شکل‌دهی به شخصیت فرزند

دوران کودکی مهمترین دوران شکل‌گیری شخصیت فرزند است. تا جاییکه برخی معتقدند بیشتر شخصیت انسان تا حدود هفت سالگی شکل می‌گیرد. اما شکل‌دهی به شخصیت فرزند نیاز به آشنایی با نکاتی دارد که توجه به آنها می‌تواند راه را برای ما آسان‌تر کند. در این مقاله دورانهای موثر در شکل‌گیری شخصیت را بررسی می‌کنیم و الگویی را برای شکل‌دهی به شخصیت فرزند بیان می‌کنیم. عناوین مطرح شده در این مقاله عبارتند از:

  • شکل‌گیری شخصیت فرزند
  • دوران شکل‌گیری شخصیت فرزند
  • معنای شخصیت
  • حقیقت شخصیت
  • دوره‌های مهم شکل‎‌گیری شخصیت
  • الگوی شکل‌دهی شخصیت
    • تقلید
    • تلقین

چکیده

  • دوران کودکی یکی از دوران‌های مهم تربیتی و رشد و تکامل فرزندان است.

  • دوران شکل‌گیری شخصیت کودک یک محدودۀ زمانی و یک قاعده دارد. بدین معنا که قاعده این است که بچه‌ها هرچه به سن تولد خود نزدیک‌تر باشند، شکل‌پذیری و شخصیت‌پذیری آن‌ها بیشتر است. به عبارت دیگر به اعتقاد کارشناسان، تقریباً نزدیک به 70 درصد شخصیت فرزندان ما تا حدود هفت سالگی شکل می‌گیرد.

  • شخصیت انسان یعنی واقعیت او که عبارت است از: اخلاقیات، باورها و رفتارها.

  • فرزند ما وقتی یک شخصیت کامل دارد که خلوت و جلوت او در یک راستا باشد.

  • وظیفۀ والدین علاوه بر توجه به نیازهای زیستی فرزندان، برآوردن نیازهای فرا زیستی آن‌ها هم هست که یکی از آن‌ها شکل‌دهی شخصیت فرزندان است که تا هفت سالگی بیشترین میزان شخصیت کودک یعنی قریب به 70 درصد شکل می‌گیرد و 30 درصد باقی مانده از 7تا 21 سالگی است. به عبرات دیگر 7 سالگی دوران شکل‌گیری، 13 سالگی دوران بازسازی و 21 سالگی دوران تثبیت شخصیت فرزندان است.

  • فرمول شکل‌گیری شخصیت فرزند عبارت است از: تقلید به علاوۀ تلقین.

مقدمه: اهمیت تربیت

در این مقاله می‌خواهیم به این بحث اشاره کنیم که دوران کودکی یکی از دوران‌های مهم تربیتی و رشد و تکامل فرزندان است و مبادا ما تمام همّ و غم خود را بر این بگذاریم که فقط به نیازهای زیستی او توجه کنیم.

 به عنوان مثال رخت و لباسی به تن او کنیم، شکم او را پر کنیم، به سر و وضع او برسیم، یک سر پناهی برای او آماده کنیم، نباید همّ و غم این باشد؛ که این‌ها همه مقدمه است یعنی من غذای بچه خود را می‌دهم. در روایات هم داریم که به بچه‌ها غذا بدهید تا قوّت و نیرو بگیرند که در مسیر رشد و تکامل خود بتوانند قدم بردارند.

ما نباید فقط به بچه غذا بدهیم که او لذت ببرد، بخورد و بخوابد و تلویزیون تماشا کند؛ نه ما باید بدانیم خوردن غذا یک مقدمه‌ای است که بتوانیم فرآیند تربیت و رشد و تکامل را روی فرزند خود اجرایی کنیم.

شکل‌گیری شخصیت فرزند

 پس این‌ها مقدمه می‌شود، این نیازها در اصل یک پیش نیاز برای آن نیازهای حقیقی فرزندان ما است و لذا این دوران هم استثناء بردار نیست، نباید فکر کنیم که در دوران کودکی باید بچه را رها کرد، فقط به او غذا بدهید تا بخورد و بخوابد، همین کافی است؛ خیر.

