فهرست مطالب این مقاله را ببینید
بنا بر آموزههای قرآن کریم مرگ یا به تعبیری موت به معنای عدم و نیستی نمیباشد بلکه به معنای جدا شدن روح از بدن است تا انسان از این دنیا به عالم دیگر منتقل شود. این اتفاق اسرار فراوانی دارد که عقل بشر از آن عاجز است. سوالات مختلفی در اینباره وجود دارد از جمله:
- مرگ تلخ است یا شیرین؟ اندوه یا خوشحالی در لحظۀ مرگ برای چه کسانی است؟
- منظور از قبر چیست؟ این که در این روایات آمده قبر انسانها، باغی از بهشت یا حفره ای از جهنم است آیا منظور همین قبر خاکی است؟
- تَوَفّی یا قبض روح به چه معنا است؟
- فرشتگان به چه شکل در مقابل ما ظاهر میشوند؟
- در هنگام زنده شدن دوباره انسانها چگونه ممکن است این بدن که معدوم شده دوباره برگردد؟
در این مقاله بر پایه آیات قرآن کریم به بررسی مسأله مرگ و حالات انسانها
در زمان مرگ پرداخته و به سوالات بالا پاسخ داده میشود. ابتدا چکیدهای از مطالب
ارائه شده است:
چکیده
مرگ از دیدگاه قرآن
بر اساس آیات قرآن کریم انسان پس از عبور از زندگی دنیا مراحلی را طی میکند؛ نخستین مرحله، دوران برزخ و پس از آن زنده شدن در صحنهٔ قیامت و در نهایت روانه شدن به جایگاه همیشگی، بهشت یا جهنم است. ورود به دوران برزخ با روی آوردن مرگ آغاز میشود. مرگ پدیدهای است که به گونهای جداگانه باید بررسی شود. مسائلی که هنگام مرگ برای آدمی رخ میدهد اهمیت ویژهای دارد. قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) مباحثی را در این زمینه طرح کردهاند که در این مقاله به پارهای از آنها اشاره میکنیم.
فرا رسیدن «موت» برای انسان لحظۀ پایان زندگی دنیا و ورود به عالم برزخ است و میتوان مرگ را عامل انتقال انسان به آن جهان دانست. در اینباره نکات زیر درخور توجه است.
1. بقا در حالت موت
«موت» برای انسان حالتی وجودی است که در آن حالت انسان هم ادراک و شعور دارد و هم از نوعی احساس برخوردار است. انسان در حالت مرگ لذت و رنج را حس میکند، ولی این احساس با آنچه در زندگی دنیا است، تفاوت دارد.
تفاوت حالت موت با حالت حیات این است که انسان در حالت موت ابزار فعالیت، یعنی بدن، را در اختیار ندارد. عموم مردم دوران برزخ خود را در حالت وجودی «موت» میگذرانند و گروهی مانند «مقتولین فی سبیل الله» در حال حیات هستند. برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع به مقاله «معاد در قرآن» مراجعه نمایید.
2. زیبایی یا تلخی مرگ
لحظۀ مرگ برای همگان فرامیرسد و کسی را از آن گریزی نیست: ﴿ كُل نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ …﴾ [1] اما این تقدیر برای همگان چهرهای یکسان ندارد و حتی تصور آن در اذهان نیز متفاوت است؛ برخی به شدت از آن در هراسند و جمعی در تب و تابش نگران و گروهی اندک نیز مشتاق آن.
این گروه اندک برگزیدگان ویژۀ خدای رحماناند که قرآن آنان را «اولیاء الله» نامیده و تصور مطلوب و شیرین ایشان از مرگ را نشانی از این مرتبه بر شمرده[2] و ظالمان را، که پیشفرستادههایشان به سرای آخرت مایۀ امیدی برای ایشان نیست، از چنین تصور زیبایی بیگانه قلمداد کرده است. قرآن کریم میفرماید:
﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * ٭ وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾ [3]
ای رسول ما، یهودیان را بگو: «ای جماعت یهود، اگر میپندارید که به حقیقت، اولیای خدایید نه مردم دیگر، پس تمنای مرگ کنید، اگر راست میگویید.» ولی آنان به خاطر اعمال بدی که پیش فرستادهاند، ابداً آرزوی مرگ نمیکنند و خداوند بر حال ظالمان آگاه است.
پس تصور مرگ هم شیرین و خوشگوار است و هم ترسناک و موجب آزار و هر یک از این حالات بستگی به این دارد که چه کسی آن را تصور کند.
