فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یکی از موضوعات مورد توجه در مباحث مرتبط با معاد و زنده شدن مردگان مسأله رجعت است. رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ است و یکی از اختصاصات اعتقادی شیعیان میباشد. در این مقاله که بر محور آیات قرآن کریم نوشته شده است مباحثی پیرامون شناخت مسأله رجعت بیان میگردد که از جمله آنها عبارتند از:
- بررسی امکان بازگشت به دنیا
- بیان معنای رجعت و معنای تناسخ
- تفاوت رجعت با تناسخ
- شواهد قرآنی بر مسأله رجعت
ابتدا چکیده مطالب را مطالعه فرمایید:
چکیده
رجعت چیست
رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ است. خداوند متعال در سوره مؤمنون درخواست مشرکان برای بازگشت به دنیا را اینگونه بیان میفرماید:
﴿ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ [1]
تا آنگاه که مرگ یکی از آنها فرارسد، میگوید: «پروردگارا، مرا برگردان، باشد که در آنچه ترک نمودم، عمل صالحی به انجام برسانم.» هرگز، این سخنی است که او میگوید و از ورای آنها برزخی است تا روزی که مبعوث گردند.
این آیه از چند جهت درخور توجه است که در ادامه بیان میشود:
الف ـ درخواست رجعت از سوی گمراهان
آنها که در زندگی دنیا به بیراهه رفتهاند، هنگام مرگ تأسف میخورند و خواهان بازگشت به دنیا هستند. و میگویند خدایا ما را بازگردان تا شاید کار نیک انجام دهیم.
ب ـ امکان بازگشت به دنیا یا رجعت
حال سؤال این است که آیا بازگشت به این دنیا حقیقت دارد یا خیر؟ خاستگاه این پرسش واژۀ «کلّا» است که در عبارت قرآنی آمده است و همین امر موجب شده تا این آیه مستند برخی مخالفان «رجعت» قرار گیرد. آنها چنین تصور کردهاند که این آیه به طور کلی مسألهٔ رجعت به دنیا را نفی میکند، در حالی که با دقت در این آیه میتوان دریافت که مفهوم آیه درست عکس این مدعا را بیان میکند و این آیه نه تنها رجعت را نفی نمیکند، بلکه برعکس قرینهای برای وجود آن است. توضیح اینکه:
اولاً: تعبیر «کلّا» الزاماً به درخواست رجعت بازنمیگردد؛ زیرا سخن درخواستکننده از دو مطلب حکایت دارد: یکی تقاضای فرد برای بازگشت به دنیا و دوم امید او برای انجام کارهای شایسته پس از بازگشت به دنیا. واژۀ «کلّا» میتواند به هر کدام از این دو مطلب بازگردد؛ یعنی، هرگز، تو برنمیگردی، یا هرگز، اگر تو برگردی باز هم عمل صالح انجام نمیدهی؛ چنانکه قرآن کریم دربارۀ کسانی که چون بر آتش عرضه میشوند، میگویند که ای کاش ما را به دنیا بازمیگرداندند تا دیگر آيات پروردگار خود را تکذیب نکنیم و بدان ایمان بیاوریم، میفرماید:
﴿ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ﴾ [2]
اگر هم برگردند به همان کارهایی که نهی شدند، دومرتبه بازگشت میکنند و دروغ میگویند (که دیگر کار بد نخواهیم کرد).
این آیه نیز قرینهای بر این مطلب است که «کلّا» به بخش دوم این آیه، یعنی انجام عمل صالح بازمیگردد، نه لزوماً به رجعت.
ثانیاً: بر فرض که «کلّا» در برابر درخواست رجعت باشد، محتوای این آیه، با توجه به محتوای آیات پیش از آن، دربارۀ مشرکانی است که پیامبر اکرم (ص) را میآزردند و البته که آنها به دنیا برنمیگردند؛ زیرا قرآن کریم رجعت را برای اقوامی که به خاطر مخالفت با پیامبرشان گرفتار عذاب الهی شدهاند، نفی کرده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿ وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾ [3]
بر قریههایی که هلاکشان کردیم، حرام کردیم (كه به دنيا بازگردند)، آنها به دنیا برنمیگردند.
روایات اهل بیت (ع) این آیه را به اقوامی مربوط دانستهاند که مانند قوم نوح یا عاد و ثمود به دلیل مخالفت زیاد با پیامبرشان گرفتار خشم الهی شدند.[4]
با این حساب، حتی اگر واژۀ «کلّا» به اصل رجعت هم بازگردد، منظور از آن کسانی است که با رسول خدا به مخالفت برخاستند تا اینکه مرگشان فرا رسید.