 اتفاقاً این دوره دوره‌ای است که ما باید به او یک رشد و تکاملی را بدهیم و لذا من این‌جا می‌خواهم یک بحثی را به عنوان یک بحث کلیدی و مبنایی در مسئله تربیت مطرح کنم و آن شکل‌دهی شخصیت فرزند است. ما می‌گوییم پدر و مادر این را بدانند که دوران شکل‌گیری شخصیت بچه‌ها یک محدوده زمانی دارد و یک قاعده‌ای هم دارد، اول من به این قاعده اشاره کنم بعد شخصیت را تعریف کنم و بعد بگویم اگر ما بخواهیم شخصیت دینی و اعتقادی فرزندان خود را به خوبی شکل بدهیم باید چه بکنیم.

دوران شکل‌گیری شخصیت فرزند

قاعده این است که بچه‌ها هرچه به سن تولد خود نزدیک‌تر باشند، شکل‌پذیری و شخصیت‌پذیری آن‌ها بیشتر است. هرچه انسان از سن تولد خود دورتر شود شکل‌پذیری و شخصیت‌پذیری سخت‌تر می‌شود. اگر بخواهیم آن را تشبیه کنیم به یک گِل تشبیه می‌کنیم.

 شما وقتی یک گِل را آماده می‌کنید، ورز می‌دهید و آن را در اختیار خود می‌گذارید، در ابتدا خیلی راحت‌تر می‌شود به آن شکل داد، چون نرم است و آمادگی و پذیرش تغییر را دارد؛ ولی هر چه زمان می‌گذرد، می‌بینیم این گِل به تدریج رطوبت خود را از دست می‌دهد و رو به خشکی پیدا می‌کند و می‌بینید دیگر شکل دادن آن سخت می‌شود.

بچه‌ها هم همین‌طور هستند، شکل‌پذیری آن‌ها در آغازین روزهای تولد خود، آغازین سال‌های تولد خود، خیلی راحت‌تر از زمانی است که از سنین خود دور می‌شوند، وقتی از سن تولد دور می‌شوند، آن‌جا کار دشوار و سخت می‌شود و دیگر ما به سختی می‌توانیم تربیت را محقق کنیم.

یکی از بزرگان، نکته‌ای را می‌فرمودند، البته این را می‌گویم و نمی‌خواهم شما را ناامید کنم، می‌خواهم دقت مادرانی که فرزندان خردسال دارند را بالاتر ببرم. ایشان می‌گفتند بچه‌ها به هفت سالگی که رسیدند، همه چیز تمام است. یعنی هر کار تربیتی می‌خواستیم انجام بدهیم در این هفت سال اول باید انجام می‌دادیم، دیگر کار بعد از آن سخت و دشوار است.

امروزه هم دقیقاً کارشناسان بر همین اعتقاد هستند، می‌گویند تقریباً نزدیک به 70 درصد شخصیت فرزندان ما تا حدود هفت سالگی شکل می‌گیرد.

۱. معنای شخصیت

 معنای شخصیت آن چیزی است که انسان واقعاً است؛ باید ببینیم واقعیت ما چیست، اخلاقیات ما، خلق و خوی ما، باورهای اعتقادی ما، رفتاری و نشاط ما، آن چابکی ما این‌ها بالاخره ویژگی‌های شخصیتی ما است و این‌ها واقعیت ما است.

اگر ما بخواهیم یک کودکی را در مسیری قرار بدهیم که این ویژگی‌های مثبت در او وجود داشته باشد، دوران کودکی بهترین دوران است و لذا ما باید در این باره بیشتر با همدیگر صحبت کنیم و إن‌شاء‌الله نکاتی را خدمت شما تقدیم خواهم کرد.

۲. حقیقت شخصیت

همان‌طور که بیان شد بحث شکل‌دهی شخصیت کودک به عنوان یکی از مراحل مهم تربیتی در دوران کودکی محقق می‌شود. ما یک تعریفی را از شخصیت کردیم، گفتیم شخصیت آن چیزی است که انسان واقعاً است، حالا من این قید را این‌جا بزنم که گاهی اوقات بعضی رفتارها را از اشخاصی می‌بینیم، ولی حقیقت او نیست، در حالی که او تظاهر می‌کند، مراعات حال یک عده‌ای را می‌کند.