حالات گوناگون انسانها در لحظۀ مرگ
قرآن کریم در سورۀ واقعه در تبیین لحظات مرگ انسان میفرماید:
﴿ فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ*٭ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * ٭ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلكِن لَّا تُبْصِرُونَ * ٭ فَلَوْلا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ *٭ تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ [4]
پس چگونه خواهد بود هنگامی که جان به گلو برسد و شما در آن هنگام (که وی در لحظات آخر زندگی است) او را مینگرید. در آن هنگام، ما به او نزدیکتریم، ولی شما بصیرت ندارید (و آنچه را او میبیند، شما نمیبینید). اگر کار به دست شما است و شما را آفرینندهای نیست که به صحنهٔ حساب و کتاب آورد، اگر راست میگویید او را به زندگی بازگردانید.
و سپس مردم را در لحظۀ مرگ به سه دسته تقسیم میکند و میفرماید:
﴿ فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * ٭ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ* ٭ وَأَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ * ٭ فَسَلامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ *٭ وَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ *٭ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ٭* وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ﴾ [5]
بدانید، آن که از مقربان بارگاه ربوبی است، از همین لحظۀ مرگ در آسایش و نعمت بهشت ابدی است. اما اگر از اصحاب یمین است، سلامی برای تو است از اصحاب یمین (و باید خاطرت از جهت اصحاب یمین آسوده باشد.) و اما اگر از منکران گمراه است، نصیب او حمیم جهنم است و مواجه شدن با آتش دوزخ.
و سپس برای تثبیت این مسأله، میفرماید:
﴿ إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ٭ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾ [6]
این وعده و وعید الهی به یقین حق است و حقیقت. پس نام بزرگ خدای خود را تسبیح کن.
با توجه به این آیات روشن میشود که افراد گوناگون در لحظۀ مرگ با مسائل گوناگونی روبهرو میشوند و هر کدام مطابق وضعیت خویش ماجرایی دارند.
مرگ؛ لحظۀ یقین
به هنگام روی آوردن مرگ، همهٔ انسانها به عوالم غیب و عالم آخرت مؤمن میشوند؛ زیرا پردهها کنار میرود و حقایق عالم غیب در برابر دیدگاه انسان جلوهگر میشود و فرد، فرشتگان مرگ را مشاهده میکند. اما ایمانِ آن لحظه دیگر کارساز نخواهد بود، همچنانکه در روز قیامت نیز همه مؤمن میشوند ولی ایمانشان به کارشان نمیآید. قرآن کریم میفرماید:
﴿ يَوْمَ يَأتِی بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِيمانِها خَيْراً …﴾ [7]
روزی که بعضی آیات (غضب) پروردگار تو فرارسد، در آن روز ایمان هیچ کس برای او سود نبخشد، اگر پیش از آن ایمان نیاورده باشد و یا در ایمانش کسب خیر و سعادت نکرده باشد، ايمان آوردنش سود نمیبخشد.
پس همگان هنگام مرگ و در مراحل پس از آن به خدا، فرشتگان و عوالم پس از آن ایمان میآورند؛ چنانکه در صحنهٔ قیامت میگویند:
﴿ هَذا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴾ [8]
این همان صحنهای است که خدای رحمان وعده داده بود و پیامبران الهی سخنی صادقانه گفتند.
این ایمان آنچنان جدی است که قرآن کریم آن را یقین نامیده است؛ چنانکه دربارۀ بهشتیان میفرماید:
﴿ فِی جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ ٭* عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ٭ مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ * ٭ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* ٭ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * ٭ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ٭ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * ٭ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ﴾ [9]
اصحاب یمین در بوستانهای بهشت از دوزخیان میپرسند: «چه عاملی شما را به دوزخ کشید؟» میگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمیکردیم و ما همواره با اهل باطل به بطالت میپرداختیم و ما روز جزا را تکذیب میکردیم، تا آنکه (با پیش آمدن مرگ) حالت یقین به ما روی آورد.»
اینها میگویند که ما آنقدر به راه باطل خود ادامه دادیم تا لحظۀ یقین، که لحظۀ مرگ است، فرارسید.[10] اعمال باطل مقدمۀ یقین نیستند؛ زیرا ترک نماز و انکار قیامت جز به گمراهی انسان نمیافزاید، بلکه منظور از یقین در این آیه فرارسیدن لحظۀ مرگ است که همگان در آن لحظه، ایمانی در حد یقین پیدا میکنند؛ زیرا با حقایق پس از مرگ و حضور فرشتگان روبهرو میشوند.
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (ص) این مسأله را چنین بیان میکند:
﴿ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأتِيَكَ الْيَقِينُ﴾ [11]
پروردگارت را عبادت کن تا ساعت یقین بر تو فرارسد.