ثالثاً: اینکه شخص مرده تقاضای رجعت میکند خود قرینهای بر وجود رجعت است؛ زیرا انسان پس از مرگ با حقایق مواجه میشود و اگر رجعت امکانپذیر نباشد، تقاضای غیرواقعی نمیکند. به بیان دیگر هر چند خداوند او را از رجعت محروم میکند، اما او میفهمد که رجعت امکانپذیر است. بنابراین، آیۀ بالا به هیچ عنوان بر نفی رجعت دلالت ندارد، بلکه برعکس قرینهای بر وجود رجعت است.
ج ـ رجعت از معارف شیعه
نکتۀ اصلی این است که مسألهٔ رجعت از معارف شیعه و از مسلمات اعتقادی آن است. پارهای از معارف دینی از سوی ائمۀ اهل بیت (ع) مطرح شده است و از اختصاصات فرهنگ تشیع به شمار میرود که از جملۀ آنها مسألهٔ «بداء» و «رجعت» است. البته هر دو اصولی قرآنی هستند که امامان (ع) بر آن تأکید فراوان دارند.
رجعت در روایات
روایات اهل بیت (ع) پیرامون رجعت بسیار است. مرحوم شیخ حر عاملی در این زمینه کتابی مستقل به نام “الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة” نگاشته است که در مقدمۀ آن نام 32 نفر از دانشمندان بزرگ شیعه که دربارۀ رجعت کتاب نوشتهاند، آمده است.
رجعت از معارف اهل بیت (ع) و بیانگر بسیاری از حقایق است. در روایات رجعت، از بازگشت بسیاری از بزرگمردان سخن به میان آمده است.
نکتۀ دیگر دربارۀ رجعت، چگونگی رجعت است و آن اینکه آیا کسانی که قرار است رجعت کنند، از دل خاک بیرون میآیند و یا رجعت ممکن است به صورت تولدی دیگر صورت پذیرد؟ که در این نوشتار پرداختن به آنها مورد نظر نیست.
تفاوتهای رجعت با تناسخ
شبههای که در مسألهٔ رجعت، مطرح میشود این است که رجعت در این صورت نوعی تناسخ[5] خواهد بود. اما باید توجه داشت که هر چند رجعت با تناسخ شباهت دارد، ولی تفاوتهای کاملاً روشنی نیز با آن دارد که این دو را از یکدیگر متمایز میسازد:
۱. از نظر کمیت و فراگیری
در تناسخ اعتقاد این است که همهٔ افراد بشر به این دنیا بازمیگردند، در حالی که در رجعت تنها سخن از بازگشت عدهای خاص مطرح است که دلیلی بر بازگشت آنها وجود داشته باشد.
۲. از نظر بدن
در تناسخ روح به بدنی دیگر حلول میکند که این بدن جدید گاه بدن حیوان یا گیاه و … است؛ در صورتی که در رجعت سخن از این است که خدای رحمان بدن انسان مورد نظر را دوباره بازسازی میکند، اعم از اینکه این بازسازی در دل خاک صورت گیرد یا به صورت رشدِ جنینی و تولد مجدد باشد.
۳. دلیل رجعت
تفاوت اساسی در «رجعت» و «تناسخ» این است که در تناسخ دلیل بازگشت رسیدن انسان به پاداش و کیفر است. انسانها برمیگردند تا هر انسانی که نیکوکار بوده است، در بدن انسانی مرفه حلول کند و پاداش نیکوکاری خود را ببیند و هر کس بدکردار بوده است، در بدن انسانی مفلوک حلول کند و به کیفر اعمال خود برسد و این امر به قدری تکرار میشود که افراد بشر به نتیجۀ اعمال خود برسند. در حقیقت طرفداران تناسخ از این طریق عدالت خدای رحمان را ثابت میکنند و از این رو قیامت را انکار میکنند و همین امر است که اعتقاد به تناسخ را به کفر تبدیل میکند. گفتنی است مرحوم شیخ صدوق (ره) نیز به همین نکته تصریح کرده است. او در کتاب الاعتقادات مینویسد:
اعْتِقادُنا فِي الرَّجْعَةِ أنَّها حَقٌّ.
اعتقاد ما دربارۀ رجعت این است که رجعت حق است.