به عنوان مثال ممکن است در جلسه خواستگاری آقا یک سری رفتارهایی را از خود نشان می‌دهد، آدم وقتی نگاه می‌کند، می‌گوید او یک آدم کاملی است و به تکامل رسیده است، ولی وقتی همین ازدواج صورت می‌گیرد و وارد زندگی حقیقی خود می‌شود، می‌بیند شخصیت او به گونه دیگری است، حالا کدام شخصیت است؟ آن چیزی که در مهمانی نشان داده است یا آن چیزی که در زندگی حقیقی دارد نشان می‌دهد؟

ما می‌گوییم دقیقاً آن چیزی است که در زندگی حقیقی خود نشان می‌دهد. یا می‌گویند شخصیت انسان‌ها را در خلوت‌های آن‌ها می‌توانید تحلیل کنید، ببینید و بررسی کنید و لذا وقتی می‌خواهیم فرزند ما یک شخصیت کاملی داشته باشد که خلوت و جلوت او در یک راستا باشد، مدام خوب باشد یا آن خمیر مایه و آن حالات و معنویات و آن ویژگی‌های اخلاقی، آن ویژگی‌های کلامی، آن ویژگی‌های اعتقادی، آن باورهای دینی چه در خلوت و چه در جلوت او آشکارا مدام خوب باشد.

 نه این‌که خدایی نکرده در خلوت رفتارهای نابسامانی را انجام بدهد، هنجارشکنی‌هایی را انجام بدهد، ولی بیرون در حضور دیگران از ترس یا مراعات یا آبروداری یک رفتار دیگری انجام بدهد.

شکل‌دهی به شخصیت فرزند

۳. دوره‌های مهم شکل‎‌گیری شخصیت فرزند

ازاین رو ما باید شخصیت فرزند را از همان دوران کودکی یک شخصیت کاملی شکل بدهیم و باید به این توجه داشته باشیم. لذا اگر من در بخش قبلی گفتم وظیفه ما پدر و مادران فقط این نیست که نیازهای زیستی را توجه کنیم؛ بلکه باید به نیازهای فرا زیستی هم توجه داشته باشیم. یکی از آن فرا زیستی‌ها همین است که ما به سمت شکل‌دهی شخصیت فرزندان خود برویم.

امّا پرسش این است که شخصیت در چه دوره‌هایی شکل می‌گیرد؟ و ثانیاً این‌که اگر ما بخواهیم یک شخصیتی را خوب شکل بدهیم، آیا فرمولی هم برای آن داریم یا نه؟ من به هر دو این‌ها اشاره خواهم کرد. معمولاً کارشناسان یک تعبیری را به کار می‌برند، می‌گویند تقریباً تا 20، 21 سالگی شخصیت بچه‌ها شکل می‌گیرد، یعنی آن گِل دیگر خشک می‌شود. و لذا دورانی را هم بیان می‌کنند، می‌گویند تا هفت سالگی بیشترین میزان شخصیت شکل می‌گیرد؛ یعنی قریب به 70 درصد. تا حدود 13 سالگی این 70 درصد به عدد 90 درصد می‌رسد و در پایان 20، 21 سالگی این عدد به صد  درصد می‌رسد. یعنی شما می‌بینید سهم دوران کودکی یا آن هفت سال اول به عنوان مهمترین دوران شکل‌دهی شخصیت فرزند محسوب می‌شود.

دوران شکل‌گیری، بازسازی و تثبیت شخصیت فرزند

البته بنده هم به صورت سلیقگی روی هر یک از این دوران‌ها یک نکته تکمیلی را گذاشتم که محضر شما هم بیان می‌کنم. همیشه می‌گویم این هفت سال اول دوره شکل‌گیری شخصیت است، هفت سال دوم یعنی تا آن 13، 14 سالگی دوران بازسازی شخصیت است که حالا إن‌شاء‌الله در بخش‌های بعدی بیشتر برای شما توضیح می‌دهم و آن هفت سال سوم که تا 20، 21 سالگی است، دوران تثبیت شخصیت است.

 یعنی ما در دوره اول شخصیت را شکل می‌دهیم، دوره دوم نواقص آن را رفع می‌کنیم، در دوره سوم آن نواقص که رفع شد سعی می‌کنیم آن را در کوره‌ای بگذاریم که خوب بپزد تا محکم شود و نهادینه شود که بعداً در زندگی فرد را دچار آسیب نکند.