روشن است که مفهوم آیۀ شریف این نیست که عبادت پیامبر اکرم (ص) مقدمهای برای رسیدن به یقین است؛ زیرا یقین به حقایق عالم غیب در قلب پیامبر اکرم (ص) وجود داشته است. بلکه مراد، فرارسیدن لحظۀ مرگ است.
اندوه یا خوشحالی در لحظۀ مرگ
از آنجا که همگان در لحظۀ مرگ به ایمان و یقین میرسند، لحظۀ مرگ برای برخی ناخوشایند و برای جمعی بسیار فرحبخش است. اولیای الهی با روی آوردن مرگ احساس راحتی میکنند؛ راحتی از هم و غم دنیا و احساس آرامش از بار امانت الهی که آن را به خوبی به مقصد رساندهاند، اما دنیاپرستان را حسرت و اندوه فرا میگیرد؛ اندوه از جدا شدن محبوبهای دلشان که عمری در راه آنها، به هر کاری که نباید، دست یازیدند، اندوهی همراه با وحشت؛ وحشت از رودررو شدن با اعمال خویش و کیفر الهی. امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ لحظات مرگ و حالات آن میفرماید:
«فریفتگان دنیا را میبینید که دستگیر شدند و در چنگال مرگ اسیر، نه راه گذشت از خطا برایشان است و نه راه بازگشت به دنیا، چگونه چیزی را که بدان جاهل بودند برایشان فرود آمد و حادثۀ فراق از دنیا، که خود را از آن ایمن میپنداشتند به آنان روی نمود و پیشدرآمد وعدههای اخروی که به آنها داده شده بود، پیش آمد، آنچه به آنها روی آورده وصفناشدنی است. دو چیز ناگهان به آنها روی آورده: سختی مردن، و دریغ خوردن بر دنیای از دسترفته، اندامشان از آن سختی سست شده و اختیار از کفشان برون گشته و رنگ آنها از بیم مرگ دگرگون شده است.
پس مرگ بیشتر چنگ اندازد، تا آنکه میان او و گفتارش فاصله اندازد (و زبانش از کار افتد)، او در میان اهل و خانواده خود، با چشم مینگرد و با گوش میشنود، در حالی که هنوز عقل و ادراکش باقی است، میاندیشد که سرمایۀ عمر را در چه راهی تباه و سپری کرده و روزگارش را چگونه به پایان رسانیده است، به یاد اموالی میافتد که حلال و یا شبههناک بوده، از هر جا به دستش رسیده گرد آورده است و جمعآوری آن گریبانگیر او شده است.
اینک در آستانۀ فراق و جدایی از آنها است، اموال او برای کسانی خواهد بود که پس از او هستند. آنان از لذتهای آن برخوردار میگردند در حالی که عواقب و تبعات آن بر دوش او باری گران است و او نسبت بدان پابسته و گروگان. آری، از آنچه به هنگام مرگ از حقیقت کارش آشکار میشود، دست ندامت به دندان میگزد و به آنچه در ایام عمر بدان علاقهمند بود، بیمیل میشود و آرزو میکند که ای کاش آن کس که در گذشته به ثروت او رشک میبرد، این اموال را جمع کرده بود.
پیوسته مرگ در کالبدش پیش میرود تا آنکه گوش او مانند زبانش از کار بازمیایستد، پس در میان خانوادۀ خود افتاده، نه میتواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش خود چیزی بشنود، پیوسته به چهرۀ آنان مینگرد، جنبش زبانها را میبیند، ولی بازگشت کلماتشان را نمیشنود. سپس چنگال مرگ تمام وجودش را میگیرد و دیگر چشمش هم نمیبیند همانسان که گوش نمیشنود و روح از کالبدش خارج میشود و در میان اهل و خانوادۀ خود مرداری میشود که همه از او میرمند و از نزدیکی به او دوری میجویند.
نه با آن کس که میگرید، همراهی میکند و نه آن کس را که فرایش میخواند، اجابت میکند. آنگاه او را به زمینی که در آن خط کشیده و قبر او را مشخص کردهاند، میبرند و آنجا او را به کردارش میسپارند و برای همیشه از دیدارش چشم میپوشند. تا آنجا که میعاد الهی سررسد و قضای الهی رسد و آیندگان به گذشتگان ملحق شوند و …» [12]
همچنین از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند:
«سوگند به آن که جان محمد در دست او است اگر بازماندگان میت موقعیت و محل مرده را میدیدند و سخن او را میشنیدند، هر آینه از مردۀ خود غافل میشدند و او را فراموش میکردند و بر خویشتن میگریستند. چون مرده را بر روی تابوت حمل میکنند، روحش بر فراز تابوت و بر گرد آن میگردد و ندا سرمیدهد که ای اهل من و ای فرزندان من، دنیا با شما بازی نکند، آنسان که با من بازی کرد؛ مال دنیا را از حلال و غیرحلال جمعآوری کردم، آن را برای غیر خود گذاشتم، پس عیش و گوارایی آن برای دیگران است و عواقب و تبعات آن برای من، پس بترسید و حذر کنید از مثل آنچه بر من وارد شده است.»[13]
ای که دستت میرسد شو کارگر چون فتی از کار خواهی زد به سر
سخن پیرامون حالات انسان در لحظۀ مرگ و پس از آن بسیار است. از همان لحظه است که چشم آدمی باز میشود و جایگاه خویش را میبیند و در همین هنگام است که سیهکاران به اندوه دچار میشوند و نیز در همین لحظه است که مؤمنان نیکوکردار با بشارتهای فراوان روبهرو میشوند.