ایشان سپس دلایلی از قرآن و احادیث را دربارۀ رجعت بیان میکند و در پایان میفرماید:ِ
وَالْقَوْلُ بِالتَّنَاسُخِ باطِلٌ، وَمَنْ دَانَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ؛ لَأَنَّ فِي التَّنَاسُخِ إِبطالُ الجَنَّةِ وَالنَّارِ.[6]
تناسخ باطل است و اگر کسی آن را باور کند، کافر است؛ زیرا در اعتقاد به تناسخ بهشت و جهنم باطل میگردد.
آنچه که تناسخ را به اعتقادی کفرآمیز تبدیل میکند، تنها انکار معاد است و گرنه هر حرف باطلی لزوماً کفر نیست. سخن باطل در صورتی به کفر منجر میشود که با یکی از اصول یا ضروریات دین در تعارض باشد. همین دلیل در کلام امام رضا (ع) به صراحت آمده است:
قَالَ المأمونُ لِلرِّضا (ع):
یا أبا الحَسَنِ مَا تَقُولُ في القائِلینَ بِالتَّناسُخِ؟
فَقَالَ الرضا (ع):
مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللهِ العَظیمِ؛ یُکَذِّبُ بِهِ الجَنَّةَ و النَّارَ.
مأمون از حضرت رضا (ع) سؤال کرد دربارۀ کسانی که قائل به تناسخاند چه میفرمایید؟
حضرت در پاسخ فرمودند:
کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای بزرگ کفر ورزیده است، در تناسخ، بهشت و جهنم دروغ پنداشته میشود.[7]
رجعت یاران خاص امیرالمومنین پس از ظهور
مسألهٔ رجعت در باورهای شیعه، حتی به صورت تولدی دوباره، هرگز با مسألهٔ معاد در تعارض نیست. رجعت به دلایلی گوناگون میتواند صورت گیرد؛ برای نمونه برخی خدمتگزاران امیرالمؤمنین (ع)، مانند سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، ابودجانه انصاری، مالک اشتر، مفضل به عمر، حمران بن اعین. به هنگام ظهور حضرت بقیة الله (عج) رجعت میکنند یعنی به دنیا … بازمیگردند[8] تا در اصلاح جهانی امام عصر (عج) شرکت کنند و به رستگاری بزرگی برسند.
رجعت برای چه کسانی است؟
غیر از مومنین خاص که ذکر شد افراد دیگری هم در روایات ذکر شده که به دنیا باز میگردند. مثلا کسانی که آرزو میکنند از یاران امام زمان (عج) باشند، در روایات آمده است که ممکن است به دنیا بازگردند. همچنین کسانی که در طول زندگی خود در معرض هدایت الهی قرار نگرفتهاند، ممکن است به دنیا بازگردند؛ مانند بسیاری از افراد که به طور کلی از محیط هدایت دور بودهاند و در مناطق دوردستی مانند آفریقا و مانند آن زندگی کردهاند.
از آنجا که حجت الهی بر ایشان تمام نشده است، نباید عذاب شوند و از آنجا هم که دورۀ ایمان و عمل صالح را نگذرانیدهاند، نمیتوانند بهشتی شوند. اگر تصور کنیم که این افراد دوباره به دنیا بازمیگردند و در محیط هدایت قرار میگیرند تا حجت بر آنها تمام شود، در این صورت دیگر مشکلی اعتقادی پیش نمیآید.
نمونه ای از رجعت در قرآن کریم
قرآن دربارۀ حضرت ایوب میفرماید:
﴿ وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ٭ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ﴾ [9]
و ایوب را (یادآور شو)، آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که مرا بیماری و رنج فراگرفته و تو از همهٔ مهربانان مهربانتری. پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را به او عطا کردیم و همانند آنها را نیز همراه آنان بدو عطا نمودیم. این عنایت رحمتی بود از ناحیۀ ما و وسیلهای برای توجه بندگان به سوی ما.
در این آیه عبارت «وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ» درخور توجه است. بر اساس این عبارت، خداوند همان فرزندان حضرت ایوب را که با حوادثی از دنیا رفته بودند، به او بازگرداند و معادل آنها، فرزندان دیگری هم به او داد؛ برای نمونه اگر حضرت ایوب شش فرزند داشت، آن شش فرزند رجعت کردند و علاوه بر آن، شش فرزند دیگر نیز به آنها اضافه شد. این در صورتی است که اگر آن شش فرزند به دنیا باز نمیگشتند و خداوند دوازده فرزند جدید به او میداد، باید میفرمود: «وآتَیْناهُ مِثْلَيْ أهْلِهِ»؛ ما دو برابر اهلش را به او دادیم.
