محتوای وحی چیست

وحی نوعی ارتباط خاص و خفی است. خداوند متعال از طریق وحی با انبیای خود در ارتباط بوده است. قرآن کریم نیز از طریق وحی بر قلب مطهر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است. اما محتوای وحی چیست ؟ آیا فقط معانی بر قلب پیامبر نازل می‌شده؟ یا لفظ و معنا با هم بوده است؟ در این مقاله به بررسی محتوای وحی می‌پردازیم و نظریات مختلف را بررسی می‌کنیم. عناوین مطرح شده در این مقاله عبارتند از:

  • معنای وحی چیست
  • استعمال وحی در قرآن کریم
  • محتوای وحی چیست
  • بررسی دو نظریه درباره محتوای وحی
  • شیوه‌های تکلم خداوند با بشر

چکیده محتوای وحی چیست :

  • وحی در لغت به معنای تفهیم رمزی و پنهانی است.

  • استعمال وحی در قرآن فقط در مورد وحی تشریعی نیست بلکه در موارد دیگر هم استعمال شده است.

  • خداوند معانی متعالی قرآن را همراه با الفاظ قرآن بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل کرده است؛ یعنی هم محتوا و هم الفاظ قرآن از جانب خداوند نازل شده است.

  • در قرآن آیاتی بیان شده که نشان از آسمانی بودن معانی قرآن است. مانند آیه‌ای که می‌فرماید: ای پیامبر! ما روحی را از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم.

  • همچنین آیاتی وجود دارد که نشان از آسمانی بودن الفاظ قرآن است مانند: «تا تلاوت کنی بر آن‌ها آنچه را که به سوی تو وحی نمودیم.» روشن است که تلاوت کردن مربوط به الفاظ است؛ یا درجای دیگر فرموده است: «آنچه را که بر قلب تو نازل کرد به زبان عربی آشکار بود.»

  • بعضی قائل شدند که فقط معانی بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل شده است و صورتگری این معانی و پوشاندن لباس لفظ بر این معانی در اختیار پیامبر بوده است. دلایل بطلان این نظر عبارت است از:
    1. مهمترین دلیل بر رد این نظر، آیات قرآن است که به صراحت می‌فرماید خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده است.
    2. اهتمام ویژه‌ای که پیامبر به حفظ و تثبیت این الفاظ داشتند نشان‌گر آسمانی بودن این الفاظ است.
    3. تفاوت اصلی احادیث قدسی با قرآن در همین است که الفاظ قرآن از جانب خداست برخلاف احادیث قدسی که تنها معنا از جانب خداوند است.

  • نظر دیگری که باز درباره حقیقت وحی وجود دارد این است که متعلّق وحی را یک تجربه دینی می‌دانند. دلایل بطلان این نظر عبارت است از:
    1. این مطلب نیز با ظواهر قرآن که مطرح شد سازگار نیست.
    2. تعابیری مانند «قُل»، به معنای «بگو» یا «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ» به معنای «ما کتاب را به سوی تو نازل کردیم» و … که در قرآن آمده نشان از این است که پیامبر دقیقاً آنچه را خدای متعال به ایشان فرموده است، برای ما بازگو می‌کند.

  • شیوه‌های تکلم خداوند با بشر:
    1. از طریق وحی و الهام مانند الهام به حواریین و مادر حضرت موسی (ع).
    2. توسط حجاب و حائلی مانند تکلم با حضرت موسی (ع) با حجاب درخت.
    3. نزول کلماتی بر قلب پیامبر توسط فرشتگان مانند وحی به پیامبراکرم (ص).

مقدمه

برای بررسی این موضوع که محتوای وحی چیست ابتدا باید دو نکته را به عنوان مقدمه بیان کنیم:

۱. معنای وحی چیست

ابتدا لازم است معنای وحی را با هم مرور کنیم. درباره معنای وحی به لغت مراجعه می‌کنیم. در لغت وحی به معنای تفهیم رمزی و پنهان است. هر گاه کسی مطلبی را به صورت پنهانی به دیگری بفهماند و تفهیم کند، در زبان عربی می‌گویند «أوحی إلیه». یعنی به صورت پنهانی بدون اینکه دیگران متوجّه شوند مطلبی را به شخص دیگری منتقل کرد.

۲. استعمال وحی در قرآن کریم

وحی در قرآن کریم در موارد متعددی به کار رفته است. استعمال وحی در قرآن فقط در مورد وحی تشریعی نیست بلکه در موارد دیگر هم استعمال شده. وحی در قرآن کریم در این معانی به کار رفته است:

1- وحی تشریعی
2- الهام
3- وحی خداوند به ملائکه
4- الهام به حیوانات
5- هدایت تکوینی
6- وحی ملائکه به انسان
7- وحی انسان به انسان
8- وحی شیاطین به انسان
9- وحی شیطان به شیطان

برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توانید به مقاله «اقسام وحی در قرآن کریم» مراجعه نمایید. اما آنچه در این مقاله می‌خواهیم به آن بپردازیم محتوای وحی است.