دوره پیشنهادی : ” آخرین سفــر ” مباحثی از معاد در قرآن . ۵۴۰ دقیقه آموزش تصویری. برای دیدن این دوره اینجا کلیک کنید.
خوشحالی پاکان
سُدَیر صیرفی میگوید: از امام صادق (ع) سؤال کردم که ای فرزند رسول خدا (ص) جانم فدای تو باد، آیا مؤمن از قبض روحش کراهت دارد و ناخشنود است؟ حضرت فرمودند:
نه به خدا، هنگامی که فرشتۀ مرگ برای قبض روح او میآید، در آغاز بیتابی میکند. فرشتۀ مرگ بدو میگوید: «ای ولی خدا جزع و بیتابی مکن، به همان خدایی که محمد (ص) را مبعوث فرمود، من برای تو نیکیرسانتر و مهربانتر از پدری هستم که نزد تو باشد. چشم خود را بگشا و بنگر»، آنگاه چشم میگشاید، رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا و امام حسن و امام حسین و امامان از ذریۀ او (ع) را میبیند. آنگاه بدو گفته میشود که این رسول خدا است و این علی مرتضی و فاطمه و حسن و حسین و اینان ائمۀ هدی (ع) و رفیقان تو هستند.
سپس منادی از جانب ربّالعزّة، روح را ندا میدهد و میگوید: «ای نفسی که به محمد و اهل بیت او اطمینان یافتی، بازگرد به سوی پروردگارت در حالی که خرسند به ولایت هستی و به ثواب اعمالت پسندیدهای، در زمرۀ بندگان و خاصان من، که محمد (ص) و اهل بیت او هستند، درآی و بر بهشت من داخل شو»؛ در این حالت نزد او هیچ چیز از پرکشیدن روحش و ملحق گشتن به منادی حق، محبوبتر و خوشایندتر نیست.[14]
با این حساب لحظۀ مرگ بسی حساس است و برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود.
در حدیثی از امام سجاد (ع) آمده است:
شدیدترین حالات بر بنیآدم در سه لحظه است: اول، هنگامی که ملک الموت را دیدار میکند. دوم هنگامی که از قبرش خارج میشود و سوم هنگامی که در صحنهٔ قیامت در پیشگاه پروردگار بزرگ میایستد که سرنوشت او یا به سوی بهشت است یا به سوی آتش.
در ادامۀ این حدیث مطالبی آمده است که خلاصۀ آن چنین است:
اگر در هنگام مرگ و در لحظۀ خروج از قبر و به هنگام حضور در پیشگاه رب العالمین، از اهل نجات بودی، در این صورت موقعیت مناسب خویش را خواهی یافت و چنانچه از اهل نجات نبودی، به هلاکت خواهی افتاد …. مجرمین در دوران برزخ، در معیشتی سخت به سر خواهند برد …. به خدا قسم که قبر، یا باغی است از باغهای بهشت و یا گودالی است از گودالهای جهنم.[15]
البته منظور از قبر در این روایات و برخی روایات دیگر، آنچنان که مرحوم مجلسی فرموده است، جایگاه انسان در عالم برزخ است.[16]
3. توفّی نفس یا قبض روح
قرآن کریم دربارۀ مرگ انسانها اصطلاح «تَوَفِّی نفس» را به کار میبرد.
«تَوَفِّی» از ریشۀ «وَفَی» و از باب «تَفَعُّل» است؛ «وفی» به معنای پرداخت کردن چیزی است و در باب «تفعُّل» معنای دریافت میدهد، همانند «إلقاء» و «تلقّی» که اولی به معنای افکندن و دومی به معنای گرفتن است. توفّی نیز به معنای دریافت کامل چیزی است.
منظور قرآن از نفس انسان همان حقیقت انسان است؛ به بیان دیگر نفس در قرآن معادل «روح» در اصطلاح عامیانه است. بدین ترتیب «توفّی نفس» به معنای قبض روح است.