مشابه این عبارت یک بار دیگر نیز در قرآن کریم آمده است:
﴿ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِی الْأَلْبابِ﴾ [10]
و ما اهل و فرزندانی که از او مردند، به او عطا کردیم و همانند آنها را نیز به او دادیم. این رحمتی از ناحیۀ ما بود و وسیلهای برای توجه و ذکر صاحبان عقل و خرد.
قرآن کریم در آیهای دیگر از زبان کفار نقل میکند که چون با عذاب الهی روبهرو شوند، میگویند:
﴿ قَالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّنْ سَبِيلٍ﴾ [11]
میگویند: «خدایا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی، ما به گناه خود اعتراف میکنیم. آیا اینک راهی هست که بتوانیم خود را از عذاب دوزخ برهانیم».
با توجه به آیۀ 28 سورۀ بقره، عموم مردم تنها یک بار میمیرند و از زندگی دنیا به حالت موت میروند و پس از آن یک بار در آخرت زنده میشوند. بنابراین حالت موت اولیه که از آن با «کنتم أمواتاً» یاد شده است، به معنای مردن و میراندن نیست؛ زیرا میراندن به معنای بردن از حیات به سوی مرگ است.
بر اساس این آیه، عدهای در آخرت میگویند که خدایا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی. از این رو، این گروه میتوانند از کسانی باشند که یک بار به دنیا رجعت کردهاند و به تعبیری دو بار به دنیا آمدهاند که در نتیجه پس از هر بار آمدن به دنیا «اماته» شده و به برزخ رفتهاند و دوباره زنده شدهاند. به این ترتیب این افراد دو بار زنده شدهاند؛ یک بار برای ورود دوم به دنیا و یک بار برای آخرت. جالب اینجا است که آنها میگویند که ما به گناه خود اعتراف میکنیم. گویا سخن آنها این است که ما از فرصت دوم نیز که در اختیار ما گذاشته شد، خوب استفاده نکردیم و به راه کفر رفتیم و اکنون گرفتار عذاب شدیم.
[1]. سورهٔ مؤمنون/ 99 و 100.
[2]. سورهٔ انعام/ 28.
[3]. سورهٔ انبياء/ 95.
[4]. ابو علی فضل بن الحسن، الطبرسی؛ مجمع البیان ذیل آیۀ 95 سورۀ انبياء.
[5]. تناسخ: انتقال نفس ناطق از بدنى به بدن ديگر است. قائلین به تناسخ منکر معاد هستند و مدعی هستند که انسان نتیجه اعمال خود را در همین دنیا میبیند به این صورت که انسان ها بعد از مردن در بدن و شخصیت جدیدی به دنیا برمیگردند چه انسان و چه غیر از انسان؛ اگر انسان نیکوکاری باشد در جایگاه بهتری از نظر نعمتهای دنیا بر میگردند و در دنیا جایگاه بهتری خواهد داشت و اگر انسان بدکرداری باشد برعکس. عدهای قائلند این برگشت به جایگاه جدید به قدری ادامه پیدا میکند که در نهایت با کسب فضایل به ارواح خدایان بپیوندد. بسیاری از بت پرستان هندی قائل به تناسخ هستند.
[6]. علی بن بابویه قمی، الصدوق؛ الاعتقادات في دين الإماميه، تحقیق: غلامرضا المازندراني، قم، إحياء الأحياء، 1412 هـ، ص 39 و 43، باب الرجعه.
[7]. عباس، القمي؛ سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج 2، ص 585، مادۀ نسخ.
[8]. محمّد، خادمی شیرازی؛ رجعت یا دولت کریمۀ خاندان وحی (ع).
[9]. سورهٔ انبياء/ 83 و 84.
[10]. سورهٔ ص/ 43.
[11]. سورهٔ غافر/ 11.
سلام
با دوستم راجع به رجعت صحبت می کردیم .نتیجه این شد که اعتقاد به رجعت از اختصاصات شیعه است . اما اگر فردی ضرورت آن را قبول نکرد از اسلام خارج نشده و به اعتقاداتش خللی وارد نیست . نظر شما چیست ؟
با سلام و احترام
این یک حکم شرعی است و باید از دفاتر مراجع پرسیده شود.