محتوای وحی چیست

و امّا مطلبی که در این مقاله خدمت شما عزیزان عرض می‌کنیم این است متعلّق وحی چه چیزی است؟ به تعبیر دیگر وقتی خدای متعال به پیامبران خود وحی می‌کند، چه چیزی را به صورت پنهانی به آن‌ها تفهیم می‌کند؟ در این زمینه چند نظر است که این نظریات را یکی پس از دیگری خدمت شما توضیح عرض می‌کنیم.

نظر صحیح درباره محتوای وحی

نظریه اوّل این است که خدای متعال مجموعه‌ای مرکب از الفاظ و معانی و حقایق بلند را بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل می‌کند. نه این‌گونه است که الفاظ تنها را بر قلب او نازل کند، به گونه‌ای که خود پیامبر هم معانی این الفاظ و حقیقت آن‌ها را نفهمد و نداند و نه این‌‌گونه است که صرفاً معانی به قلب او الهام شده باشد و صور‌تگری این معانی و ریختن آن‌ها در قالب الفاظ به اختیار او گذاشته شده باشد، بلکه هم الفاظ و هم معانی توسّط خدای متعال بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده است.

برای اثبات این نکته و برای تبیین این مطلب از نگاه قرآن باید به چند آیه اشاره کنیم. خداوند متعال در سوره مبارکه نجم، آیه 10 می‌فرماید: «فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏» که قبل از آن است «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى» سپس پیامبر نزدیک و نزدیک‌تر شد «فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏» فاصله او با خدای متعال به اندازه دو کمان و یا کمتر بود. «فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏» و خدای متعال وحی کرد به سوی عبدش و بنده‌اش آن حقایقی را که وحی نمود.

طبیعی است با توجّه به معراج پیامبر گرامی اسلام (ص) و به آسمان رفتن او و دور شدن او از عالم ماده، آن حقایقی که بر قلب مطهر او نازل شده است از سنخ الفاظ صرف نبوده است، حقایق بلندی بر قلب او نازل شده است که نیازمند اوج گرفتن و عروج کردن بوده است و الّا نزول صرف الفاظ نیازمند عروج و اوج گرفتن نیست.

و همچنین در سوره شوری، آیه 52 خدای متعال می‌فرماید: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» ای پیامبر! ما روحی را از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم. کلمه روح را در تفاسیر به معنای آیات قرآن گرفتند و آیات قرآن از این جهت که حیات‌بخش است، در قرآن کریم و در این آیه با کلمه روح از آن‌ها یاد شده است.

روشن است آن حقایق و معارف بلند است که حیات‌بخش است. الفاظ صرف حیات‌بخش نیستند و لذا آنچه که بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده اوّلاً حقایق بلند و معارف نابی است که حضرت به واسطه وحی با آن‌ها آشنا می‌شود.

نکته دوم الفاظی است که بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده است. یعنی از آیات قرآن این‌طور استفاده می‌شود که حتّی خود الفاظ توسّط خداوند متعال به همین شکل بر قلب مطهر پیامبر نازل شده است. به چند آیه اشاره می‌کنم که این موضوع از آن‌ها استفاده می‌شود. سوره رعد، آیه 30 می‌فرماید: «لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» تا تلاوت کنی بر آن‌ها آنچه را که به سوی تو وحی نمودیم. همان چیزی که به تو وحی کردیم تلاوت کن. روشن است که تلاوت کردن مربوط به الفاظ است، مربوط به کلمات است. می‌فرماید: همان که وحی کردیم تلاوت کن. معلوم می‌شود آنچه که وحی شده است، دارای کلمات و الفاظ و عباراتی بوده است.

و همچنین در سوره شوری، آیه 7 می‌خوانیم: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا» و این‌چنین به سوی تو قرآن عربی را وحی کردیم و فرو فرستادیم. متعلّق وحی در این آیه شریفه قرآن است. قرآن از ماده قرءَ به معنای کتاب خواندنی، کتابی که خوانده می‌شود. روشن است آن چیزی که خواندنی است کلمات است، مفاهیم و معانی بلند خواندنی نیست، درک کردنی است، فهمیدنی است و لذا بر اساس این آیه آنچه که بر قلب مطهر پیامبر اکرم نازل شده است خواندنی است، از سنخ کلمات است.