پس تعریف شخصیت آن چیزی است که انسان واقعاً است، سه دوره هم برای دوران شکل‌گیری شخصیت بیان کردیم. امّا نکته سومی که می‌خواستم محضر شما بیان کنم این است که آیا شخصیت فرمولی دارد یا نه؟ در این بخش من فرمول را می‌گویم.

4. الگوی شکل‌دهی شخصیت فرزند

اگر شما بخواهید یک شخصیت کاملی را در فرزند خود شکل بدهید، باید یک الگویی را به او ارائه بدهید که بر اساس آن الگو عمل کند و دوم این‌که وقتی او بر اساس الگو عمل کرد، آن الگو را در او تقویت کنید و لذا اگر بخواهیم خیلی ساده این بحث را بیان کنیم، می‌گوییم فرمول شکل‌گیری شخصیت یعنی تقلید به علاوه تلقین. حالا این توضیحاتی دارد که خدمت شما خواهم گفت.

تقلید، بخش اول شکل‌دهی شخصیت فرزند

همان‌طور که بیان شد شخصیت یک فرمولی دارد که ترکیبی از تقلید و تلقین است؛ امّا من این را در قالب یک مثالی برای شما بیان می‌کنم که ببینید ما چطور آن شخصیت و شالوده فرزندان را شکل می‌دهیم.

یک موقعی ما در محیط خانه یک دختر بچه دو، سه ساله‌ای داریم، مادر به نماز می‌ایستد و چادر نماز خود را سر می‌کند، سجاده را هم پهن می‌کند، نماز خود را که تمام می‌کند، چادر نماز را برمی‌دارد و روی سجاده می‌گذارد و در آشپزخانه به کار خود مشغول می‌شود. این دختر نظاره‌گر نماز مادر بوده است، تا مادر می‌رود به سمت سجاده می‌رود و به تقلید از مادر، چادر را به سر می‌کند، همان کاری که مادر انجام می‌داد را او هم انجام می‌دهد.

 چون مادر یک الگویی بوده است، او از آن الگو کپی‌برداری می‌کند، تقلید می‌کند. رکوع می‌رود، سجده می‌رود، حتی او عناوین نماز را هم نمی‌داند، فقط آن حالت‌ها را دیده است و به ذهن خود سپرده است، دارد آن را انجام می‌دهد. این‌جا تقلید صورت گرفت. یعنی آن بخش اول شکل‌دهی شخصیت انجام شد .

تلقین، بخش دوم شکل‌دهی شخصیت فرزند

حالا من می‌خواهم آن را نهادینه کنم، جزئی از شخصیت او بکنم. تا دیدم فرزندم چادر را به سر کرد، می‌گویم چقدر دختر من با این چادر نماز زیبا شده است، بگذار من با موبایل خود یک عکسی از دختر زیبای خود بگیرم، اصلاً می‌خواهم این عکس را روی desktop موبایل خود بگذارم که هر لحظه می‌بینم لذت ببرم.

شما می‌بینید با این رفتار به نوعی آن حالت تقلیدی او را تقویت کردیم، در ذهن او به عنوان یک خاطره خوب ثبت می‌شود. نگاه او از این به بعد به چادر نماز، نگاه او به نماز همیشه مثبت است. لذا ما ناخودآگاه آمدیم یک بخشی از شخصیت را در فرزند خود شکل دادیم. به عنوان مثال، فرزند ما به تقلید از مادر می‌بیند هر موقعی که پدر وارد خانه می‌شود، مادر به استقبال او می‌رود، سلام و احوالپرسی و خسته نباشید به او می‌گوید؛ بچه هم به تدریج همین کار را می‌کند.

اتفاقاً ما گاهی اوقات در مشاوره‌ها این را می‌دیدیم. به عنوان مثال مادر می‌گوید دخترم هووی من است، وقتی پدر داخل خانه می‌شود دیگر به من می‌گوید تو نمی‌خواهد به استقبال او بروی، اتفاقاً به تقلید رفتارهای من جلوی آینه می‌رود و موهای خود را مرتب می‌کند، یک دستی به سر و روی خود می‌کشد، به استقبال پدر می‌رود. این تقلید دارد صورت می‌گیرد. حالا اگر ما به این تقلید یک پاسخ مثبت دادیم، یک توجه مثبت کردیم، این رفتار در او نهادینه می‌شود، تقویت می‌شود و منجر به این می‌شود که این شخصیت جزء لاینفک وجودی او شود، اصلاً جزء وجود او شود.

