درِ خیمه آمد و به حضرت زینب (س) فرمود: «خواهرم! کودک کوچک (و شیرخوار) مرا بده تا او را برای آخرین بار دیده و با او وداع کنم».
حضرت، کودک را دستان مبارک خویش را گرفته بود، هنگامی که خم شد تا او را ببوسد، ناگهان حرملة بن کاهل اسدی تیری به سوی او پرتاب کرد، آن تیر گلوی کودک را درید و گوش تا گوش او را بریده و کودک ذبح شد، امام حسین (ع) به زینب فرمودند: «فرزندم را بگیر!»
سپس هر دو دست خویش را زیر گلوی او گرفته و هنگامی که کف دستانش مملو از خون میگشت، آن خون را به سوی آسمان میپاشید و می فرمود: «این مصیبتها بر من سهل و آسان است؛ زیرا خداوند شاهد آن است[21]».
امام باقر (ع) فرمود: «اگر قطرهای از آن خون به زمین میریخت، عذاب نازل میشد[22]».
لازم به ذکر است که در مورد شهادت علی اصغر دو قول است. یکی این که طفل شیرخوار هنگامی که در آغوش امام حسین (ع) بود به شهادت رسید (همان قولی که از لهوف نقل شد). قول دیگر این که علی اصغر در میدان جنگ بر روی دست امام، توسط دشمن هدف تیر قرار گرفت و به شهادت رسید[23].
اهل بیت من! شکیبا باشید
پس از آن از اهل بيت امام (ع) يكى پس از ديگرى به ميدان شتافته و به شرف شهادت نائل آمدند، امام در آن حال بانگ برآورد: «اى عموزادگانم، اى اهل بيتم! شكيبايى كنيد، صابر باشيد، به خدا از امروز ديگر خوار و ذلیل نخواهید شد[24]».
امام حسین (ع) مظهر شجاعت
یکی از راویان کربلا در مقتل امام حسین (ع) درباره شجاعت و دلیری سید و سالار شهیدان میگوید: «به خدا سوگند، هرگز کسی را قویدلتر و شجاعتر از حسین (ع) ندیدم، در حالی که همه یاران و فرزندان او و خاندانش شهید شده بودند و دشمن گرداگرد او را احاطه کرده بود.
لشکریان ابن سعد بر او حمله میبردند؛ اما به محض این که او شمشیر میکشید و بر آنها حمله میکرد، چونان گوسفندانی که از حمله گرگ فرار میکنند، از مقابل شمشیر آن حضرت فرار میکردند.
هنگامی که حسین (ع) بر آن لشکر سی هزار نفری حمله میبرد، آنها همانند ملخهایی که پخش میشوند، فرار میکردند، سپس امام به جایگاه و مرکز حمله خود باز میگشت و میفرمود: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ[25]».
طلب پیراهن کهنه
از قساوتهای دشمنان در کربلا، عریان کردن جسم امام حسین (ع) بر روی خاک بود. امام، برای پیشگیری از این ظلم، روز عاشورا قبل از عزیمت به میدان شهادت ، کنار خیمه ها آمد و از خواهرش زینب (س)، جامه و شلواری کهنه طلبید و آنها را با دست پاره پاره کرد و بر تن پوشید تا کسی پس از شهادتش در آن جامه ها رغبت نکند و به طمع آن لباس، او را عریان نسازد.
اما ابجر بن کعب جنایت کرده آن را پس از شهادت امام (ع) از تن او در آورد و حسین (ع) را عریان در کربلا نهاد. از آن پس دستهایش مانند دو تکه چوب خشک شد.[26]

آخرین سفارش امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع)
از امام زینالعابدین (ع) روایت شده که میفرمایند: «پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایشان خون، فوران میکرد، فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه (س) آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله (ص) و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد آن را بخواند».
سپس فرمود: بخوان: «بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا به جای«و افعل بی کذا و کذا[27]» حاجات خود را ذکر کنی.
به حقّ ياسين و قرآن حكيم، و به حقّ طاها و قرآن عظيم! اى كه بر حاجتهاى درخواست كنندگان، توانايى! اى كه از درون [همه] آگاهى! اى كه رنج جانها را مى زُدايى! اى كه [غم] گرفتاران را مى گشايى! اى كه بر پيرمرد فرتوت، رحم میكنى! اى روزى رسان كودكِ خردسال! اى كه به تفسير، نياز ندارد! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و برايم چنين و چنان كن».