در قرآن کریم آیات زیادی دربارۀ توفّی نفس آمده است که در اینجا تنها به دو آیه، که حاوی نکات بیشتری است، میپردازیم.
آیۀ اول: در سورۀ زمر آمده است:
﴿ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِی قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِی ذلِكَ لَآياتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [17]
خداوند نفْسها را هنگام موت آنها دریافت میکند و آن کس را که نمرده، موقعی که به خواب میرود [قبض روحش میکند] سپس آن کسی را که [به هنگام خواب،] مرگش دررسد، نگه میدارد و دیگران را [به پایگاه بدن] میفرستد، تا زمانی که سرآمد معین [برای وی] فرا رسد. محققاً در این امر نشانههایی است برای آنها که بیندیشند.
در این آیۀ شریف نکات زیر درخور توجه است:
الف ـ در این آیه قبض روح یا توفّی نفس به خدای سبحان نسبت داده شده، ولی در برخی آیات به فرشتگان نسبت داده شده است.[18] روشن است که خدای سبحان حکم صادر میکند و فرشتگان الهی مجریان فرمان او و مدبران امور الهی[19] هستند. بنابراین، توفّی نفس به هر دو مورد میتواند نسبت داده شود.
ب ـ در این آیه «موت» به نفس نسبت داده شده است؛ «حین موتها»، که در آن ضمیر «ها» به «الأنفس» برمیگردد؛ بنابراین:
اولاً: نفس آدمی به حالت موت میرود؛
ثانیاً: ملائکه همان نفس یا روح را دریافت میکنند؛
ثالثاً: نفسی که در حال موت دریافت میشود، وجود دارد. چرا که موت حالتی وجودی از انسان است نه حالتی عدمی؛ یعنی، روح وجود دارد و از ادراک و احساس برخوردار است، ولی پس از فرا رسیدن مرگ ابزار بدن را در اختیار ندارد. این مسأله در مقاله «معاد در قرآن» به تفصیل بررسی شده است.
ج ـ مسألهٔ «توفّی» و «قبض روح» تنها در زمان مرگ منحصر نیست، بلکه هنگام خواب نیز انسان به نوعی قبض روح میشود؛ به بیان دیگر هنگام خواب نیز نفس دریافت میشود، چنانکه در جایی دیگر فرموده است:
﴿ وَهُوَ الَّذِی يَتَوَفَّاكُمْ بِالَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضىٰ أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ [20]
او است خدایی که در شب، که به خواب میروید، شما را قبض روح میکند و آنچه را در روز انجام میدهید، میداند و سپس شما را در روز، برمیانگیزد، تا به اجلی که تعیین شده است، برسید. سپس بازگشت شما به سوی او است. پس شما را به هر آنچه کردهاید، آگاه میکند.
در این آیه نیز اصطلاح «توفّی» برای هنگام خواب در شب و اصطلاح «مبعوث شدن» برای بیداری در روز به کار رفته است؛ به بیان دیگر، قرآن کریم همان اصطلاحی را که برای مرگ به کار میبرد برای خواب هم به کار برده و همان اصطلاحی را که برای زنده شدن در قیامت به کار میبرد برای بیداری از خواب هم به کار برده است. پس این سخن که: «النَوْمُ أَخُ الْمَوْتِ»؛[21] خواب برادر مرگ است، سخنی بجا و واقعی است.
د ـ در آیۀ یادشده برای بیدار شدن از خواب تعبیر ارسال و فرستادن نفس به کار رفته است. گویا هنگام خواب، نفس (یا روح) موقتاً از سلطنت بدن عزل میشود و هنگام بیداری دوباره به فرماندهی منصوب میشود تا زمام کار را به دست گیرد.
هـ ـ «اجل مسمّی» که در این آیه آمده است، همان مرگی است که برای هر کسی مقدر شده است و سرآمد زندگی دنیای او خواهد بود. کسی که میخوابد اگر زمان مرگش نرسیده باشد، دوباره بیدار میشود و به حیات خود ادامه میدهد تا خواب بعدی فرا رسد و در نهایت پس از پشت سر گذاشتن آخرین خواب، اجل او در آخرین بیداری فرامیرسد. بنابراین، انسان یا در آخرین خواب که قبض روح شده است، نگه داشته میشود و یا در آخرین بیداری قبض روح میشود.
در قسمت پایانی آیه چنین فرموده است: ﴿ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآياتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾؛ قرآن کریم با بیان این عبارت، علاوه بر اینکه انسانها را به اندیشیدن دربارۀ مرگ و قبض روح دعوت میکند، به آنها وعده میدهد که اگر کسی بیندیشد، نشانههای بیشتری از حقایق برای او آشکار میشود.