یا در سوره انعام، آیه 19 می‌فرماید: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ» این قرآن به من پیامبر وحی شده است. معلوم می‌شود آنچه که وحی شده صرفاً از جنس معانی نبوده است، الفاظی در فرآیند وحی که دربردارنده معانی بلندی هستند، بر قلب مطهر پیامبر نازل شدند. در سوره کهف، آیه 27 می‌خوانیم: «وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ» بخوان و تلاوت کن آنچه را که از کتاب پروردگار به سوی تو وحی شده است. باز کلمه تلاوت کن در آیه 27 سوره مبارکه کهف نشان می‌دهد آنچه که وحی شده است خواندنی است و تلاوت کردنی است.

سوره عنکبوت، آیه 45 می‌فرماید: «وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ» آنچه که از آیات کتاب بر تو وحی می‌شود را تلاوت کن و بخوان. و همچنین سوره شعراء، آیه 193 می‌فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ * عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ» روح الامین آن روحی امانت‌دار قرآن را بر قلب تو نازل کرد که تو بیم‌دهنده باشی. بعد می‌فرماید: «بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ» آنچه را که بر قلب تو نازل کرد به زبان عربی آشکار بود.

روشن است این‌که زبان عربی باشد، فارسی باشد یا زبان دیگر از خصایص الفاظ است و الّا در عالم معانی زبان‌های مختلف راه ندارند، حقایق و معانی به خودی خود مبرّای از زبان‌های مختلف و گوناگون هستند. این مجموعه آیاتی که به آن‌ها اشاره شد به خوبی دلالت می‌کند بر این‌که آنچه بر قلب مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده است مجموعه‌ای مرکب از حقایق و معارف بلند و الفاظی است که این الفاظ به زبان عربی بوده است.

بررسی دو نظریه درباره محتوای وحی

در مقابل این نظریه درباره این که وحی چیست دو نظریه دیگر وجود دارد که به آن‌ها اشاره می‌کنم. یک نظر این است که فقط معانی بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل شده است و صورتگری این معانی و پوشاندن لباس لفظ بر این معانی در اختیار پیامبر بوده است. پیامبر با انتخاب خودش الفاظی را برای بیان آن حقایق بلند به کار می‌برد. می‌شود از چند دلیل از این نظر استفاده کرد که باطل است.

اوّلاً بر اساس آیاتی که تلاوت شد، آنچه که بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل شده است مشتمل بر لفظ بوده است، قرآن بوده است، به زبان عربی بوده است و سایر ویژگی‌هایی که به آن‌ها اشاره شد. معلوم می‌شود صرفاً معانی به تنهایی بر قلب مطهر پیامبر نازل نشده است.

نکته دوم این‌که اهتمام ویژه پیامبر گرامی اسلام (ص) به حفظ این الفاظ، به قرائت این الفاظ و عنایت خاص به همین کلمات بدون این‌که یک حرف کم شود و یا زیاد بشود نشانه اهمّیّت این عبارت‌ها است و الّا اگر قرار بود معانی مهم باشد و الفاظ در اختیار پیامبر بوده باشد طبیعتاً باید جا به جایی بعضی از الفاظ ایرادی نداشته باشد.

نکته سوم تفاوت قرآن با احادیث قدسیّه است. بالاخره ما احادیث قدسیّه‌ای داریم که این احادیث قدسیّه این ویژگی‌های الفاظ قرآن را ندارند. به عنوان مثال شما حق ندارید بدون وضو به آیات قرآن دست بزنید امّا به احادیث قدسیّه بدون وضو دست زدن مانعی ندارد. این تفاوت ناشی از همین نکته است که حتّی الفاظ آیات قرآن هم از طرف خدای متعال آمده است.

نظر دیگری که باز درباره حقیقت وحی و متعلّق وحی وجود دارد این است که متعلّق وحی را یک تجربه دینی می‌دانند. برخی از متفکّران و اندیشمندان که البتّه رویکردهای غیر دینی و غیر اسلامی بر نگاه آن‌ها غلبه کرده است، در بیان تفسیر پدیده وحی از واژه تجربه استفاده کردند. گویا پیامبر یک تجربه معنوی برای او ایجاد شده و این تجربه معنوی را با عباراتی برای ما بازگو می‌کند. طبق این دیدگاه حتّی معانی بر قلب پیامبر نازل نشده است. این پیامبر است که یک تجربه معنوی و ملکوتی داشته است مثل کسی که خواب معنوی می‌بیند و بعد این خواب را با کلمات و عباراتی برای ما بازگو می‌کند.

این مطلب هم باز با ظواهر قرآن سازگار نیست. شما آیات قرآن را که نگاه می‌کنید، آیات قرآن با صدای بلند فریاد می‌زند که این کلمات و این الفاظ و این معانی از جای دیگری بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل شده است. حتّی گاهی تعبیر «قُل»، واژه بگو را هم به پیامبر گرامی اسلام آورده است «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[1] دقیقاً آنچه را که خدای متعال به ایشان گفته است، برای ما بازگو می‌کند. اگر صرفاً یک تجربه معنوی، یک مواجهه ملکوتی در بازگو کردن تجربه معنوی بود، دیگر به کار بردن کلمه بگو معنایی نداشت.