اگر رفتار بچه‌های خود را ببینید، می‌بینید همین تکه‌های پازل هستند که یک رفتاری را از ما تقلید کردند و ما یک توجهی به او کردیم و این رفتار در او ماندگار و تثبیت شده است. گاهی اوقات رفتارهای منفی هم همین‌طور است. مثلاً گاهی اوقات می‌بینیم ما برخی از رفتارهای منفی را در بچه‌ها نهادینه می‌کنیم، در این زمینه هم یک مثالی برای شما می‌زنم.

به عنوان مثال بچه ما پنج سال دارد تا حالا هم حرف بد نمی‌زد، به کوچه رفته و دیده دو نفر از بچه‌ها با هم دعوا می‌کنند، یک حرف بدی را یاد گرفته و در خانه همان حرف بد را به ما می‌زند، ما هم شروع به توبیخ او می‌کنیم که این چه حرفی است می‌زنی، می‌دانی من چقدر ناراحت می‌شوم؟! تازه او را تهدید می‌کنیم که اگر یک بار دیگر از این حرف‌ها بزنی فلفل به دهان تو می‌ریزم، جلوی پدرت بگویی زبان تو را می‌بُرد، مواظب باش که دیگر از این حرف‌ها نزنی.

ببینید آن بچه تقلید کرده است و ما هم به او تلقین کردیم و تلقین ما این بود که به او فهماندیم حرف بد بزنی من و پدرت را خیلی ناراحت می‌کند. شما باور می‌کنید این بچه وقتی دفعه بعد از دست ما ناراحت شود و بخواهد تلافی کند همان حرف را می‌زند، برای این‌که ما را ناراحت کند و ما این رفتار را به او فهماندیم.

 ولی اگر آن موقع ما این فرمول شخصیت‌دهی را می‌شناختیم، وقتی او حرف بدی می‌زد، می‌دانستیم فقط دارد تقلید می‌کند، این رفتار در او نهادینه نشده است، از اصل نادیده گرفتن یا تغافل در تربیت استفاده می‌کردیم دیگر فراموش می‌کرد و آن حرف را بر زبان خود جاری نمی‌کرد و لذا می‌دیدیم یک بچه پاک زبانی داشتیم.

خیلی از پدر و مادرها در مشاوره‌ها همین را می‌گویند که بچه ما بچه‌ای نبود که حرف بد بزند، در مدرسه و مهد کودک، در کوچه و در پیش‌دبستانی و در جمع فامیل که قرار گرفت حرف بد یاد گرفت، ما هم مدام او را دعوا کردیم که تو چرا این حرف را می‌زنی، این حرف خیلی بد است، ولی بعد دیدیم دوباره دارد تکرار می‌کند. ما هم به آن‌ها می‌گوییم اشتباه شما همین بوده است که مدام به او گفتید این حرف بد است او فهمیده این حرف بد است، جزئی از شخصیت او شده است و هر وقت از این به بعد بخواهد شما را ناراحت کند، از همان ابزار استفاده می‌کند.

در یک مشاوره‌ای پدری نزد ما آمده بود، می‌گفت من یک بچه پیش‌ دبستانی دارم، در مهمانی‌ها گاهی اوقات در جمع می‌گوید بابا به من پول می‌دهی یا فحش بدهم؟ بعد من به این پدر گفتم حتماً دلیل کار شما این است که مدام به او گفتید تو باید بچه خوبی باشی، حرف بد نزنی، اگر در مهمانی حرف بد بزنی من ناراحت می‌شوم، دیگران ناراحت می‌شوند، در اصل شما یک چاقویی را دست او دادید بدون این‌که او بتواند آن را کنترل کند و لذا بر علیه خود دارد استفاده می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین سید علیرضا تراشیون

Cinque Terre

درس تربیت فرزند

این مقاله بخشی از درس‌های تربیت فرزند است که توسط استاد ارجمند حجت الاسلام و المسلمین تراشیون در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. درس تربیت فرزند مباحثی پیرامون تربیت فرزند اسلامی است. در این درس عوامل موثر در تربیت فرزند بررسی می‌شود. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

انس با قرآن