آیۀ دوم: در سورۀ سجده آمده است:
﴿ وَقَالُوا أَإِذا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ * * قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾ [22]
کافران میگویند: «آیا پس از آنکه ما در زمین گم شویم [و اثری از ما باقی نماند] آیا باز ما در خلقتی جدید خواهیم بود؟» بلکه واقعیت این است که آنها به لقای پروردگارشان کافر شدهاند [و سپس به اشکالتراشی میپردازند.] ای پیامبر، به آنها بگو: «همان فرشتۀ مرگی که بر شما گمارده شده است، دریافتتان میکند و سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید».
شبهه ای درباره زنده شدن بعد از موت
در این آیۀ شریف، دو نکته هویدا است: کفار میگفتند که ما پس از مرگ در زمین گم میشویم و ذرات بدن ما هر کدام به گوشهای میرود و پس از مدتی هیچ اثری از ما باقی نمیماند و بر فرض پس از اینکه از بین رفتیم، دومرتبه ذرات بدن ما را جمع کنند و بدنی همانند بدن کنونی بسازند و آفرینش جدیدی را پدیدار کنند، آیا موجودی که دوباره آفریده میشود، خود ما هستیم یا موجودی دیگر مثل ما؟
به بیانی دیگر این فرد بازسازیشده کسی شبیه ما است، ولی خود ما از بین میرویم و بازگشتنی نیستیم؛ مانند اینکه ساختمانی را خراب و پودر کنند و دومرتبه از ذرات آن، ساختمانی همانند ساختمان پیشین بسازند، در این صورت ساختمان دوم همان ساختمان نخستین نخواهد بود، بلکه چیزی مثل آن خواهد بود. این سخن همان شبهۀ اعادۀ معدوم است؛ به این معنا که چیزی که معدوم و نابود شود، بازگشت آن به وجود محال است.
قرآن کریم پیش از بیان پاسخ این شبهه، انگیزۀ آنها را از طرح این اشکال اینگونه بیان میکند که طرح این اشکال امری واقعی نیست، بلکه حقیقت این است که این مخالفان نخست راه کفر به آخرت را پیمودهاند، آنگاه بهانهجویی میکنند. نظیر این سخن در سورۀ قیامت هم آمده است:
﴿ بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ* * يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ﴾ [23]
بلكه انسان مىخواهد هر چه پيش رود گناه كند. مىپرسد روز قيامت چه وقت است؟
واقعیت این است که انسان میخواهد راه خودکامگی را به روی خود بگشاید؛ چون اعتقاد به معاد، وجدان او را هنگام گناه و تجاوز آزار میدهد و نگرانی حساب و کتاب و کیفر الهی خود عاملی بازدارنده است. انسان برای اینکه مانعی در مسیر هواهای نفسانی خویش نبیند، مسأله معاد را زیر سؤال میبرد و آن را انکار میکند.
پاسخ شبهه: سپس در بیان پاسخ شبهه میفرماید که چنین نیست که هنگام مرگ شما گم بشوید، آنچه گم میشود، عناصر بدن شما است، ولی حقیقت شما را، که نفس (یا روح) شما است، فرشتۀ مرگی که بر شما گمارده شده است، دریافت میکند تا روز قیامت فرارسد و پس از بازسازی بدن به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید و در محضر او حضور مییابید. به دیگر سخن، حقیقت نفس شما دوباره با بدنی جسمانی محشور میشود و این خود شما هستید که در قیامت زنده خواهید شد.
4. فرشتگانِ مأمور مرگ
فرشتگان الهی امور انسانها را به فرمان الهی در دست دارند و به اجرا میگذارند. برخی از فرشتگان مأمور نگهداری افراد بشر از حوادث هستند،[24] فرشتگانی دیگر اعمال او را ثبت و بایگانی میکنند[25] و فرشتگانی نیز مقدرات الهی را دربارۀ انسان اجرا میکنند که از جملۀ آنها فرشته یا فرشتگانیاند که مأمور قبض روح انسانها هنگام مرگ هستند.[26] بدین ترتیب دو نکته دربارۀ فرشتگان مرگ درخور توجه است.
الف ـ حضور فرشتگان مأمور
چنانکه پیشتر نکاتی به اشارت گفته شد، فرشتگان مأمور الهی، هنگام مرگ و خروج روح از بدن، در بالین محتضر حاضر میشوند و با او سر سخن را باز میکنند و چهرۀ خود را به او مینمایانند؛ به گونهای که شخص در آن حالت خود را از آنِ جهانی دیگر میداند و آن فرشتگان از اطرافیان او به وی نزدیکتر هستند؛ چنانکه میفرماید:
﴿ فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ* وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ٭ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلكِن لَّا تُبْصِرُونَ﴾ [27]
آنگاه که جان به گلوگاه برسد، در آن حالت شما نظاره میکنید و ما در آن هنگام به او از شما نزدیکتریم، اما شما [مأموران الهی را] نمیبینید.