و یا این‌که تعابیر این‌چنینی «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ … لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ»[2] ما قرآن را و کتاب را به سوی تو نازل کردیم تا در میان مردم به وسیله آنچه که خدا به تو نشان داده است حکم کنی. هیچ آدم منصفی با خواندن این عبارات نمی‌تواند احتمال دهد که پیامبر یک تجربه معنوی داشته است و تجربه معنوی خود را برای ما بازگو می‌کند. اگر این‌طور بود نباید می‌گفت ما به سوی تو کتاب را نازل کردیم.

یا مثلاً می‌فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ»[3] ما نوح را به سوی قومش فرستادیم. هیچ منصفی نمی‌تواند بپذیرد که این تعبیر با تجربه ملکوتی بودن قرآن سازگار باشد. هر قدر هم پیامبر تجربه معنوی داشته باشد، نباید در بازگو کردن آن تجربه معنوی خودش این‌طور با ما سخن بگوید. «إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ»[4] ما به تو وحی کردیم همان‌طور که به نوح وحی کردیم.

لذا انسان آیات قرآن را که نگاه می‌کند به خوبی از آیات استفاده می‌کند که حقایق بلند و الفاظ این آیات بر قلب مطهر پیامبر (ص) نازل شده است و این‌طور نبوده است که فقط معانی نازل شده باشد و یا این‌که آیات قرآن محصول یک تجربه ملکوتی بوده باشد. بعد از بررسی این که محتوای وحی چیست می‌خواهیم شیوه‌های تکلم خداوند با بشر را نیز بیان کنیم.

شیوه‌های تکلم خداوند با بشر

درباره این که محتوای وحی چیست مطالبی را بیان کردیم. نکته آخری که در این مقاله عرض می‌کنیم رابطه وحی و تکلّم خداوند متعال است. خدای متعال بر اساس آیه 51 سوره مبارکه شوری می‌فرماید: سه نوع تکلّم با بشر دارد. در این آیه می‌خوانیم «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ» خدای متعال با هیچ بشری سخن نمی‌گوید و تکلّم نمی‌کند مگر با یکی از این سه طریق. «إِلاَّ وَحْياً» یا از طریق وحی. همان‌طور که عرض کردیم وحی به معنای تفهیم پنهانی و الهام قلبی است.

حالت اوّل از حالات سخن گفتن خدا با مخلوقات این است که از طریق وحی و سخن گفتن از طریق الهام اتّفاق می‌افتد که این مربوط به همان مواردی از وحی است که اشاره کردیم، الهام به حواریّین، الهام به مادر موسی و یا الهام به برخی از پیامبران است که خدای متعال به قلب آن‌ها مطالبی را القا می‌کرد.

حالت دوم می‌فرماید: «أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» یا از پس یک مانع و حائلی است. حالا این حجاب می‌تواند درختی باشد. همان‌طور که در مورد حضرت موسی اتّفاق افتاد که حضرت موسی (ع) صدایی را از درخت می‌شنید. خدای متعال از ورای حجاب، با موسی سخن می‌گوید.

و حالت سوم این است که خدای متعال فرستاده‌ای را می‌فرستد و آن فرستاده مطالبی را به قلب پیامبر منتقل می‌کند که در واقع تکلّم خدا با بشر در نوع سوم از طریق فرستادن واسطه است «أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ» رسولی می‌فرستد که وحی می‌کند به اذن خدای متعال آنچه را که خدا بخواهد.

در آیه بعد می‌فرماید: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» این نوع وحی بالاترین نوع وحی است که رسول گرامی اسلام (ص) از این نوع وحی برخوردار بوده است و می‌فرماید: ما این‌گونه روحی را از امر خودمان به سوی تو فرستادیم و وحی کردیم. پس تکلّم خدای متعال با بشر سه شیوه و سه گونه دارد که بالاترین نوع آن همان نوعی بوده است که با پیامبر گرامی اسلام (ص) سخن گفته است.

حجه‌الاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم

Cinque Terre

آشنایی با قرآن

این مقاله بخشی از درس «شرح زلالی آب» است که توسط استاد ارجمند حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ابولقاسم در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. شرح زلالی آب درسی است با موضوع آشنایی با قرآن کریم که در دوره آموزشی «انس با قرآن» تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این دوره به اینجا مراجعه کنید.


[1]– سوره اخلاص، آیه 1.

[2]– سوره نساء، آیه 105.

[3]– سوره نوح، آیه 1.

[4]– سوره نوح، آیه 163.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.