نیایشهای امام حسین (ع) در آخرین لحظات
و چه زیباست در مقتل امام حسین (ع) روایت آخرین مناجات حضرت در واپسین لحظات عمرش با معبود خویش که این چنین فرموده است:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ، عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ، شَدِیدُ الْمِحَالِ، غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ، عَرِیضُ الْکِبْرِیَاءِ، قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ، قَرِیبُ الرَّحْمَةِ، صَادِقُ الْوَعْدِ، سَابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاَءِ، قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ، مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ، قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیْکَ، قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ إِذَا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ إِذَا ذُکِرْتَ،
أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خَائِفاً وَ أَبْکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً، احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا (بِالْحَقِّ) فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَ وَلَدُ (وُلْدُ) حَبِیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الَّذِی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ[28]»؛
خداوندا! تو بلندمقام، با جلال و جبروت، محکم تدبیر، بىنیاز از خلق و دارای کبریایى پهناور هستی. بر هر چیز که بخواهی توانایی و رحمتت نزدیک، وعدهات صدق، نعمتت فراوان و امتحانت نیکو است. در هنگامی که تو را بخوانند، نزدیک هستی، بر آفریدههایت احاطه داری و پذیرنده توبه کسی هستی که به درگاهت توبه کند. بر هر چه اراده کنی، توانا هستی و هر چه را بطلبی مییابی، هرگاه سپاست گویند، بسیار سپاس میگویی و هرگاه یادت کنند، بسیار یاد میکنی.
نیازمندانه تو را میخوانم و فقیرانه مشتاق توام و ترسان به تو پناه میبرم، و مخزون به درگاهت میگریم. و در حال ناتوانی، از تو کمک میخواهم و بر تو توکل میکنم که مرا کفایت نمایی بین ما و قوم ما [به حق] حکم فرما؛ چرا که آنان ما را فریفتند و با ما خدعه کردند؛ ما را تنها گذاشتند و با ما پیمان شکنی کردند و به کشتن ما کمر بستند در حالی که ما خاندان پیامبرت و فرزندان حبیبت، محمد بن عبدالله (ص) هستیم؛ [همان پیامبری] که او را به رسالت برگزیدی و بر وحی خود امینش قراردادی پس در این امر، برای ما گشایش و راه خروجی قرار ده؛ به مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان!

شهادت امام حسین (ع)
امام حسین (ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذیالجوشن و به نقلی سنان بن انس سر مبارک حضرت را جدا کرد و همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.
عمر سعد در اجرای فرمان ابنزیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن امام حسین (ع) تاختند و استخوانهای او را درهمشکستند.
زنان و کودکان و امام سجاد (ع) که آن روز بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر از یارانش، روز ۱۱ یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد (ع) در همان محلِ شهادت یعنی سرزمین کربلا به خاک سپرده شد[29].
سخن آخر
در پایان سخن باید گفت که ذکر وقایع عاشورا در مقتل امام حسین (ع) بسیار است و در این مقال نمیگنجد که همه آن ذکر شود. اما به مطالبی هر چند کوتاه در خصوص رفتارها و گفتارها و مصائبی که توسط دشمن ملعون بر خاندان پیامبر (ص) رسید، پرداخته شد.
همچنین روشن گردید که امام حسین (ع) و یاران باوفایش و خاندان شجاعش همه برای جلب رضای پروردگار و احیای دین اسلام تا آخرین لحظه به مقاومت در مقابل دشمن پرداختند و به لقاء حضرت دوست دست یافتند و قیام امام حسین (ع) در روز عاشورا در تاریخ جاودانه گشت.
[1] . مقتل جامع سیدالشهدا، ج ۱، ص ۶۸۳.
[2] . لهوف سید بن طاووس، ص ۱۱۳.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . همان، ص ۱۱۵.
[6] . شاید منظور امام از جمله «پسر زن بزچران» تحقیر شمر و اشاره به پستی او باشد.
[7] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۵۶۱.
[8] . الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۱.
[9] . همان، ص ۱۴۱.
[10] . همان، ص ۱۳۵-۱۳۹
[11] . الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۶.
[12] . لهوف، ص ۱۵۳.
[13] . لهوف، ص ۱۵۳.
[14] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۰۹.
[15] . تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج ۱، ۷۹۹.
[16] . لهوف، ص ۱۵۵.
[17] . مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص ۲۶.
[18] . مقتل جامع سیدالشهداء (علیهالسلام)، ج ۱، ص ۸۱۷.
[19] . لهوف، ص ۱۵۷.
[20] . لهوف، ص ۱۵۹.
[21] . لهوف، ص ۱۶۱.
[22] . مقاتل الطالبین، ص ۹۰.
[23] . برگرفته از مقتل جامع سیدالشهدا (علیهالسلام)، ج ۱، ص۸۵۳.
[24] . لهوف، ص ۱۵۸.
[25] . لهوف، ص ۱۶۳.
[26] . بحارالانوار، ج 45 ، ص ۵۷ ـ ۵۴.
[27] . دعوات، قطبالدین راوندی، ص54.
[28] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص ۸۲۷-۸۲۸.
[29] . تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۵.