ب ـ چگونگی حضور فرشتگان
حضور فرشتگان الهی برای همگان یکسان نیست؛ این فرشتگان برای پاکان و نیکان با رویی باز و خندان و در برابر ظالمان و کفرپیشگان با چهرهای خشن ظاهر میشوند. در این زمینه آیات زیر درخور توجه است:
﴿ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ٭* فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جهنّم خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ﴾ [28]
وقتی فرشتگان کسانی را که نفس خود را ظلمانی کردهاند قبض روح میکنند، آنها سرِ تسلیم پیش میگیرند (و خود را میبازند و میگویند:) «ما کار بدی نکردیم.» آری، خدا به هرچه کردهاید، آگاه است. پس از هر در به دوزخ وارد شوید که در آنجا همیشه خواهید بود. پس چه بد جایگاهی برای مستکبران است.
سپس در ادامه میفرماید:
﴿ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ [29]
آنان که فرشتگان در حالی که طیب و پاکیزهاند قبض روحشان میکنند، فرشتگان به آنها میگویند: «سلام بر شما، به خاطر اعمال نیکویی که انجام دادهاید، به بهشت درآیید».
ملاحظه میشود که فرشتگان برخوردهای متفاوتی دارند. قرآن کریم در آیات بسیاری از این تفاوت سخن گفته است؛[30] به ویژه دربارۀ کسانی که با نفسی ظلمانی از دنیا میروند، میفرماید:
﴿ إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُوْلئِكَ مَأواهُمْ جهنّم وَسَاءَتْ مَصِيراً﴾ [31]
آنان که فرشتگان در حالتی قبض روحشان میکنند که خویشتن را ظلمانی کردهاند، فرشتگان به آنان میگویند: «شما در کجا و چگونه بودید؟ (که اینچنین ظلمانی آمدهاید؟)» میگویند: «ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم (و شرایط ایجاب میکرد که به معصیت خدا تن دهیم)». فرشتگان میگویند: «مگر زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید (و با تغییر شرایط خود را از جهالت و گناه برهانید)؟» جایگاه آنان جهنم است و سرانجام بدی است.
قرآن کریم دربارۀ حال افراد در زمان مرگ میفرماید:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَلا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ٭* وَأَنْفِقُوا مِن مَّا رَزَقْناكُم مِّنْ قَبْلِ أَنْ يَأتِیَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ *٭ وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ [32]
ای اهل ایمان، مبادا که اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا به لهو و بیهودگی اندازد. و کسانی که چنین راهی را در پیش گیرند، به حق زیانکارند. و از آنچه روزی شما کردیم، در راه خدا انفاق کنید پیش از آنکه مرگ بر یکی از شما فرارسد. در آن حال درخواست کند که خدایا ای کاش[33] اندکی اجل مرا به تأخیر اندازی تا (راه تو را) تصدیق کنم و از نیکوکاران باشم. و خداوند اجل هیچ کس را، چون فرارسد، به تأخیر نیندازد و خدا به هرچه کنید، آگاه است.
در این آیه خدای رحمان اندوه انسان را هنگام مرگ برای از دست دادن فرصت بیان میکند.
رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ است. قرآن کریم درخواست مشرکان برای بازگشت به دنیا را اینگونه بیان میکند:
﴿ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ [34]
تا آنگاه که مرگ یکی از آنها فرارسد، میگوید: «پروردگارا، مرا برگردان، باشد که در آنچه ترک نمودم، عمل صالحی به انجام برسانم.» هرگز، این سخنی است که او میگوید و از ورای آنها برزخی است تا روزی که مبعوث گردند.
دوره پیشنهادی : ” آخرین سفــر ” مباحثی از معاد در قرآن . ۵۴۰ دقیقه آموزش تصویری. برای دیدن این دوره اینجا کلیک کنید.
[1]. سورهٔ آلعمران/ 185.
[2]. البته اولیای الهی مرگ را از آن رو دوست میدارند که آن را لحظۀ دیدار یار میدانند. با این همه ممکن است برخی انسانهای سست ایمان نیز برای فرار از مشکلات دنیا، مرگ را ـ به غلط ـ راهگشای خود بدانند و در خود رغبتی دروغین نسبت به آن احساس کنند و حتی ممکن است تصمیمی ناروا بگیرند، امّا اولیای الهی با تصور مرگ برای دیدار پروردگار خود لحظهشماری میکنند. نکتۀ شایان توجه این است که اولیای الهی با آنکه مرگ را دوست دارند، برای آن شتاب نمیکنند، بلکه فرصت دنیا را وسیلهای برای ذخیرهاندوزی برای جهان آخرت میدانند و چه بسا برای طولانی شدن عمر خود دعا میکنند.
[3]. سورهٔ جمعه/ 6 و 7.
[4]. سورهٔ واقعه/ 87 ـ 83.
[5]. سورهٔ واقعه/ 94 ـ 88.
[6]. سورهٔ واقعه/ 96 ـ 95.
[7]. سورهٔ انعام/ 158.
[8]. سورهٔ یس/ 52.
[9]. سورهٔ مدثر/ 47 ـ 40.
[10]. فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تحقیق السید هاشم الرسولی المحلاتی، بیروت ـ لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ج 5، ص 392.
[11]. سورهٔ حجر/ 99.
[12]. سيد رضی، نهج البلاغه، تصحيح: صبحى صالح، خطبۀ 109.
[13]. محمّد باقر، مجلسی؛بحارالانوار، ج 6، ص 161، ح 28.
[14]. محمّد باقر، مجلسی؛ بحارالانوار، ج 6، ص 196، ح 49؛ به نقل از ابوجعفر محمّد بن یعقوب،الکلینی؛الکافی، ج 1، ص 36 ـ 35.
[15]. همان، ص 159، ح 19؛ به نقل از علی بن بابویه قمی، صدوق؛ الخصال، ج 1، ص 59.
[16]. محمّدتقى، فلسفى؛ معاد از نظر روح و جسم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379 ش، چاپ سوّم، ج 1، ص 250؛ به نقل از محمّد باقر، مجلسی؛ پیشین، ج 3، ص 167.
[17]. سورهٔ زمر/ 42.
[18]. مانند آیات: سورهٔ سجده/ 11؛ سورهٔ نحل/ 28 و 32؛ سورهٔ انفال/ 50؛ سورهٔ نساء/ 97 و … .
[19].سورهٔ نازعات/ 5.
[20]. سورهٔ انعام/ 60.
[21]. میرزا حسین، النوری؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص 123.
[22].سورهٔ سجده/ 10 و 11.
[23]. سورهٔ قیامه/ 5 و 6.
[24]. سورهٔ رعد/ 11.
[25]. سورهٔ انفطار/ 10 و 11.
[26]. سورهٔ سجده/ 11.
[27]. سورهٔ واقعه/ 85 ـ 83.
[28]. سورهٔ نحل/ 28 و 29.
[29]. سورهٔ نحل/ 32.
[30]. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ وضعیت سیهکاران که خویشتن را به تاریکی کشاندهاند و برخورد فرشتگان الهی با آنان هنگام مرگ، به آیات زیر میتوان توجه کرد:
آیۀ 27 سورۀ محمّد، آیۀ 50 سورۀ انفال، آیۀ 37 سورۀ اعراف و آیۀ 93 سورۀ انعام.
[31]. سورهٔ نساء/ 97.
[32]. سورهٔ منافقون/ 11 ـ 9.
[33]. در اینجا «لَوْ» برای تمنّی است.
[34]. سورهٔ مؤمنون/ 99 و 100.
سلام
آفرین بر شما و این همه تلاش در تدوین مطالب هدایتگر و آگاهی بخش از گنجینه معارف و علوم اسلامی برای انسان سر در گم قرن بیست و یکم. توفیقات افزونتر شما را از خداوند متعال خواهانم.
سلام علیکم
از لطف و دعای پرمهر شما سپاسگزاریم.
با سلام
تلاش شما ستودنی است!
احسنتم وفقکم الله💐
باسلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم.
سلام …من واقعا اهل مطالعه نیستم اما باور نشد اینقدر با اشتیاق این بحث رو از ابتدا خوندم که فکر میکنم اولین واخرین چیزی بود که خوندنش اینقدر بهم لذت داد و حیفم اومد و مدیون شما بودم که یه تشکر ویژه ای نکنم ازتون ….🙏
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم.
سلام …من واقعا اهل مطالعه نیستم اما باور نشد اینقدر با اشتیاق این بحث رو از ابتدا خوندم که فکر میکنم اولین واخرین چیزی بود که خوندنش اینقدر بهم لذت داد و حیفم اومد و مدیون شما بودم که یه تشکر ویژه ای نکنم ازتون ….🙏
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم.
من این مقاله را دوست دارم وبردلم نشست امیدوارم در ادامه مباحث ازاین دست توضحات بیشتر اگرامکان دارد برایمان بفرستید.
عاقبت امورهمه ما ختم به خیرباشد.
با سلام و احترام
از لطف سرکارعالی سپاسگزاریم.
ان شاء الله